تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۷/۰۵ - ۱۱:۰۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 67268

سینماسینما- منوچهر دین‌پرست: دروغ های پی در پی در جریان فرساینده ای که او را به این وضعیت کشانده ما را با جهان اخلاقی فیلم بیشتر مواجهه می کند. جهان معرفتی که دختر در برهوت دروغ و پنهان کاری می خواهد حقیقت را مخفی کند.

«اگزما» روایتی از یک تصمیم، اتفاق، همدردی، دلسوزی، بی رحمی، خیانت، دروغ، تهدید، رفاقت و از دست دادن همه چیز است. گاهی انسان برای اینکه چیزی را از دست ندهد به همه چیز دست می اندازد، حتی ریسمان کهنه. اما اغلب این افراد به چیزی که بیش از هر چیزی متوسل می شوند دروغ است. دروغی که باعث می شود شما دروغهای پی در پی بگویید. اما سرانجام طعم تلخ حقیقت را چنان می چشیم که ارزش آن همه دروغ را نداشته است. «اگزما» بر پایه همین دروغ بنا شده است. دختری که برای بار دوم ازدواج کرده و در تلاش است زندگی خود را در آرامش نگه دارد، از طرفی نمی خواهد شوهرش از گذشته اش با خبر شود اما دوست اش از او می خواهد برای مراسم ازدواج اش سندی برای آزادی برادر گرو بگذارد تا او در این مراسم شرکت کند. برادر پس از رهایی از زندان فرار می کند و دختری که سند را گرو گذاشته دچار تلاطم های بسیاری می شود. او برای اینکه از این منجلاب ناخواسته رها شود پی در پی دروغ می گوید.

داستان فیلم روایتی معمایی- درام دارد که از لحاظ مضمونی ما را به یاد فیلم «ده» کیارستمی و «درباره الی» فرهادی می اندازد. ساختار فیلم بر دو گانه درون و بیرون تنظیم شده است. همه آنچه که در فیلم رخ می دهد در اتومبیلی است که دختر آن را در اختیار دارد و تمام دیالوگها درون این اتومبیل شکل می گیرد. گویی اتومبیل بیش از آنچه مکانی برای گذار باشد بیشتر مکانی برای کنش و واکنشها و رفت و آمدها و خواسته و تمناهاست. فضای سرد و سیاه اتومبیل که با نوری مبهم بر چهرها خود را نشان می دهد، فضایی است که می خواهد دیالوگها را در ذهن مخاطب فرو کند بر این اساس به مکانی مبهم و تیره و تار تبدیل شده است. آنچه که درون اتومبیل رخ می دهد جهانی خیالین و آنچه در بیرون آن است جهانی واقعی است. اما دختر در میانه این دو جهان بیش از آنچه که به واقعیت پناه برد از آن لطمه می خورد و جهان دروغینی بنا می کند که ناسازگاری آن را می توان از اتفاقات پی در پی که رخ می دهد، تصور کرد. اتومبیل بیش از آنچه حاوی شبکه پیچیده ای از اتفاقات باشد محملی برای حمل گفته ها و توهمات و سرزنشهاست. از سوی دیگر، جریان سیالی که روایت فیلم ما را با خود همراه می کند سیلابی از اتفاقات راه می انداز که  ما را به واکنش وا می دارد. واکنش معنا داری که بر تصمیمات مغلوط دختر تاثیر چندانی ندارد.

سکانس ابتدایی فیلم و سکانس نهایی، دو سر ریسمانی هستند که دینامیک فیلم را با خود می برند. دختری زیبا و دلفریب که در پشت فرمان اتومبیل شیک اش نشسته به دختری تکیده و تنها و افسرده و نگون بختی که اتومبیل اش را از دست داده تبدیل می شود. دروغ های پی در پی در جریان فرساینده ای که او را به این وضعیت کشانده ما را با جهان اخلاقی فیلم بیشتر مواجهه می کند. جهان معرفتی که دختر در برهوت دروغ و پنهان کاری می خواهد حقیقت را مخفی کند. روایتهای فیلم اگرچه با پیوستگی و تداومی معنا دار همراه است اما گویی روایت از هوش می رود و مخاطب را در اتفاقی که رخ خواهد داد و یا داده است سرگردان نگاه می دارد.

خلاء ایجاد شده در مثلث دوربین، اتومبیل و دیالوگها قرار گرفته و تداوم آن در تسخیر حدس زدن های پی در پی مخاطب است. حال در پرتو چنین رویدادی، سکانسهای انتزاعی «اگزما» آن التهاب درونی را بیرون می ریزد. التهابهایی که می توانست با مناظری از دل سیاه شب پر معنا شود اما جای آن را خیابان ها و چراغهای بی رمق مغازها در شب گرفته و فضای بی معنی آفریده که اگر دوربین از چهره دختر دور شود و بیرون از اتومبیل را نشان دهد بیشتر برای سرگرم کردن مخاطب است تا این که مسیری را در فیلم بتوان جهت یابی کرد. بنابراین، باید اذعان داشت که جهان «اگزما» جایگاه همیشه حاضری را در خود دارد که روایت آن از نوعی بنیان هستی شناسی برخوردار است و مقدم بر شخصیت ها در «اگزما» است. در چنین لحظاتی است که گسستهای روایی فیلم با دروغهای پی در پی در چهره التهاب زده فیلم تجلی می یابد و ظهور اخلاقی «اگزما» را می توانیم در تلاش دختر برای رهایی و غرق نشدن در نگون بختی دید.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها