تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۷/۱۸ - ۰۷:۲۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 29183

حسین فرحبخشبه بهانه چهارمین تجربه کارگردانی حسین فرحبخش، تهیه کننده سینما، روزنامه اعتماد گفتگویی با این تهیه کننده انجام داده است.

به گزارش سینماسینما، این گفت و گو به شرح زیر است:

شما در این سال‌ها عبارتی را تحت عنوان سینمای دولتی باب کردید و هر جا که توانستید در مذمت این مساله حرف زدید. سال ٩٢ و از زمان مدیریت آقای ایوبی در سازمان سینمایی، سینمای ایران از تولیدات دولتی فاصله گرفته است، این مدل ایده‌آل شماست؟
دولت در این سه سال از سینمای دولتی فاصله نگرفته، پولی ندارد که بخواهد صرف فیلمسازی کند. اگر پول داشت همچنان سینمای ایران دولتی بود. همان موقع که آقای ایوبی به سازمان سینمایی آمد، از آنجایی که با این حوزه آشنایی نداشت، به او گفتم تمام پولی که در اختیار دارید به سالن‌سازی بدهید. سالن‌سازی مثل ساختن پارک می‌ماند، سالن‌سازی وظیفه هر حکومتی است. فیلمسازی جزو وظایف دولت‌ها نیست اما سالن‌سازی هست. سالن‌سازی می‌تواند به امنیت اجتماعی مردم کمک کند و آن را بالا ببرد. امنیت اجتماعی که بالا برود مملکت پیشرفت می‌کند و مردم می‌توانند در این فضا پیشرفت و در نهایت تفکر کنند.
سالن‌سازی چطور می‌تواند امنیت اجتماعی را بالا ببرد؟
سینما می‌تواند از طریق سرگرم‌سازی مخاطب جلوی خیلی از بزه و کارهای خلاف شرع، قانون و عرف در ایران و کشورهای دنیا را بگیرد. آدمی که سینما می‌رود، دو ساعت مدت زمان فیلم و دو ساعت قبل و بعد آن، کار خلاف انجام نمی‌دهد. درعین حال اگر فرهنگی‌تر فکر کنیم، می‌توانیم مردم را از پای ماهواره‌ها به سالن‌های سینمای جمهوری اسلامی بکشانیم.
در کشور خودمان خیلی‌ها فکر می‌کنند سینما به تنهایی فساد ایجاد می‌کند، آن وقت شما می‌گویید سینما می‌تواند جلوی بزه را بگیرد؟!
این حرف من را یاد یک سخنرانی از شهید مطهری در سال ۵۴ انداخت. آن موقع خودم پای منبرش بودم و درباره خوارج بحث شد. این آدم‌هایی که فکر می‌کنند سینما فسادآور است، دو دسته هستند، یا احمق‌هایی چون خوارج هستند یا بدون داشتن هیچ اعتقادی با غرض، کاری می‌کنند که سینما را از میان بردارند. در واقع بحث شان نبود سینما به دلایل شخصی است. البته تعداد این افراد خیلی زیاد نیست و ما بیشتر با آدم‌هایی طرف هستیم که خوارج‌گونه فکر می‌کنند. البته این را هم بگویم که در حال حاضر چنین تفکری کمتر وجود دارد. نه کسی می‌تواند سینما را از میان بردارد و نه کسی زیر بار این حرف می‌رود و اصلا شرایط برای بها دادن به چنین تفکری وجود ندارد. من یک چیزی به شما می‌گویم که مدیران سینمایی دهه ۶٠ زیاد از آن سوءاستفاده می‌کنند. امام خمینی (ره) زمانی که در بهشت زهرا گفتند ما با سینما مخالف نیستیم و با فحشا مخالفیم، که به نظر من این جمله را با مشورت شهید مطهری گفتند، برنامه براندازی سینما برچیده شد. اما این وسط یک عده سوءاستفاده کردند از سینما لولو ساختند.
روشن بگویید منظورتان از آن یک عده چه کسانی است؟
دهه ۶٠ آقایان از سینما لولو ساختند. من کسی هستم که از سال ۶١ و قبل از آمدن این آقایان در سینما فیلم ساخته‌ام.
شما چرا با دوره مدیریتی این آقایان زاویه دارید؟ آمار و ارقام که موفقیت نسبی کمی و کیفی را در این دوران نشان می‌دهد.
اگر منظورتان کمیت است که باید بگویم ما زمان مدیریت این آقایان سالی ۵٠ فیلم بیشتر نمی‌ساختیم. اتفاقا تنها حسنی که آن دوره دارد، این است که تعداد فیلم‌های کمی ساخته می‌شد. اما درباره کیفیت، ما باید اول معنا کنیم که سینما چیست. من می‌دانم شما الان از فیلم‌هایی مثل هامون، ناخدا خورشید و اجاره‌نشین‌ها حرف می‌زنید که در همان سال‌ها ساخته شد. اما عرض من این است که در مدت ١١ سال مدیریت این آقایان ٨٠٠ فیلم تولید شده است.
الان دارید درباره سال‌های میان ۶٢ تا ٧٣ حرف می‌زنید؟
بله، اینها تیر ۶٢ آمدند و اردیبهشت ٧٣ رفتند. چیزی حدود ١١ سال در سینما فعالیت کردند. ١٠ سال زمان وزارت آقای خاتمی، یک سال با آقای لاریجانی و سه، چهار ماه آخر کارشان هم به وزارت آقای میرسلیم رسید. من این تاریخ‌ها را از حفظم. درباره کیفیت باید بگویم اگر شما بتوانید بیش از ٣٠ فیلم از میان ٨٠٠ فیلم ساخته شده نمونه بیاورید که تا پایان قابل دیدن یا سرگرم‌کننده باشد، من به شما مدال طلا می‌دهم .
نقد شما به درجه‌بندی‌های آن دوران است؟
من باید به شما بگویم که چه جنایتی در این دهه نسبت به سینما شده است. از میان ٨٠٠ فیلمی که تولید شد تنها ۵٠، ۶٠ فیلم قابل دیدن و حرف زدن است. مابقی نه تنها قابل دیدن نیست بلکه خنثی و بی‌خاصیت است.
یعنی شما مدعی هستید ٧۵٠ فیلم به درد نخور در آن سال‌ها ساخته شده است؟
بله و این فیلم‌ها در هیچ دسته‌بندی‌ای قرار نمی‌گیرد. اصلا سر و ته ندارد. شما الان فیلم‌های قبل از انقلاب را که می‌بینید، با اینکه خیلی‌های‌شان مستهجن است، اما ٩٠ درصدشان را به واسطه داستان داشتن، می‌شود تا انتها دید.
چند مثال از فیلم‌هایی که در آن دوره قابل دیدن نبودند می‌زنید؟
«نار و نی»، «نقش عشق»، «آن سوی مه» و الی ماشاء‌الله که می‌توانم لیستش را برای‌تان دربیاورم. آن فیلم‌ها دنبال الگو بودند. مثلا فیلم «گربه آوازه‌خوان» که به گربه لاته معروف بود، دقیقا بر اساس «گنج قارون» ساخته شده بود اما بر اساس رفاقت از این فیلم حمایت کردند و به آن درجه کیفی الف دادند. اگر بنده این فیلم را ساخته بودم حتما ج می‌گرفت.
شما در آن سال‌ها چند فیلم ساختید؟
١٧ فیلم.
هیچ کدام‌شان درجه الف نگرفت؟
درجه الف را به من نمی‌دادند چراکه نظرم با آنها مغایرت داشت. فیلم «غریبه» را که یک فیلم اجتماعی بود به بدترین وجه مجازات کردند و به آن درجه ج دادند.
یعنی شما می‌گویید این درجه بندی‌ها بر اساس محتوا نبوده؟
هم بر اساس جبهه‌گیری درباره آدم‌ها بود و هم محتوا. اما مدیران سینمایی آن دوران با سینمای داستانگوی قصه‌محور مخالف بودند. به من گفتند اگر می‌خواهی فیلم‌های دیگری مثل «غریبه» بسازی از سینما برو بیرون من نمی‌گذارم این کار را انجام بدهی. من ١۵ سال با آن مسوول تفاوت سن دارم با این حال همان زمان گفتم بدان من ریگ ته جویم و شما آب در جوی.
چه کسانی؟
اگر نیاز شد اسم‌شان را هم می‌گوییم.
شما رسما منکر می‌شوید که ما در دهه ۶٠ سینما داشتیم؟!
ببینید ما قبل از انقلاب هم فیلم‌های خوب داشتیم، مگر شما می‌توانید منکر فیلم «خشت و آیینه»، «دایره مینا»، «شب قوزی» و «گوزن»ها بشوید؟ ما اندک فیلم‌های خوب داشتیم اما سینمای خوب نداشتیم. ما زمانی سینمای خوب داریم که تعداد فیلم‌های رفوزه مان به هفت تا برسد. اما زمان مدیریت آقای انوار سه فیلم نمره ٢٠ می‌گرفتند و ۴٠ فیلم هم رفوزه می‌شدند. چون این دوستان با درام و داستان‌پردازی مشکل داشتند.
به نظر می‌رسد ناراحتی شما از درجه‌بندی است چون همان فیلم‌هایی که به عنوان نمونه‌های موفق در آن دوران، از آنها نام بردید درام و قصه دارند. همه ناراحتی شما از درجه‌بندی است؟!
مساله من فقط درجه‌بندی نیست. آن موقع باید سناریو تصویب می‌شد، سناریو از زمان مدیریت سیف‌الله داد به بعد تصویبش برداشته شد. اگر سناریو شما یک مقدار قصه داشت، رد می‌شد. سناریوی همین فیلم‌هایی هم که درجه ج به آنها دادند، کلی تغییر کرد. همین فیلم «بگذار زندگی کنم»، شما فکر می‌کنید با سناریو اولیه توانست مجوز بگیرد؟!
پس شما چطور توانستید آن سال‌ها بیش از ١۵ فیلم داستان‌دار بسازید؟
من آدمی هستم که می‌ایستم و می‌جنگم. من می‌دانستم اینها توخالی هستند و به همین خاطر جا نزدم. اصلا درجه‌بندی را به خاطر من درست کردند. اینها دیدند فیلم‌هایی مثل «تاراج» و «عقاب‌ها» فروش خوبی دارند و برای محدود کردن این فیلم‌ها، درجه‌بندی را درست کردند. درجه‌بندی در آن دوره یعنی «و تعز من تشاء و تذل من تشاء» بود. خدا می‌گوید من به هر کس می‌خواهم عزت و به هر کس می‌خواهم ذلت می‌دهم. اگر عقاب‌ها سال ۶۵ بود مطمئن باشید به آن درجه ج می‌دادند. می‌دانید مجازات داشتن درجه ج چه بود؟ فیلم «بگذار زندگی کنم» را در سینما سعدی شیراز با ١٠٠٠ صندلی اکران کردند و عین ٢١ روز که فیلم نمایش داشت، سالن پر بود. سر ٢١ روز فیلم را پایین کشیدند و فردای همان روز «آن سوی مه» را در همان سالن اکران کردند که روزانه کمتر از هفت نفر مخاطب داشت. به آقایان می‌گفتم پول جمهوری اسلامی و بچه پابرهنه‌های زاهدان را برای ساخت این فیلم‌ها بدهی، ظلم است. باید جواب خدا را بدهید. آقایان می‌گفتند هر آنچه ما می‌گوییم باید بسازید. مثل تلویزیون. تازه من چنین حرفی را از تلویزیون هم نمی‌توانم بپذیرم چون پول بیت‌المال است اما بالاخره پول دولت و حکم حاکم و مرگ مفاجات.
به «اجاره‌نشین‌ها» هم که الف دادند!
اینها برای رد گم کردن بود.
می خواستند به سینما ضربه بزنند؟
نه می‌خواستند تفکر خودشان را حاکم کنند. اینها اهداف نظام و قانون را پیاده نمی‌کردند. گعده‌ای بودند که دنبال اهداف خودشان بودند. اگر من فیلمساز در جایگاه دولتی مسوول شدم حق ندارم نگاه خودم را در سینما حاکم کنم. من باید قانون را لحاظ کنم و سیاستگذاری را هم منطبق بر قانون انجام دهم. مشخص است روش من و شما با هم متفاوت است. اما وقتی مسوول می‌شوی نمی‌توانی به دلیل اعتقادات شخصی‌ات جلوی کسی را بگیری.مثلا آن موقع این آقایان می‌گفتند کدام هنرپیشه‌ها در فیلم‌ها باید بازی کنند. من فیلم «ماموریت» را سال ١٣۶۵ ساختم. در این فیلم آقای اکبر عبدی برای نخستین بار از تلویزیون به سینما آمد. حالا من به شما می‌گویم اصلا قرار نبود در این فیلم عبدی بازی کند، آقای خمسه قرار بود بازی کند اما ما اسمش را دادیم به ارشاد و آقای [الف] گفت ما اجازه نمی‌دهیم در سینما بازی کنند.
دقیقا همین جمله را گفت؟
بله، دقیقا همین جمله را گفت. شما چه کاره بودید که این حرف را زدید آقای [الف]؟ تمام بازیگران قبل انقلاب را ممنوع‌الکار کردند. سال گذشته در مراسمی سینمایی به دعوت آقایان جنتی و [الف] حضور داشتم. آقای ناصر ملک‌مطیعی هم در این مراسم بود. تمام مدیران فرهنگی و هنرمندان سینما دور میز او را گرفته بودند و با او عکس یادگاری می‌انداختند. از وزیر و وکیل گرفته تا همه آدم‌ها با او عکس می‌انداختند. یکی از آقایان که آمد به او گفتم شما ۴٠ سال مبارزه کردید که آقای ملک‌مطیعی نباشد اما الان همه دور او را گرفته‌اند. کجاست آن تفکرات‌تان؟ چرا نتوانستید جلوی علاقه مردم را بگیرید؟ این تفکری بود که آنها به راه انداختند. رهبر انقلاب زمان مدیریت آقای مهدی کلهر گفتند همه قدیمی‌ها بیایند در سینما کار کنند اما اینها نگذاشتند. من مدافع این نیستم که قدیمی‌ها کار کنند یا نکنند من مدافع تنوع تفکر هستم.
دهه ۶۰ کدام سینماگران با شما درباره مدیریت فرهنگی هم نظر بودند؟
من اسفند ۶۶ به آقای فخیم‌زاده پیشنهاد دادم صنف راه بیندازیم. آن موقع صنفی در کار نبود. ما صنف مجمع تولیدکنندگان فیلم‌های ایران را که حالا به جامعه صنفی تبدیل شده و خیلی‌ها از آن منشعب شدند، راه انداختیم. من شدم موسس و آقای فخیم‌زاده را هم آوردم و تیمی درست کردیم. هدف‌مان از تاسیس این صنف ریشه کن کردن آقایان انوار و بهشتی و حذف درجه‌بندی از سینما بود. من مدارک و اسناد این صنف را هنوز دارم. من، فخیم‌زاده، ناصر تقوایی، فریدون جیرانی، غلامرضا موسوی، احمد نجفی و محمدعلی نجفی که اتفاقا از رفقای این آقایان بود، در این صنف حضور داشتیم. می‌توانم حتی دعوتنامه‌اش را هم نشان شما بدهم. آن موقع خانه سینمایی وجود نداشت. محل فعلی خانه سینما در کوچه سمنان دفتر ایران فیلم بود. در هیات‌مدیره این صنف کیانوش عیاری، مجید قاری‌زاده، اصغر هاشمی، مهدی صباغ‌زاه، مجید بهمن‌پور، من و غلامرضا موسوی حضور داشتند و بازرس ما هم فریدون جیرانی و آقایی به نام جلالی بود. اینها همه‌شان مخالف سیاست‌های انوار و بهشتی بودند و هرکدام که حالا می‌گویند نه، دروغ می‌گویند. اسنادش موجود است. آقای فخیم‌زاده هم در خاطراتش این حرف‌ها را گفته است.
مصداقی‌تر حرف بزنید آقای فرحبخش. کلی‌گویی نکنید. با فیلم‌های شما چه کردند؟
الان به شما می‌گویم. ما فیلم «گردباد» را سال ۶۴ ساختیم. موضوع این فیلم درباره مسائل اتمی بود. اصلا کسی آن موقع درمورد انرژی اتمی فیلم نمی‌ساخت. یادم می‌آید ما را به خاطر این فیلم بیچاره کردند. ١٠ دقیقه آخر فیلم را که شخصیت امریکایی کشته می‌شد، درآوردند و بعد هم به قدکچیان (کارگردان) گفتند دیگر از این فیلم‌ها نساز. همین اخیرا نسخه کامل این فیلم از تلویزیون پخش شد و همه آدم‌ها به من زنگ زدند و گفتند از این فیلم‌ها بساز. فیلمی که ما بابت آن توبیخ شدیم. امروز به من می‌گویند چرا دیگر فیلم‌های ارزشی نمی‌سازی، نمی‌دانند آن موقع چه دماری از ما درآوردند. اینها دنبال «آن سوی مه»، «انار» و… بودند. وجه اصلی سینما در تمام دنیا سرگرمی است، اینها سرگرمی را از دل سینما بیرون کردند. اما از طرفی هم منظور من این نیست شما فیلمی بسازی که حرفی برای گفتن نداشته باشد. بارها گفته‌ام دست آن فیلمسازی را باید بوسید که در فیلمش حرف و اندیشه دارد اما شما نمی‌توانی جلوی فیلمسازی را که در فیلمش حرفی ندارد هم بگیری. مردم فیلم‌های سرگرم‌کننده را دوست دارند. به نظر من «۵٠ کیلو آلبالو» و «من سالوادور نیستم» که از اول سال تا حالا فروخته‌اند سینما هستند. مردم نشان دادند که چه فیلم‌هایی می‌خواهند. اینها نمی‌گذاشتند این فیلم‌ها ساخته شود و فقط می‌گفتند اندیشه ما مهم است. شما حق نداری بگویی من اندیشه‌ام. من حاضرم میزگردی با طرفداران این آقایان و مدیریت‌شان در دهه ۶۰ بگذارم. اگر کسی جرات کرد از اینها حمایت کند! امکان ندارد این اتفاق بیفتد! آقای اسفندیاری خودش می‌گفت ما دیکتاتورهای دلسوز هستیم. البته ان‌شا‌ء‌الله یک روزی این حرف‌ها را می‌گویم.
یک مقدار از دهه ۶٠ فاصله بگیریم. این دهه کشور در جنگ بود و…
نه دیگر. در این رابطه هم دارند به شمایی که آن دهه را به یاد نداری اطلاعات غلط می‌دهند.
ما خودمان سره را از ناسره تشخیص می‌دهیم. اجازه بدهید…
منظور من چیز دیگری است. اینطوری نبود، شما اگر خواندی و شنیدی ما دیده‌ایم. اتفاقا در آن دهه به دلیل جنگ دولت و حکومت کاری به سینما نداشت.
خوب وضعیت نابسامان بود دیگر!
بله، اتفاقا به دلیل اینکه مسوولان رده بالای مملکت مشغول جنگ بودند از این مشغولیت سوءاستفاده می‌شد. شما اگر می‌رفتید از مقام بالای وزارت ارشاد شکایت می‌کردید کسی اهمیتی نمی‌داد. برای آنکه کسی نبود به این چیزها رسیدگی کند.
دلیل ارتباط نزدیک شما با آقای علیخانی چیست؟ تمام فیلم‌هایی که کارگردانی کردید به تهیه‌کنندگی آقای علیخانی است و این در حالی است که خودتان ۵۰ فیلم در سینما تهیه کرده‌اید.
کارگردانی امر مضاعفی نسبت به تهیه‌کنندگی است و آقای علیخانی این وظیفه را برعهده می‌گیرد که به من کمک کند. من معتقدم تهیه‌کنندگی از کارگردانی مهم‌تر است. سازنده اصلی فیلم تهیه‌کننده است. یکی از کار‌هایی که کردند این است که اجازه ندادند تهیه‌کننده تربیت شود. چون تهیه‌کننده جلوی‌شان می‌ایستاد. کسانی را می‌آوردند که جلوی‌شان خنثی باشند. آنها هم چند فیلم می‌ساختند و می‌رفتند.
یعنی از نظر شما ما الان تهیه‌کننده در سینما نداریم؟
چرا داریم. سید ضیا هاشمی، منوچهر محمدی، مرتضی شایسته. اینها هم از دهه ۶٠ آمدند. اصلا دفتر آقای منوچهر محمدی را با پول فارابی درست کردند. پنج، شش فیلم خارجی بهشان دادند و گفتند اینها را اکران کنید. بعد فیلم‌های خارجی افتاد دست اینها.
آقای فرحبخش اگر دوست داشته باشید کمی هم به خودتان بپردازیم! شما زمانی که خودتان در مقام تهیه‌کننده قرار می‌گیرید، به سینمای سرگرمی بیشتر اعتقاد دارید تا وقتی که قرار است کارگردانی کنید. واقعا موضوعات اجتماعی دغدغه‌تان است؟
سلیقه شخصی من سینمای اجتماعی است چون حس می‌کنم با قید سرگرمی یک کارهایی هم می‌شود کرد. در دوران تهیه‌کنندگی هم این را نشان دادم. همین فیلم «غریبه» را با دغدغه اجتماعی ساختم و آن زمان کسی فیلم اجتماعی نمی‌ساخت. یا «تکیه بر باد»، «آواز قو»، «شب‌های تهران» و «کما». اینها اجتماعی نیستند؟ فیلم «عطش» هم موضوعی اجتماعی داشت که تا آن زمان مشابهش را نساخته بودند.
فاصله زیادی هم بین فیلم اول و دومی که کارگردانی کردید افتاد.
اصلا قرار نبود من «عطش» را بسازم.
چه اتفاقی افتاد؟ فیلمنامه‌اش هم برای پیمان معادی بود؟
طرحش برای من بود. اصلا پیمان معادی را من به سینما آوردم. قبل از این او در سینما حضور نداشت. سناریو را سعید اسدی آورده بود و نام ۱۱ نویسنده روی فیلمنامه نوشته شده بود که یکی‌شان هم پیمان معادی بود. اصلا کسی او را نمی‌شناخت چون شغلش چیز دیگری بود.
چرا قرار نبود شما فیلم را بسازید؟
اتفاقاتی افتاد که یکدفعه مجبور شدم فیلم را بسازم. حقیقتا قرار نبود فیلم «زندگی خصوصی» را هم من بسازم. سناریو را خودم سفارش دادم اما با ارشاد که حرف زدم گفتند یا باید خودت بسازی یا چند نفر دیگر که مورد تاییدشان بود.
چه کسانی؟
آدم‌هایی که اعتقادات‌شان به من نزدیک بود. اما خودم مسوولیتش را پذیرفتم.
ارشاد که به شما گفت بساز، چرا از فیلم زمان اکران حمایت نکرد و در نهایت فیلم از روی پرده پایین آمد؟
ارشاد که به من نگفت بساز ما پشتت هستیم! گفت کسانی که از این مسائل اطلاع ندارند و به آن اعتقاد ندارند، نباید این سناریو را بسازند. کسانی باید بسازند که با موضوع آشنایی و به آن اعتقاد قلبی داشته باشند.
هیچ‌وقت به وزارت ارشاد دولت دهم به خاطر حواشی پیش آمده درباره فیلم «زندگی خصوصی» اعتراض کردید؟
ما آن موقع این طرف و آن طرف خیلی اعتراض کردیم. آقای احمد خاتمی در نماز جمعه دو خطبه علیه من خواند. نامه‌های معروف من به او را که به یاد دارید؟
آن دوره وزارت ارشاد و رییس سازمان سینمایی هم قدرت ایستادگی پشت فیلم را نداشت. چرا به این مساله معترض نبودید؟
ببینید آن فیلم فدای این شد که یک جریان‌هایی دولت را بزنند. از رییس‌جمهور گرفته تا مقامات پایین‌تر. این فیلم فدای این مساله شد. بحث قدرت داشتن یا نداشتن ارشاد مطرح نبود. اتفاقا از وزیر گرفته تا پایین‌تر همه پشت فیلم بودند. ما در یک جلسه‌ای که آقای احمدی‌نژاد را دیدیم وزیر ارشاد وقت را توبیخ کرد که چرا این فیلم را از اکران پایین کشیدی. خودشان هم فیلم را دیده بودند و خوش‌شان آمده بود. کسی را از دولت مردان چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا ندیدیم که از این فیلم خوشش نیامده باشد. البته این را هم بگویم که من نه اصلاح‌طلب‌ها را قبول دارم و نه اصولگراها را. چون معتقدم اگر کسی پیرو مکتب اهل بیت باشد، نیازی به این باند بازی‌ها و دروغ‌ها ندارد و ته همه شان حقه بازی است. البته در این دو گروه انسان‌های بسیار شریف، خدوم و خوبی هم هستند که ما با آنها رفیق هستیم. برای مردم کار کردن خیلی مهم است. به نظر من برای مردم کار کردن از اعتقاد داشتن به نظام هم مهم‌تر است. نظام برای همه ما است. هر کس می‌گوید نظام فقط برای من است، جلوی‌شان می‌ایستم. هیچ کس حق ندارد نظام را برای خودش مصادره کند. نظام برای ٨٠ میلیون ایرانی و حتی برای ایرانیانی که ایران زندگی نمی‌کنند و نظام را هم قبول هم ندارند، است. نظام از سهم همه مردم ارتزاق می‌کند. من در فرمایشات رهبری هم این را دیده‌ام. وقتی ایشان می‌گویند هر کس به نظام هم اعتقاد ندارد، برود رای بدهد یعنی اینکه این نظام برای کس خاصی نیست.
برگردیم به سینما! به نظرتان ما در حال حاضر سینمای مستقل در کشورمان داریم؟
سینمای مستقل در سه سال اخیر به دلیل کمتر شدن پول دولتی، در حال شکل‌گیری است. در صحبت‌هایی که چند وقت پیش با آقای ایوبی داشتیم او گفت به دنبال این است از سال آینده ٨٠ درصد بودجه سینما را به سالن‌سازی احتصاص بدهد. گفتم اگر این کار را کنی نامت را در تاریخ ثبت می‌کنی. اگر سالن باشد، سرمایه‌گذار ترغیب می‌شود و سینمای خصوصی شکل می‌گیرد. اما سرمایه‌گذاری که قرار باشد فیلم بسازد و شورای صنفی و وزارت برایش تصمیم بگیرند، چرا این کار را بکند؟ پولش را می‌گذارد بانک و سودش را می‌گیرد. چرا باید در سینمایی فیلم بسازد که هزار نفر برای او تصمیم می‌گیرند؟
ظاهرا در گفت‌وگویی عنوان کرده بودید رضا عطاران دیگر مثل سابق بازیگر پر فروشی نیست.
من این حرف را تکذیب می‌کنم. اصلا چنین حرفی را نزدم. اتفاقا به نظرم اگر «آبنبات چوبی» در حال حاضر یک میلیارد و نیم فروخته به خاطر حضور رضا عطاران است. اگر او نبود فیلم ۵٠٠ میلیون تومان هم نمی‌فروخت.
عطاران را آوردید که فیلم‌تان بفروشد؟
صدر درصد. عطاران را آوردم که هم به فیلم کمک کند و هم چون مردم او را دوست دارند فیلم دیده شود. من نمی‌دانم این اراجیف را چه کسی از زبان من نوشته است. بعضی‌ها می‌گویند «آبنبات چوبی» نفروخته است. چه کسی می‌گوید این فیلم نفروخته؟ بر چه اساسی این حرف را می‌زند؟ فیلم «آبنبات چوبی» تا از اکران جمع شود، دو میلیارد تومان می‌فروشد. می‌دانم برخی منتقدان و مخالفان من این حرف‌ها را می‌زنند. این را هم بگویم اگر «فروشنده» وارد چرخه اکران نمی‌شد، حتما ٧٠٠ میلیون تومان روی فروش «آبنبات چوبی» می‌رفت. «فروشنده» به فیلم‌های دور و برش زد. عیبی ندارد نوش جانش. من اصلا معترض نیستم و سینما یعنی همین.
در تمام این سال‌ها پشت سرتان حرف و حدیث زیاد بوده. خیلی‌ها معتقدند شما با فیلم‌هایی که تهیه کردید جریانی در سینما راه انداختید که به نفع سینما نیست. این حرف‌ها چقدر باعث شد از مواضع‌تان کوتاه بیایید و مثلا وقتی در مقام کارگردان قرار می‌گیرید، به سینمای اجتماعی بپردازید. به نظر می‌رسد گاهی می‌خواهید خودتان را اثبات کنید.
من سال ۵١ فیلم هشت میلیمتری را ساختم. سال ۶١ که وارد سینما شدم شرطم برای تهیه‌کنندگی نخستین فیلمم این بود که دستیار کارگردان باشم. سیروس الوند کارگردان، اول با اکراه این شرط را پذیرفت اما در پایان فیلم از من تشکر کرد. یعنی ورود من به سینما اصلا برای تهیه‌کنندگی نبود. چنانچه در فیلم «ریشه در خون» هم اسمم را به عنوان تهیه‌کننده نگذاشتم. از بد حادثه به ورطه تهیه‌کنندگی افتادم. اصلا از اول قصدم کارگردانی بود گرچه هرچه جلوتر رفتم فهمیدم تهیه‌کننده خیلی مهم‌تر از کارگردان است. پس این نبوده که من به خاطر اظهارنظر منتقدان وارد کارگردانی بشوم. در عین حال از سال ۶۶ فیلم اجتماعی ساختم. من حدود ۵٠ فیلم ساختم و مجموع تماشاگران فیلم هایم با مجموع تماشاگران فیلم‌های هیچ کس درسینما قابل مقایسه نیست. کسی در سینمای ایران نیست که فیلم‌هایش این میزان تماشاگر داشته باشد. منتقدین هم محترم هستند. اما من می‌گویم ما منتقد درست و حسابی به تعداد انگشتان دو دست بیشتر نداریم ما بقی همه سیاهی‌لشکر هستند. اینها وقتی من را می‌بینند برخورد چکشی می‌کنند. من و آقای علیخانی در پویا فیلم تنها تهیه‌کنندگان جریان‌ساز هستیم. الان هم با صراحت می‌گویم هیچ نوع کمکی دولتی هم نداریم.
در کارنامه کاری‌تان فیلمی هست که از کارگردانی یا تهیه‌کنندگی‌اش پشیمان باشید؟
به هیچ‌وجه. من فیلم بد، متوسط و خوب داشتم اما اگر فیلمی بد شده هرگز قصد نداشتم بد شود. عوامل زحمت‌شان را کشیده‌اند اما خب، فیلم خوبی نشده است. در همه فیلم‌ها قصد و قبله‌ام مردم بودند. نخستین کسی هستم که بسم‌الله الرحمن الرحیم را در بخش خصوصی در تیتراژ فیلم‌هایم نوشتم. ممکن است بگویید این چیزها مهم نیست اما من به آن افتخار می‌کنم و دنبال عوام‌فریبی هم نیستم. به‌شدت با عوام‌فریبی مساله دارم. پدرم نخستین کتابی که به من داد سال ۵٣ با نام «تشیع علوی و تشیع صفوی» بود. گفت اگر می‌خواهی انسان باشی این کتاب را بخوان و گفت ما همه‌مان تشیع صفوی هستیم. کاش امروز ایشان زنده بود و می‌دید تشیع صفوی در مملکت ما چه کار می‌کند! ما پیرو تشیع علوی هستیم. تشیع علوی با ظاهر‌سازی به‌شدت مخالف است و به عمل و باطن می‌پردازد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها