تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۱۷:۲۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 93403

سینماسینما، کیوان کثیریان:

۱. وضعیت هول‌آور اقتصادی این روزهای کشور و آینده‌ای که به غایت مه‌آلود است، جا را برای هر حرف و فکر دیگری تنگ می‌کند. حالا این وسط مرکز پژوهش‌های مجلس را نمی‌شود درک کرد که نشسته آمار درآورده و به این نتیجه رسیده که “زنانی که هر هفته سینما می روند بدپوشش ترند و با افزایش مصرف محصولات سینمایی بدپوششی زنان نیز تشدید می شود”.
این که یک مرکز پژوهشی در مهم‌ترین نهاد تصمیم ساز کشور چنین محتوای منفی و مخربی را علیه سینمای کشور تولید و منتشر می‌کند، البته جای شگفتی و افسوس دارد ولی این افسوس از جایی مضاعف می‌شود که ببینیم یک مرکز پژوهشی تا این حد درکش از اولویت‌های روز مملکت دچار نقصان است. در روزهایی که فساد مالی و بی‌برنامگی و آشفتگی اقتصادی بیداد می‌کند و مردم بدترین روزهای خود را سپری می‌کنند، انتشار چنین گزارشی چه معنایی دارد؟ الان خانم‌ها سینما نروند، یا اصلا سینماهای کشور تعطیل بشوند، بازار طلا و ارز به سامان می‌رسد؟ نان شب به سفره مردم بازمی‌گردد؟ حقوق‌های معوقه کارمندان و کارگران پرداخت می‌شود؟ گرانی روز‌به‌روز و لحظه به لحظه متوقف می‌شود؟ فساد و بحران اقتصادی مرتفع می‌شود؟ واقعا آمار زنان سینمارو مهم‌تر است یا آمار هموطنان زباله‌گرد؟!

۲. این روزها با تصویب قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان در پست‌های مدیریتی، بحث تغییر مدیران در سازمان‌ها و وزارتخانه‌های مختلف قوت گرفته است. طبعا مفهوم بازنشستگی در سالیان اخیر دچار استحاله کامل شده و ماهیت و فلسفه وجودیش نادیده گرفته شده است. اینکه کسی پس از بازنشستگی، همچنان در سطوح بالای مدیریتی حضور داشته باشد، چه معنایی دارد؟ اگر کشور این همه به تجربیات و وجود مدیران مسن نیاز دارد چرا قانون بازنشستگی را تغییر نمی‌دهند؟ یکباره سن بازنشستگی را بکنند نود سال یا حتی تا زمان فوت و مدت خدمت را هم بجای ۳۰ سال، به ۶۰ سال افزایش دهند که خیال همه راحت شود برود پی کارش. مفهوم بازنشسته مگر جز آن است که هر فرد پس از طول مدت خدمتش- ۳۰ سال و یا کمتر- با عزت و احترام برود خانه‌اش و مستمری‌اش را بگیرد و جا را برای نسل جوان که تازه نفس و کارامدتر است باز کند. مهم‌ترین فایده بازنشستگی گردش نیروهای کار، نخبگان و متخصصان است. به هرحال باید نوبت به دیگران هم برسد؛ به جوان‌ترها و تازه نفس‌ها. ماهیت بازنشستگی همین است.
اگر قرار باشد کسی که وارد چرخه کار دولتی می‌شود هرگز از این چرخه خارج نشود که نمی‌شود. این، قاعده بازی است.
همین خارج نشدن از چرخه، موجب شده سن مدیران دولتی در ایران بسیار بالا باشد. این اتفاق ضمنا باعث می‌شود ذهن‌های فرسوده، بی‌انگیزه و خسته، همچنان تصمیمات حیاتی بگیرند. اغلب آنها بی‌آنکه ایده‌های تازه و کارگشا داشته باشند و حتی به اندازه لازم، به روز باشند اصرار دارند در مسند امور بمانند. نتیجه آنکه وضعیت مملکت و گوشه‌های مختلفش همین می‌شود که هست. چه بسیار جوانانی که پشت خطِ مدیرانی فرسوده و بازنشسته ماندند که مصر بودند با تبصره‌های مختلف و سوراخ سنبه‌های قانونی میزشان را حفظ کنند و هیچوقت اجازه ندادند حلقه تنگ مدیریتی بشکند و تمام تلاششان را به‌خرج دادند که جوانان تحصیلکرده، کاربلد و خلاق هرگز نتوانند جایگزین آنان شوند. وجود این همه جوان لایق و بیکار باید باعث شرمندگی مدیران دولتی بازنشسته باشد.
البته همین مدیران عشق میز، در سی چهل سال اخیر سبب شدند نه تنها صدها هزار جوان بیکار و بلاتکلیف و ناامید بمانند، بلکه آنها که باید برای جایگزینی مدیران بازنشسته تربیت می‌شدند، به بازی گرفته نشدند و تجربه مدیریتی کافی در سطوح پایین تر را هم ندارند. مدیران چسبیده و آویزان، دستکم دونسل را به‌راحتی سوزاندند. واقعا یکی از دلایل مهم اوضاع فعلی کشور می‌تواند همین معضل پیری مدیریتی باشد.

منبع: اعتماد

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها