سینماسینما، کیوان کثیریان:
کوتاه درباره «بمب، یک عاشقانه»
«بمب، یک عاشقانه» بیشتر فیلم حال و هوا و فضاست. شاید همین تاکید بیش از حد روی جزئیات و فضای اواخر دهه شصت باعث شده فیلمنامه و قصه مغفول بماند. مایه عاشقانه فیلم، بهانه خوبی است تا در آن مقطع زمانی جذاب، یک قصه حسبرانگیز عاشقانه روایت شود ولی بیتوجهی معادی به پرداخت هسته اصلی قصه، این موقعیت خوب را برباد داده است. درمجموع، حال و هوای آن سالها خوب درآمده و بهخصوص برای نسل ما نوستالژیک است. پاگرفتن عشقی در پناهگاه و تضاد حس عاشقانه یک نوجوان با خشونت جنگ و مابهازا سازی این رابطه نوجوانانه با یک رابطه زناشویی درحال اضمحلال در دل این وضعیت ناپایدار، ایده خوبی است که البته قوام نمییابد و ناپخته میماند. صحنههایی چون ورود دزد و سکانس پایانی اصابت موشک کاملا تحمیلیاند و انتهای فیلم را تضعیف میکنند.
فیلم چند لحظه خوب دارد، کارگردانی، موسیقی و فیلمبرداری قابل توجهی دارد، بازی حبیب رضایی و سیامک صفری به چشم میآید و فضای نوستالژیک مدرسه و دوسه شوخی طنازانه هم فیلم را شیرین کرده است.
“بمب…” در مجموع تا پیش از پانزده دقیقه پایانی، فیلم قابل قبولی است ولی طبعا فیلم اول معادی فیلم بهتری بود.
۲.۵ ستاره از ۵
کوتاه درباره “دارکوب”
دیگر کمتر داستانی را میتوان یافت که تاکنون گفته نشده باشد. اما داستانهایی با تم تکراری تنها به شرطی ارزش ساخته شدن و شنیده و دیده شدن دارند که از زاویه تازهای روایت شوند یا نکته تازهای داشته باشند.
ساخت ملودرامهایی با محوریت یک کودک با وضعیت مبهم والدین، چیز تازهای نیست. اما کمترین توقع آن است که در فیلم تازهای که با این محور ساخته شده، چیزی بیش از آنچه حدس میزنیم و میتوانیم پیشبینی کنیم، نصیبمان شود.
“دارکوب” ملودرامی است که بازیها و کارگردانی قابل قبولی دارد، اما جدا از نکتهای که گفتم، از فیلمنامه نامنسجم و حفرههای متعدد لطمه میخورد، فلاش بکهایی هم دارد که زائد است. شاید تدوین مجدد بتواند به سود فیلم تمام شود. بهروز شعیبی با فیلمهای پیشینش توقعی به وجود آورده که با “دارکوب” برآورده نمیشود
۲ ستاره از ۵