تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۷/۰۲ - ۱۰:۰۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 66868

سینماسینما، سحر عصرآزاد – «زادبوم» قصه ای چند لایه درباره هویت گمشده بشر امروز را با تمرکز بر این جغرافیا و مسائل مبتلابه آن، به شیوه ای ظریف روایت می کند و برای رسیدن به عمق این مفاهیم، رویدادهای رئال و مستند را هوشمندانه به هم پیوند می زند.

فیلمنامه این اثر به قلم فرید مصطفوی از نویسندگان مستقل و صاحب قلم سینمای ایران است که در شانزدهمین اثر کارنامه اش، چنین تجربه ای را بر اساس یک پروژه علمی- تحقیقاتی مستند به نگارش درآورده است. فیلمنامه نویسی که از دهه شصت به واسطه نگارش قصه هایی اجتماعی و عمدتاً زنانه؛ بخصوص در همکاری با رخشان بنی اعتماد خالق آثار ماندگاری چون «زیر پوست شهر»، «گیلانه»، «خون بازی» و فیلم‌هایی خاص همچون «زندان زنان»، «عصر جمعه» و «تقاطع» شده است.

همکاری مصطفوی با ابوالحسن داوودی که کمدی های خوش ساختی همچون «جیب برها به بهشت نمی روند»، «من زمین را دوست دارم» و «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» را در کارنامه را دارد، در کنار همکاری قبلی این نویسنده و کارگردان در فیلم «تقاطع» از نکات کنجکاوی برانگیز این فیلم است که می توانست مواجهه بهنگام با این اثر را جذاب تر کند.

اما متأسفانه با اینکه «زادبوم» در سال ۸۷ ساخته شد و در جشنواره بیست و هفتم فجر نیز به نمایش درآمد و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را برای فرید مصطفوی به همراه داشت، به جعبه سیاه سینمای ایران پیوست تا در طول این سال ها پرسش فیلمساز و دوستداران فیلم درباره چرایی این سرنوشت تلخ، بی پاسخ بماند. نهایتاً بعد از گذر ۹ سال این فیلم با گذر از حاشیه ها راهی به اکران عمومی پیدا کرد که البته باید پذیرفت طعم ارتباط آن با مخاطب امروز، با طعمی که می توانست در زمان خود داشته باشد، بسیار متفاوت است.

با گذر از لایه رویی این فیلم، به مواجهه با بطن اثر یعنی فیلمنامه اش می پردازیم که همانطور که اشاره شد به واسطه دریافت سیمرغ بهترین فیلمنامه در کنار سیمرغ بلورین فیلم برگزیده تماشاگران، امتیازهای بالقوه این فیلم و فیلمنامه را همچنان قابل ردیابی و کالبدشکافی جلوه می دهد.

فیلمنامه «زادبوم» که بر اساس طرح اولیه رضا میرکریمی شکل گرفته، برآمده از پیوند دراماتیک میان یک پروژه علمی- تحقیقاتی مستند و قصه یک خانواده است که این پیوند در راستای تم اصلی به شکلی ظریف و هوشمندانه انجام شده است.

این تم با ارائه راه حلِ بازگشت به اصل و ریشه ها برای بشر تک افتاده امروز به منظور رهایی از بی هویتی و انواع تنهایی و پوچ نگری، به نوعی دغدغه امروزین انسان مدرن در هر جغرافیا و آب و خاکی است. البته نویسنده تلاش کرده تا به تناسب موقعیت و شرایط این سرزمین و آنچه مردم ما را در نسل های مختلف به مهاجرت و ترک وطن واداشته –بخصوص با نگاه به جامعه ایرانی حول و حوش سال ۸۷-؛ انگیزه ها، اهداف و پرسش های بنیادین این گروه از جامعه بشری را کالبدشکافی کند.

پروژه علمی بازگشت لاک پشت ها پس از ۳۰ سال به ساحلی که در آن متولد شده اند؛ آنهم به منظور تخمگذاری، ایده جذابی است که در عین طراحی یک دغدغه و حرفه خاص برای شخصیت زن- مادر قصه، کمک کرده تا بیان آنچه می توانست در روند داستانی مستقیم و گل درشت و ناکارآمد جلوه کند، به این شیوه به گونه ای ظریف وارد بطن و عمق داستان و دغدغه مندی کاراکترها شود.

نویسنده در طراحی مسیر داستانی به گونه ای عمل کرده که اعضای جداافتاده این خانواده که به شکلی نمادین هر یک در گوشه ای از ایران و جهان به سر می برند، در کش و قوس پیشرفت این پروژه تحقیقاتی به تدریج مسئله و مشکل هر یک از آنها مطرح شده و همچون حلقه های تک افتاده یک زنجیر به هم بپیوندند تا به نوعی مصداق عینی همین واقعیت مستند در بستر زندگی نوع بشر باشند.

هر چند این ایده جذاب اولیه در پرداخت نیز به واسطه روایت چند خط قصه موازی از چند نسل؛ پدربزرگ در آلمان، پدر در تهران، پسر در آلمان، مادر در قشم و دختر در دبی، ریتمی قابل قبول یافته و تک بعدی پیش نمی رود، اما چه بسا با ایجاز بیشتر در روایت این خطوط و به نوعی زود شروع شدن هر یک از خطوط قصه، می توانست به پویایی و نتیجه بهتری برای همراهی تنگاتنگ مخاطب منجر شود.

به عنوان مثال نکاتی همچون خاستگاه پدر خانواده، فعالیت های سیاسی او، شرایط زندگی حال حاضر و … این کاراکتر کمک می کند تا از پاافتادگی وی تأثیرگذارتر جلوه کند. اما در صورت ایجاز در پرداختن به این خرده داستان های فرعی و پالایش آنها یا مواردی همچون اختلاف دختر خانواده با شوهرش و … روند پویای گرد هم جمع شدن این آدم های تک افتاده، می توانست مخاطب را بیشتر به خود جذب کند.

نمونه خوب این ایجاز در قصه فرعی پدربزرگ خانواده که در آلمان زندگی می کند، قابل ردیابی است. کاراکتری که در زمانی کوتاه و با کمترین نشانه ها تبدیل به یک شخصیت شناسنامه دار با دغدغه های خاص خودش می شود و ملموس و باورپذیر است.

نکته مهم دیگر اینکه نویسنده تلاش کرده با مد نظر قرار دادن ایده قرینه پردازی بازگشت لاک پشت ها و اعضای این خانواده به زادگاه و موطن و ریشه هایشان، به نوعی این تم را وارد همه جزئیات درام و مستند کند. به همین دلیل وقتی وارد استدلال های علمی این پروژه و تحقیقات می شود، درست به مثابه زمانی است که صرف شرح و بسط خطوط فرعی قصه می کند. چراکه به این ترتیب با جایگزینی این دو وجه، آنچه قرار است به مخاطب منتقل شود؛ جایگاه و اهمیت این رویکرد و ریشه هایی است که موجودات زنده را به ریشه های خود وابسته و موجبات رجعت دوباره آنها را فراهم می کند.

به گفته بهتر فیلمنامه «زادبوم» می تواند الگویی برای چگونگی تبدیل یک ایده علمی مستند به درام و خلق قصه ای چندلایه با مفاهیم انسانی و مهمتر از همه بدون مرز و جغرافیا باشد. چراکه می تواند به تناسب هر جغرافیایی با محک زدن دلایل و ریشه های مهاجرت، تبدیل به قصه و فیلمی مخصوص به همان آب و خاک با مسائل خاص خودشان شود. طبعاً بخش اعظم این همه شمولی از آنجا ناشی می شود که نویسنده یک تم و مفهوم ریشه ای بشر امروز را مورد توجه قرار داده که همچنان مطرح است و قابلیت کالبدشکافی و ریشه یابی دارد.

به همین جهت ثبت چنین تجربه ای در کارنامه نویسنده ای حرفه ای و مستقل همچون فرید مصطفوی، ورای نگارش یک فیلمنامه می تواند به جهت اهمیت چنین الگوسازی هایی مورد توجه قرار بگیرد. مهمتر از آن، روحیه تجربه گرایی است که می تواند یک نویسنده را در چنین جایگاه تثبیت شده ای، وادار به شکستن قاعده های آشنا و متداول کند. پس لزوماً این جوانی نیست که روحیه جسارت را بالا می برد بلکه جسارت حسی است که از درون می آید و مهمترین ویژگی است که باید در کنه وجود هر نویسنده ای حضور داشته باشد تا از تکرار خود و حتی نقاط اوج کارنامه اش فراتر رفته و دست به خلقی جدید بزند.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها