تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۸/۱۲ - ۱۸:۱۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 99225

سینماسینما، حسین سلطان‌محمدی _ مدت هاست در محافل فرهنگی و هنری و محافل رسانه ای، این بحث مطرح است که چرا آثار کمدی سینماها و مجموعه های کمدی تلویزیونی، اینقدر مورد اقبال هستند، و هر بار با بررسی میزان استقبال مخاطب از نمونه های عالی این آثار و حتی بعضا با همراه کردن شرایط اقتصادی جامعه، به ضرورت تولید و توزیع چنین آثاری صحه گذاشته می شود. اما این واقعیت، رخ داده – جدا از اینکه واقعا این مقدار اثر کمیک در سینما و نمایش خانگی و تلویزیون لازم است یا نه – و باید گاهی به آن نگاه قابل تأملی داشت. یعنی برای تولید آثار اجتماعی و جدی، به ذهنیت و نیاز مخاطب هم نیم نگاهی داشت. منظورم این است که اگر اثر جدی تولید می شود، داستانش صد در صد غم انگیز و در اوج تنگنا نباشد، حتی اگر به دلایلی جانبی، مانند وجود ویژگی تقریبا اجباری یا غیرانتخابی تلویزیون، مخاطب آن را نگاه کند.

بتازگی شبکه سه، به همت واحد بسیج سازمان صدا و سیما، مجموعه «در حوالی پاییز» را به پخش رسانده و اکنون که این متن نوشته می شود، سه قسمت آن پخش شده است. داستان خانواده ای با دو پسر و یک دختر و یک مادر و یک عروس، که در دنیای امروز، از درون حوادثی در حال عبور هستند. اما در همین سه قسمت، حجم تنگناها و گرفتاری های مورد استفاده در داستان، بسیار بالا بوده است.

از کار افتادن کارگاه تولید پوشاک خانوادگی به دلیل شرایط اقتصادی فعلی اجتماع ما، بچه دار نشدن پسر بزرگ خانواده و عروس خانواده و فشار پدر عروس خانواده برای رفع این موضوع، شکست عشقی خوردن پسر دوم خانواده، گرفتار شدن دختر خانواده در چنگال جوان سودجویی که با تهدید به انتشار عکس های خصوصی دختر خانواده اخاذی می کند، اقساط بانکی در حال سررسید شدن، هزینه ثبت نام ترم دانشگاه دختر خانواده، گرفتاری عروس خانواده در شکایت فردی که معتقد است این خانم از عکسی در گزارش رسانه ای استفاده کرده که موجب ناراحتی خانوادگی شاکی شده، جمع کردن کارگاه تولید پوشاک و انتقال آن به داخل منزل (بی خیال مجوزی و قاعده ای که منع استفاده از فضای مسکونی برای کار تجاری را در بر دارد)، همزمان نیز سقف خانه بر اثر آسیب لوله ها نیازمند تعمیر شده، کارگران بیکار شده کارگاه تولید پوشاک که هنوز چشم به اقدام اینها دارند و یکی از همین کارگران هم ناله می زد که در طلاق گرفتن شتاب کرده است، چک های طلبکاران و چک های بدهکاران کارگاه و … و به اینها بیفزایید یکی از کم نظیر ترین و کم سابقه ترین کاراکترهایی که در واقعیت هم وجودش برای ما ایرانیان سخت است و آن، خانمی از عربستان سعودی در تهران و همراه با این خانواده. کم سابقه است چون گفته شد ایشان پیشتر به مدت چهار سال و نیم در ایران و در رشته ارتباطات درس خوانده است! واقعا از عربستان برای درس خواندن و آن هم در ارتباطات، به ایران می آیند؟!

سپس بازگشت این کاراکتر بعد سالها به ایران برای گرفتن تابعیت ایرانی، آن هم در حالی که هم در عربستان استخبارات به دنبال اوست و هم در ایران، اطلاعات. همان ابتدا هم به سراغ یک عرب در تهران رفته و مطالبه پولش را می کند در حالی که از خانواده اش در عربستان می گویند به آن عرب اعتماد نکن. بعد می گویند او در ایران ازدواج کرده و همسر ایرانی دارد، در حالی که همین خانواده داستان و عروسش که چهار سال و نیم با این دختر حشر و نشر داشته اند، بی خبر از این ازدواج بودند. حتی اطلاعات ما نمی داند او متاهل شده و به پسر دوم خانواده می گوید می دانیم قصد ازدواج با او را داری، اطلاعاتی که برای نشان دادن جامعیت اشرافش بر افراد و جریان ها، به همین پسر خانواده می گوید بدهکاری که دنبالش می گردی در شیراز است! پرسش ها از اینکه چقدر این روایت عربستانی برای ما می تواند واقعیت داشته باشد، به کنار؛ برای اصل خانواده و مجموعه نشانه هایی در برای معرفی کاراکترها و مسیر فرضی داستان دیده شده، چرا اینهمه سختی و تنگنا، چرا نبود لحظه ای شادی؟ البته شادی دارد و آنهم در جایی است که پسر بزرگ خانواده به همسرش می گوید «بخند، بخند، …»، یعنی خنده هم اجباری است و چهره ها از بانوی بزرگوار، تیموریان گرفته تا بقیه کاراکترها، همه غمگنانه. به اینها بیفزایید بازی ارشا اقدسی بدلکار، که احتمالا در بیکاری به بازیگری روی آورده و کارگردان آشنای دیگر، مرتضی علی عباس میرزایی که در نقش یک مسئول اطلاعاتی حضور دارد. این را هم یادآوری کنم که تیتراژ انتهای مجموعه با خطی نه چندان خوانا و بدون رعایت علائم سجاوندی، می آید و مثلا نام بازیگری که «کربلایی … اباعشعی»، بخش آخر نامش را متوجه نشدم که دقیقا همین است که نوشتم و همین طور نام «رقیه هایپور» درست آمده یا نه.

خب، برادران عزیز بسیج سازمان صدا و سیما، درست است که برای روایت داستانی، باید از مسیر ۳۶ وضعیت نمایشی یا دسته بندی های مشابه این باید عبور کرد؛ اما در سوره حمد که گفته می شود فهرست قرآن یا چکیده قرآن است، ابتدا رحمانیت خداوند مطرح شده و بعد به غضب او تاکید می شود. این را هم می دانیم که «ان مع العسر یسرا»، اما خداوکیلی، برای رسیدن به «یسر» در انتهای مجموعه، لزومی داشته در آغاز این مجموعه که نام شما به عنوان تهیه کننده بر آن ثبت است، اینهمه «عسر» و آن هم در جامعه امروز، به تماشاگر نشان دهید؟

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها