نگاهی به مجموعه‌‏های مناسبتی ماه رمضان ۱۳۹۷/ از تلخی تا شیرینی!

سینماسینما، حسین سلطان محمدی:

امسال تلویزیون با سه مجموعه، مردم را به تناسب داستان هایش، با خود همراه کرده است. مجموعه های ماه رمضانی امسال، از مطلق تلخی تا مطلق روشنایی در سیر و سلوک هستند. هر اندازه «رهایم نکن» با داستانی اخلاقی و …، در فضایی بسیار تلخ و تیره حرکت داده شده، «سر دلبران» در نقطه مقابلش بوده است. و البته مجموعه «بچه مهندس»، بین این روش در حرکتی آونگی، به جلو می رود.

در مجموعه «رهایم نکن» تا اینجای روایت، با سه کشته و مرگ (فرزاد، شهره و کمال) و یک تعدی و آزار (فرناز) به دنبال بیان نکته ای اخلاقی بودیم. این حجم از خشونت برای رساندن بیننده به نوعی تزکیه درونی، عجیب است. پلیس هم بسیار تند و خشن است زیرا داستان این گونه پیش برده می شود. رسول تولایی، لحظاتی پیش از مرگ پدر، با خدعه، مایملک پدر را به نام خود زد تا با حفظ این میراث، برادران و خواهران خود را حمایت کند، با این ذهنیت که آنان توانایی بهره مندی درست از این میراث را نداشته‏اند. چینش کاراکترها در داستان نیز تا اینجا، صدق برداشت رسول را اثبات کرده است. خواهر بزرگتر که نتوانسته پسرش را از افتادن به دام اعتیاد و سپس مرگ نجات دهد و دخترش نیز جوری بزگ شده که به راحتی از حساب شرکت، برداشت غیرمجاز کرده است. خواهر دومی نیز همسرش توانایی مدیریت زندگی خود را نداشته و در این سال ها در همان میراث پدری زنش کار کرده و پیشرفت فوق العاده ای برایش طراحی نشده در روایت که نشان دهد این خواهر نیز توانایی مدیریت درست میراث پدری را داشته است و تنها برادر نیز حداکثر به رانندگی در آژانس رسیده، یعنی سطحی معمولی از زندگی و در تفاهم با همسرش نیز دچار مشکل است. با این طراحی صاحبان سهم، برداشت اولیه رسول تولایی درست وانموده شده و البته او نیز در این سال ها، به این سه خواهر و برادر توجه داشته و از لحاظ مالی به آنان رسیده است؛ اگرچه آنان بعضا این کمک ها را نوعی صدقه به حساب آورده اند. در این چینش کاراکتر و تعیین رفتار، فقط اصلاح قانونی نیاز بوده اما، شخصیتی به نام آذر وارد می شود که بازمانده عشق قدیمی رسول بوده و با او ازدواج می کند و او نقطه محرک روایت شده و برای رهاندن رسول از معضل مقطعی ایجاد شده توسط شهره قوامی، او را وا می دارد که راز قدیمی را افشا کند. اما اقدام آذر، موجب نابودی خانواده شده و به جای اصلاح مسیر، خانواده به سمت تباهی سوق داده شده است. یعنی ما می بینیم که خانواده متمرکز به رسول، از هم پاشیده می شود. حتی خود آذر نیز از رسول دوری می گزیند. خب، محصول تصویری که به ثبات خانواده و جامعه نظر دارد اما در این مجموعه تا اینجا، این ثبات، به فناست. شاید احتمالا در قسمت آخر، با کلی آسیب و نابودی باورهای سنتی، به این ثبات خواهیم رسید. در این روایت، برای اصلاح مسیر، آیا کارشناسان به خط شده در تیتراژ مجموعه، راه حل بهتری برای اصلاح اشتباه نداشته اند؟ نمی شد با تقسیم قانونی و محاسبه و تعیین میزان حقوق هر کس، داستان در ترتیب بهتری به جلو برده می شد؟ ما در اینجا تلاش و ذهنیت اولیه رسول را که درست می نماید، در کش و قوسی عاطفی به اینجا می رسانیم که سال ها فعالیت برای سلامت نگه داشتن خانواده اولیه را به نقد بکشانیم. اینجا راه حل قانونی می طلبید یا کشت و کشتار فراوان؟ حتی یک بار هم برای بیننده بیان نمی شود که امیر در این روایت واجد حقی نیست زیرا رسول مالک اموال خود است؛ و این شبهه غلطه شایع در اجتماع هم توضیح داده نمی شود که اگر قرار است امیرهای احتمالی در جامعه متوجه شوند، بدانند که ارث زمانی پدیدار می شود که صاحب ملک بمیرد اما در این داستان، رسول زنده است، بنابراین ارثی وجود قانونی ندارد که اینقدر امیر از نگرفتن آن می نالد و مرتب می پوید گاراژ حق من است! از سویی، اینقدر تلخی و تیرگی بر داستان حاکم است که حتی ازدواج رسول و آذر، شادی مختصری هم در داستان ایجاد نکرد. ما فقدان مادر (برای پسر رسول) و فقدان پدر (برای فرزندان خواهر بزرگ رسول) را واجد آسیب می دانیم زیرا هر سه این فرزندان بی کفایت بزرگ شده اند؛ اگرچه برای خواهر کوچک و برای برادر کوچک رسول، حضور پدر و مادر در خواهر کوچک مؤثر (فرزند بزرگ، دانشجوست و درس می خواند) اما برای برادر کوچک واجد آسیب و اختلاف نشان می دهیم زیرا والدین در تضاد و اختلاف هستند و فقط با بیان دریافت سهم از گاراژ، مشکلات بظاهر برطرف می شود ولی فرزند برادر کوچک، ظاهرا خود جوش و سالم رشد می کند! اینهم نوعی دیگر از فروپاشی اجتماعی و خانوادگی. حالا ورود آن پرستار سالمندان و شهره قوامی و روش او برای رسیدن به منافع مادی هم وجود دارد. مجموعه، بسیار مبتنی بر مادیات پیش برده می شود. هنگامی که چنین است، استفاده از بحث های عاطفی میان خواهر و برادر برای رساندن معضل به نقطه رهایی و گشایش، استفاده کاملی نیست. زیرا در انتها باید بیننده در درون کاوی خود باید به نقطه روشنی برای اصلاحات برسد، اما با این روش بیان داستان، آیا چنین تزکیه درونی و دوری از هوای نفس، میسر خواهد بود؟ باید دید تا انتها چه می شود. فقط امیدواریم بیننده همانند چند سال قبل و اقدام به خودکشی در پیامد یک سریال ماه رمضان، از این روایت برداشت خطا نکند چون ما به ازای سنتی بسیاری برای این داستان وجود دارد اما معمولا بدون کشتار و مرگ و این حجم تلخی.

در «سر دلبران»، همان داستان های سنتی نزول خواری و دعواهای خانوادگی، بی اعتقادی زبانی به خداوند و مانند آن وجود دارد اما مبنا بر رسیدن به راه حلی اجتماعی و دینی است. بنابراین، همه چیز در یک محله به پیش برده می شود. محور را مسجد و روحانی محل گرفته اند. خاتواده در خانواده، با هم سیر و سلوک دارند. کسی، معصوم مطلق نیست. کسی عقل کل نیست. فضای داستان، روشن است. رنگ ها بسیار دلنشین و چشمنواز است. حتی شب و نیمه شب نیز، محله طوری وانمود شده که امنیت برقرار است و خطاکار بسادگی راه گریز ندارد. برخلاف امروز شهرهایی چون تهران، که شبها ترسناک می نماید و اگر با ماشین باشیم ایمن تریم تا پیاده در شب و در محلات(!) در این مجموعه، تلاش برای رساندن خانواده ها به یکدیگر است. تلاش برای افزایش جمع است. تلاش برای گریز از مرکز رفتار کردن نیست. حلقه های کوچک اجتماعی و هسته های خانوادگی با تنش های درونی خود هستند اما در نقطه وصل، همه به دور مسجد و روحانی مسجد و هیأت امنای مسجد می چرخند و در آنجا، تنظیم می شوند. حتی در بحث های امروزی نظیر نازایی و دنبال روش های جدید درمان رفتن، معضل در روحانی جوان داستان و همسرش چیده شده است و در همان مسیر به پیش برده می شود. دلدادگی های محلی، موجود است. عشق قدیمی و عشق جدید است اما همه، با نگاه سالم و در اوج و تعالی. شرم و حیا وجود دارد. آبروداری هست. ستارالعیوبی هم تمرین می شود. یعنی هر چه در واژه از اخلاق شنیده ایم، به صورت عملی در رفتار زمینی آدمیان می بینیم. سازنده، همان «اوج» متهم در بعضی زبان ها، برای رسیدن به اندیشه معنوی اش، حداکثر تلاش را نشان می دهد. این مجموعه، در اوج شیرینی رفتاری بعضی کاراکترها، بیشترین حجم خطاهای موجود انسانی را هم به رخ کشیده است. برخلاف «رهایم نکن» که در یک خانواده این کشمکش رفتاری به نمایش درآمده، در «سر دلبران» خانواده در مفهوم اجتماعی دیده شده و همان خطاها و طمع ها و آسیب ها، در افراد و هسته های خانوادگی بسیاری چیده شده و مورد توجه و نقد و کنکاش قرار گرفته است. برای روحانیت نیز، الگوسازی جالبی انجام شده است و نسل جدید روحانیت مساجد هم می توانند بر این الگو، حداکثر فعالیت را برای بسامان رساندن بیشتر معضلات اجتماعی انجام دهند. در این مجموعه نیز همانند « رهایم نکن» (سمیه)، دانشجو (مهتاب) وجود دارد که در مقطع دکترا درس می خواند اما غرور و کبکبه و دبدبه سنتی را ندارد اگرچه دانشجوی «رهایم نکن» نیز چنین خصلتی ندارد شاید چون خیلی در داستان، فعال نبوده است. الگوی این سریال، برخلاف رفتار حادث شده در جامعه شهری معاصر ما، بر ارتباط بیشتر محله ای است تا انفکاک و جدایی و البته پناه بردن به حلقه دوستان اداری یا دوستان دانشگاهی یا حلقه های کاری دیگر. الگوی «سر دلبران» بر شیرین نمودن زندگی است. حتی عذاب وجدانش، بر خلاف «رهایم نکن» بسختی و تلخی جبران نمی شود. اینجا هم آدم های بیمار تحت سرپرستی وجود دارد اما در خانه نگه داری می شود تا در آسایشگاه سالمندان. اینجا هم پسرهای ناسازگار و ناراحت نیز هستند (کاراکتری که جناب تفتی ایفا می کند) اما همین هم به سر کار می آید و در کنار عمه اش در مغازه فعالیت می کند، برخلاف امیر در «رهایم نکن» که حتی در محیط کار خودش فعالیت ندارد چه برسد به محیط کار پدر. درست است که این الگو خیلی آرمانی است اما شدنی است.

اما «بچه مهندس» با ماندن در تاریخ اوایل سال های دهه هفتاد، آموزه هایش بسیار سخت دریافت می شود. حتی برداشت اولیه از نام مجموعه، در ادامه مجموعه از دست رفته می نماید. جدا از شیرینی کودکان داستان، در این مجموعه نیز بعضی عناصر بسیار تند دیده شده است. مدیریت پرورشگاه با مجموعه رفتاری بعضا قانونی، بسیار پر تنش طراحی شده است. شب در این مجموعه، ترسناک است همان طور که کم کم با ورود گاه و بی گاه «صورت زخمی»، بر غلو این ترسناکی، افزوده شده است. زیرمین به عنوان نقطه تنبیه، بیش از حد استفاده می شود. رفتارهای عاشقانه میان پرسنل و داستان های فرعی نیز، کم کم این سؤال را پیش آورده که فقط توجه به چنین بچه هایی، ضرورت ساخت این مجموعه بوده است؟ البته برای توجه به امثال این بچه های نیازمند سرپرستی، طبیعی است باید با قوانین موجود حرکت می کردیم تا مقررات سال های هفتاد. الان، شرایط دیگری برای سرپرستی این بچه ها وجود دارد. اما هر چه هست، این مجموعه، هم از زمان پخش و هم از نظر طراحی روایت و صحنه، واقعا باید بین دو مجموعه دیگر قرار می گرفت تا بیننده بتدریج از غلو تلخی داستان شبکه سه به غلو شیرینی داستان شبکه یک می رسید. بدیهی است اگر دچار تنش جسمی در لحظات اولیه بعد از افطار نشوید، حتما شب را به شیرینی و آرامی را به پایان خواهید رساند!

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 88829 و در روز جمعه ۱۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۴۳:۰۹
2024 copyright.