تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۱۱ - ۱۷:۴۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 37868

حسین سلطان محمدیسینماسینما، حسین سلطان‏ محمدی / عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران:

تلویزیون در هر کشوری، قواعد و ضوابطی برای برنامه‏ سازی دارد و بیشتر اینها هم، برای برنامه‏ ساز مکشوف است تا بیننده برنامه. شاید بتوان این ضوابط ناگفته ولی موجود را، زبان برنامه‏ سازی دانست. تازگی هم فراخوانی منتشر شده برای برپایی «نخستین همایش ملی زبان و رسانه، ویژه رسانه ملی»، که بیشتر ناظر بر زبان و گفتار است تا قاعده. البته یکی از محورهایش، نشانه‏‌شناسی برنامه‏‌های رادیویی و تلویزیونی است، که می‏توان از آن برای طرح موضوعاتی بهره برد.

شب جمعه گذشته (۹ دی ماه)، شبکه دو سیما قسمتی از یک مجموعه کره‏‌ای به نام «پزشکان جوان» را پخش کرد و دقایقی بعد، از شبکه یک سیما، فیلم تلویزیونی «سایه‏ بان» را که با بی‏‌ظرافتی محض، در همان لحظه از شبکه استانی دنا هم پخش می‏شد. همزمانی یک اتفاق روایی در فیلم کره‏‌ای و فیلم ایرانی، بهونه این قسمت بحث شده است. در فیلم کره‏‌ای، عده‏‌ای خلافکار به بیمارستان آمده و نظم بخش اورژانس را به زده‏‌اند ولی کاراکتری که رزیدنت جراحی است و البته پیشتر وکیل بوده، با استناد به دوربین‏‌های بیمارستان و اینکه بر مبنای مواد قانونی کار آنان خلاف است و می‏توانند آنها را تا ده سال زندان بیندازند، خلافکاران را از بیمارستان به بیرون می‏‌راند. دقایقی بعد، در فیلم ایرانی، در اتاق بخش و بالای سر بیمار، عده‏‌ای موافق و مخالف جنبش سبز، به دعوای کلامی و داد و بیداد مشغول هستند و حتی اسلحه به دست در راهروی بخش هستند و جالب است بازیگری به نام مریم کاویانی، با داشتن تحصیلات ارشد پرستاری، در این صحنه مشغول ایفای نقش پرستاری است! این یعنی، ما برای صحنه‏‌پردازی تصویری، اصولی نداریم. بگذریم که در این مجموعه کره‏‌ای، از نظر مفهومی، این پرسش که بیماری می‏میرد و اختلاف برداشت خانواده متوفی و پزشکان از نحوه درمان را چطور باید مدیریت کرد، نظیر وقایعی که برای مرحوم کیارستمی یا طباطبایی یا هر عزیز هنرمند دیگری در این مدت اخیر پیش آمده، تجربه تصویری و رهیافت درستی را شاهد بودیم، موضوعی که در تلویزیون ما، از آن غفلت شده است.

باز مورد مشابه‌ی از همین کره‌‏ای‏‌ها که تلویزیون ما مجموعه‏‌های متنوعی از آنها را پخش می‏کند اما معمولا نزد همکاران رسانه‏‌ای، پذیرفتنی نیستند. در سال‏‌های اخیر آنقدر از کره‏‌ای‏‌ها مجموعه تاریخی دیدیم که می‏‌دانیم تاریخ کره از زمان جومونگ به بعد، سلسله‏ وار چگونه پیش آمده است و حتی هفته گذشته که مجموعه «رؤیای امپراتوری بزرگ» به پایان رسید، متوجه شدیم ادامه همان سلسله ‏های تاریخ کره است و البته در خیلی از موارد، از این می‏گویند که مثلا باید برای مبارزه با فلان سلسله یا پادشاهی، به پیونگ یانگ حمله کنیم، همان شهری که الآن در بخش شمالی کره و با نظامی سیاسی و متفاوت با بخش جنوبی قرار دارد. یعنی کره‏‌ای‏ های جنوبی، تاریخ را یکسان و جغرافیا را واحد انگاشته‏‌اند. اما در تلویزیون خودمان، وضعیت طوری است که قبل انقلاب را خیلی واجد اعتبار روایی نمی‏‌دانیم، چه برسد به اینکه مثلا پیگیر ادامه سلسله‏‌هایی شویم که مثلا در سربداران آمد، و مجموعه بسازیم و تاریخ را تعریف کنیم. آخرین نمونه این رویه‏‌ها در سیما هم که مجموعه «معمای شاه» است که در پخش هرشبی بیشتر شبیه نقل جانبدارانه با بازسازی تصویری ساده است و بجز چهره‏‌پردازی یا صحنه‏‌آرایی، دیگر چیزی برای بحث نداریم و خود سیما هم از صرافت تأمین دفاعیه تاریخی با حضور استادان تاریخ دانشگاه، افتاده و آن را بیشتر برای پرکردن آنتن پخش می‏کند. قبول که این مجموعه درباره شخصیتی است به نام «شاه» و قرار است «معمای شاه» باشد تا نقل تاریخی «ایران در دوران معاصر». قبول که نمی‏توانیم بگوییم در رژیم گذشته، کارهایی هم به نفع مردم انجام شده، چون اگر بگوییم ممکن است مواجه با این گفته شویم که اگر خوب بوده، چرا علیه او انقلاب کردیم. پس برای دفاع از چرایی انقلاب اسلامی، این‏گونه گزیده‏‌گویی می‏کنیم، اما به هرحال باید به گونه‏‌ای بیان تصویری یا بازسازی تاریخی داشته باشیم که بتوانیم از آن دفاع کنیم. یعنی برای بیان تاریخ در تلویزیون جمهوری اسلامی، زبان و قاعده داشته باشیم. حتی وقتی از ترکمانچای یا عهدنامه گلستان در زبان سیاستمداران، مثال زده می‏‌شود، تعریف تاریخی نداریم چه برسد به سایر بخش‏‌های تاریخ این سرزمین.

سومین مورد، به یکی از اصول تلویزیون در هر جامعه‏ای، یعنی کمک به آموزش پنهان مردم برای زندگی اجتماعی بهتر برمی‏گردد. بنابراین باید در هر بخش تلویزیون اعم از خبری یا تحلیلی یا داستانی و مانند آن، برنامه‎ساز بداند استاندارد و ضوابط چیست تا قانون اجتماعی و عمومی را خدشه‏ دار نکند. اگر چنین باشد، می‏توان برای هربخش به قضاوت طبیعی عملکرد برنامه‏ ساز و مجری نشست و سنجید که خلاف ضوابط و قوانین عمل می‏‌کنند یا به صورت بنیادین در جهت تثبیت و نهادینه کردن قانون عمومی نزد بیننده عمل کرده است. در ماه‏‌های گذشته داشتیم نمونه‏‌هایی که تلویزیون نتوانست از برنامه دربرابر رسانه‏ ها و فضای اجتماعی دفاع کند و بحث‏‌های چندگانه نسبت به برنامه فرزاد حسنی یا علی ضیاء و حتی رشیدپور و افخمی را تجربه کردیم. بدیهی است اگر زبان برنامه‏‌سازی در تلویزیون بود و سلیقه‏‌ای پیش نمی‏‌رفتیم، کمتر این مناقشات ایجاد می‏شد. حتی می‏توانستیم هنگامی که مجری ورزشی احساساتی می‏شود و در زمان پخش خداحافظی بازیکن پرسپولیس برای رفتن به سربازی، از مقامات می‏خواهد فکری به حال سربازی این جوانان گریان بکند، از باب عدم توجه به موضوعی عمومی و قانونی و توصیه‏ ای ناروا، آن مجری را به ناظر انضباطی بسپاریم. جالب بود که مربی پرسپولیس گفت که آن بازیکن به خدمت مقدس سربازی برای میهنش می‏رود و مجری ورزشی ما برای اشک بازیکن، ناله سرداده بود. از این مثال‏ها در تلویزیون به صورت روزمره در مناظرات و مباحثات و برنامه‏‌ها زیاد داریم. واژه‏‌های خاص و تند و بعضا ناروایی که در برنامه‏‌های خبری یا حتی سینمایی شنیده شده یا نحوه برخورد با مهمانان برنامه‏‌ها یا انتخاب زوایای تصویری برای بیان یک موضوع را فراموش نکرده‏‌ایم. ما در چنین مواردی آنچنان با بی‏نظمی و چندگانگی رویاروییم که نمی‏توانیم زبان برنامه‏‌سازی روشن و ثابتی را از آن استنباط کنیم و این‏گونه است که در هر مقطع تاریخی، بسته به سلیقه افراد حاکم بر پخش برنامه، حتی در برنامه‏‌ای که پیشتر بارها پخش شده، شاهد جرح و تعدیل‏‌های بسیار اسفناک هستیم، چه برسد به اینکه روال واحدی را بخواهیم انتظار داشته باشیم. یعنی بیننده برخلاف سابق، دیگر نمی‏تواند از پخش چندباره برنامه‏‌ها گله‏‌مند باشد، چون قطعا در هربار تماشای برنامه تکراری، برداشت جدیدی از روایت و برنامه را شاهد خواهد بود و اینها همه برمی‏گردد به اینکه، سیما با معضل زبان برنامه‏‌سازی و پخش برنامه روبه‏‌روست! این با وجود آمارهایی است که گفته می‏شود درصد قابل توجهی از مردم ما بیننده برنامه‏‌های سیمای خودمان هستند و ما بناچار به صحت این نظرسنجی‏‌های محدود ولی تعمیم داده شده به عموم، اتکا می‏کنیم. اما برای این جامعه بناچار، باید نظم و قاعده داشت تا بی‏نظمی.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها