تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۰۹ - ۱۲:۳۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 37484

مخاطبِ هدف مستند «موج نو»، دانشجویان و حاضران در صحنه سینما هستند.

سینماسینما، سحر عصرآزاد:

مستند «موج نو» گذری دارد بر موج نو سینمای ایران از قبل از انقلاب تاکنون که از زاویه دید منتقدانه سازنده‌اش به تصویر درآمده، ولی نه ادعای پاسخ دادن به همه چیز درباره موج نو را دارد و نه اصلا می‌تواند این کار را انجام دهد.

احمد طالبی‌نژاد به‌عنوان منتقدی صاحب سبک همواره با نگاهی تیز، قلمی تند و کاراکتری صریح از خلال نوشته‌هایش خودنمایی می‌کند؛ چه زمانی که نقد می‌نویسد، چه زمانی که فیلم کوتاه و مستند و داستانی می‌سازد و… (احتمالا) چه زمانی که به زندگی روزمره‌اش می‌پردازد. درواقع وقتی فیلم‌سازی هم می‌کند، هم‌چنان منتقد است و می‌توان این ویژگی‌ها را در سویه‌های دیگر فعالیت او در حیطه سینما هم پیدا کرد.

او سال‌ها بعد از ساخت فیلم بلند سینمایی «من بن لادن نیستم»، سراغ یکی از دغدغه‌های سینمایی محوری خود رفته تا در قالب یک اثر مستند بتواند زیروبم این موضوع را به سبک و سلیقه خاص خودش به تصویر بکشد و ثبت کند.

«موج نو» مستندی است که قصد دارد در زمانی کوتاه به جریانی مهم در سینمای ایران بپردازد که تئوری و تزهای مختلفی درباره آن وجود دارد و طبعا آن‌چه در فیلم طالبی‌نژاد طرح می‌شود، تز و دیدگاه او درباره پیدایش موج نو سینمای ایران در قبل از انقلاب و ادامه آن در سینمای بعد از انقلاب و نسل جوانی است که از دهه ۸۰ وارد سینمای ایران شد.

همان‌طور که اشاره شد، جریان موج نو مقوله‌ای نیست که قابلیت طرح و بسط تمام و کمال تنها در یک فیلم مستند را داشته باشد. همان‌طور که خود فیلم‌ساز هم کتابی در این باب به نگارش درآورده و به شکل تحقیقاتی و پژوهشی به بررسی آن پرداخته است.

«موج نو» بیش از هر چیز جذابیت خود را از ایده تلاقی دادن دو نسل از فیلم‌سازان موسوم به موج نو سینمای قبل از انقلاب و پس از انقلاب دریافت می‌کند. طبعا همین ایده از کانال هر تحلیل‌گر سینمایی می‌تواند منجر به چینش و پرداختی متفاوت شود؛ همان‌طور که در این مستند هم گزینشی از انتخاب‌های ممکن انجام شده و شش فیلم‌ساز قدیمی و جدید مقابل هم قرار گرفته‌اند.

حضور اصغر فرهادی مقابل داریوش مهرجویی، پرویز شهبازی مقابل بهمن فرمان‌آرا و شهرام مکری مقابل کیانوش عیاری، انتخاب‌های طلایی و درست و بجایی هستند، اما باید پذیرفت که دربرگیرنده همه ظرفیت‌های موج نو سینمای ایران نیستند. همان‌طور که با تاکید خود فیلم‌ساز هم جای ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی و هم‌چنین پرویز کیمیاوی و… البته ردپای رفتگانی بی‌شمار در فیلم خالی و گاه ناپیداست.

به این ترتیب فیلم بدون آن‌که بتواند مدعی جامع و کامل بودن باشد، ایده درخشان دیدار این دو نسل را به‌عنوان دست‌مایه‌های موجود، با طراحی و پرداختی سینمایی به گونه‌ای کنار هم قرار داده تا این کاستی و جای خالی با سویه‌های دیگری پر و به گفته بهتر سینمایی و دامنه‌دار شود.

بازسازی آداب یا سکانس‌هایی از فیلم‌های درخشان هر یک از این سه فیلم‌ساز قدیمی، یکی از این تمهیدات سینمایی است که در دیدار فرهادی و مهرجویی با پرداختن به آداب پذیرایی و غذا آماده کردن در فیلم‌های مهرجویی، در دیدار شهبازی و فرمان‌آرا با حضور در لوکیشن واقعی فیلم «بوی کافور، عطر یاس» و پرداختن به مرگ‌اندیشی و در دیدار مکری و عیاری با بازسازی سکانس تله‌کابین‌سواری فیلم «شبح کژدم» و تکیه بر تجربه‌گرایی هر دو، به نوعی تامین شده و همراه با نوعی کشف و شهود نوستالژیک است که به مخاطب آشنا با سینمای ایران، مزه کرده و کامش را شیرین می‌کند.

اما وقتی قرار است به ماهیت آن‌چه در این دیدارهای بازسازی‌شده سینمایی، بین دو نسل از فیلم‌سازان موج نو درباره این مقوله می‌گذرد، بپردازیم، واقعیت این است که همه چیز کدگونه، تیتروار و گاه پراکنده می‌نماید. به گونه‌ای که بیش از هر چیز با جزئیات و نشانه‌هایی از یک جریان عظیم روبه‌رو هستیم که معرفی اولیه و شناسنامه این جریان به شکلی کوتاه و مختصر به بخش ابتدایی این مستند واگذار شده است.

در این بخش با سیری از سینمای قبل از انقلاب و فیلمفارسی مواجه هستیم که با نمونه‌های مصداقی به فیلم‌های معروف به موج نو قبل از انقلاب منتهی می‌شود و با تاکید بر تیتراژ و نام‌ها و عناوین به فیلم‌های بعد از انقلاب و مصادیق مورد نظر فیلم‌ساز از موج نو سینمای بعد از انقلاب می‌رسیم. این تکه فیلم‌ها بر بستر جارو کردن برگ‌های پاییزی در کوچه‌ای گمنام و بی‌انتها به تصویر درمی‌آیند که هرچند نارنجی‌پوش معروف این وظیفه را به عهده دارد، اما بیشتر به حال‌وروز پاییزی سینمای ایران پهلو می‌زند که فرصتی کوتاه برای مرور برگ‌ریزان خاطرات تلخ و خوش گذشته‌اش دارد.

طبعا این مقدمه کوتاه نمی‌تواند برای یک مخاطب غیرمتخصص کافی و روشن‌گر باشد و از آن‌جا که قطعا فیلم‌ساز هم به این نکته اشراف داشته، می‌توان نتیجه گرفت که از ابتدا مخاطبِ هدف این مستند، دانشجویان و حاضران در صحنه سینما در نظر گرفته شده‌اند. اما اگر این‌طور هم باشد، انتظارها از بخش پژوهشی و نگاه علمی این مستند درباره مقوله مهمی به نام موج نو سینمای ایران بالاتر می‌رود و همین مخاطبِ هدف انتظار دارد در فیلم با اطلاعاتی جامع و چه بسا جدید روبه‌رو شود که دیدگاه او را به این موضوع بسط دهد و در عین حال از امتیاز رویارویی این دو نسل طلایی سینماگران، به بهترین نحو ممکن استفاده ببرد.

همان‌طور که اشاره شد، طبعا کنار هم قرار گرفتن این نام‌ها یک امتیاز بالقوه به کار داده که بخشی از آن به واسطه شخصیت ذاتی هر یک از این فیلم‌سازان قابل انتظار است. نکته مهم دیگر در این چینش، اشراف فیلم‌ساز به تضادهای شخصیتی هر یک از این فیلم‌سازان است که به نوعی با شناخت قبلی که از آن‌ها داشته، آن‌ها را مکمل هم قرار داده تا از خلال این تلاقی یک درام زیرپوستی هم به واسطه تضادها شکل بگیرد. مثل کنایه‌ها، متلک‌ها و زبان تند و تیز مهرجویی در مقابل وقار و انعطاف‌پذیری فرهادی. طنز صریح و گزنده فرمان‌آرا در مقابل نگاه تئوریک خشک شهبازی (برخلاف فیلم‌هایش!). سادگی و صمیمیت و بی‌ادعایی عیاری در مقابل نگاه علمی و تحلیل‌گر مکری.

خب همه این‌ها امتیازهای بالقوه و اولیه این اثر هستند که با این مقدمات انتظارها را از این رویارویی بالا می‌برند. اما آن‌چه در این مواجهه بین فیلم‌سازان و البته با چاشنی تحلیل‌های خود منتقد- فیلم‌ساز مطرح می‌شود، بیشتر از هر چیز شخصی، حسی، تجربی و تا حدی پراکنده است و برای آن‌که بتواند به تحلیل یک جریان مهم سینمایی بینجامد، به یک خط فکری پررنگ‌تر نیاز دارد تا انسجام و اهمیتی در خور موضوع محوری پیدا کند.

به همین دلیل فیلم بر مرزی مجهول از مخاطبان حرکت می‌کند که معلوم نیست چه گروهی را برای سهیم شدن در این تجربه سینمایی انتخاب کرده و این می‌تواند مهم‌ترین نقد و سوال وارد به این مستند سینمایی باشد.

اما حضور احمد طالبی‌نژاد به‌عنوان کارگردان و صاحب ایده محوری فیلم که در این دیدارها حضور دارد و نقطه نظرات خود را خارج یا داخل کادر طرح می‌کند، از نکاتی است که به این مستند ویژگی داده تا مغز متفکر کار را با تئوری‌ها و نگاه تحلیل‌گرش در صحنه ببینیم و در عین حال موقعیت منحصربه‌فرد مواجهه منتقد- فیلم‌ساز با کارگردان بر اساس رفتارشناسی این دو قشر به گونه‌ای در سینمای ایران ثبت شود. کارگردانانی از نسل‌های مختلف که به قرار گرفتن در سیطره یک منتقد- فیلم‌ساز واکنش‌های مختلفی نشان می‌دهند.

نسل جدید (فرهادی، شهبازی، مکری) همگی در خدمت فیلم‌ساز و ایده‌های او هستند که در زیرمتن می‌توان نگاه پذیرنده و منعطف آن‌ها را در قبال نقد و به‌خصوص دیدگاه یک منتقد صاحب سبک مورد توجه قرار داد.

از نسل قدیمی کیمیایی با استناد به کدورتی در گذشته که می‌توان انتظار داشت در حیطه نقدهای طالبی‌نژاد بر فیلم‌هایش بوده، با واسطه هم از حضور در فیلم سر باز می‌زند. تقوایی پیشنهاد حضور یک بازیگر به جای خودش را در یک فیلم مستند می‌دهد! و از حاضران، مهرجویی و فرمان‌آرا هر دو گاردی پیدا و پنهان با دوزهای مختلف نسبت به این منتقد- فیلم‌ساز دارند که بی‌پروا یا در لفافه آن را ابراز می‌کنند. اما در میان این نسل هم‌چنان عیاری سردمدار و بی‌ادعا هم در اختیار فیلم و سازنده‌اش است، هم دیدگاه منعطفانه و آغوش باز خود را به نقد و منتقد نهادینه می‌کند، هم این‌که با اعتراض به فرمان قطع فیلم‌برداری طالبی‌نژاد به‌خاطر سرما (کجا سرده؟!)، احترام و قداستی را که برای کارش و فیلم‌سازی قائل است، نشان می‌دهد.

مستند «موج نو» هرچند مدعی طرح و بیان همه چیز درباره جریان موج نو سینمای ایران نیست، اما خودبه خود عنوان فیلم، حضور چهره‌هایی تأثیرگذار از دو نسل فیلم‌سازی و هم‌چنین پیشینه تحلیل‌گرانه این منتقد سینمایی انتظارها از داده‌های فیلم درباره این مقوله مهم سینمایی را بالا می‌برد، که این انتظارها به میزان قابل قبولی برآورده نمی‌شود.

اما اگر این فیلم را بیشتر از وجه رفتارشناسی مواجهه دو نسل و پرداختن به زوایایی شخصی و پنهان از شیوه فیلم‌سازی این کارگردانان، نگاهشان به زندگی و… مرور کنیم، هم انتظارات ایجادشده پاسخی درخور دریافت می‌کنند، هم تماشای «موج نو» تبدیل به تجربه‌ای لذت‌بخش‌تر می‌شود

ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها