سلبریتی؛ کار واقعی، کار نمادین

پوریا ذوالفقاری در شرق نوشت :
اول) اگر در گوگل نام محمدرضا شجریان را همراه عبارت «باغ هنر بم» جست‌وجو کنید، تیترهایی مثل «کنارکشیدن شجریان از باغ هنر بم» و «باغ هنر بدون شجریان» پیش چشمانتان قطار می‌شوند. گزارش‌های فراوانی هم درباره چرایی به‌نتیجه‌نرسیدن پروژه و انصراف استاد آواز ایران پیدا می‌کنید که گزارش خبرگزاری ایسنا مفصل‌ترینشان است و در آن به فراهم‌نشدن بودجه و خلف وعده برخی سازمان‌ها به‌عنوان دلایل اصلی این رخداد اشاره شده است. در این گزارش آمده که استاد شجریان می‌خواست «برای مردم این شهر یک آکادمی احداث کند که در آن نه تنها موسیقی و هنرهای دیگر تدریس شود، بلکه مرهمی باشد برای زخم عمیق بمی‌ها». خب نشد. حالا صادق زیباکلام هم در پاسخ به چرایی هزینه‌نشدن مبالغی که مردم پس از زلزله سرپل‌ذهاب به حسابش ریختند، از مخالفت فرماندار این شهر برای آغاز ساخت «دهکده امید» خبر می‌دهد. مهدی اصلانی هم به‌عنوان نماینده نیکی کریمی، افتتاح قریب‌الوقوع خانه فرهنگ سرپل‌ذهاب را اعلام کرده است. غرض نیت‌خوانی نیست. قطعا هر کسی با هر کسوت و در هر مقامی می‌خواهد به زلزله‌زدگان کمک کند و اهل فرهنگ خود را موظف به ایجاد رونق فضای هنری و فرهنگی مناطق آسیب‌دیده می‌دانند، ولی دمی بیندیشیم که باغ هنر و خانه فرهنگ و دهکده امید در فهرست نیازهای مردمی که سقف بر سرشان آوار شده و در کمتر از یک‌دقیقه خانه و زندگی و نزدیکانشان را ازدست‌رفته دیده‌اند، چه اولویتی دارد؟ فراموش نکنیم دلیل تحریک احساسات ما پس از شنیدن خبر وقوع زلزله در نقطه‌ای از سرزمینمان چیست؟ فیلم‌ها و تصاویر بازماندگان فاجعه و بلایای طبیعی چرا اشک به چشمانمان می‌آورند؟ ما مردمی را می‌بینیم که ناگهان امکانات اولیه زندگی هم از آنها دریغ شده؛ مردمی چه‌بسا دارا و قطعا آبرودار که یک‌شبه خیابان‌خواب شده‌‌اند و نیازمند سرپناهی در حد چادر و زیراندازی برای برخاک‌نخفتن. خبرهایی می‌شنویم از مرگ کودکان بر اثر سرما یا نیش مار و عقرب. مصاحبه‌هایی می‌بینیم با مردمی که برای کانکس و زیرانداز و پتو التماس می‌کنند. در چنین شرایطی سرعت‌عمل حرف اول را می‌زند، چون باید نیازهای نخستین ملت را برطرف کرد. باید به فکر خواب و خوراک آنها بود. وقتی فیلمی در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌چرخد که در آن مردی روی چادر همسر و فرزندش نفت می‌ریزد تا به آتششان بکشد، درک وخامت وضعیت روانی زلزله‌زدگان دشوار نیست و رسیدن به این واقعیت که کمبود امکانات اولیه و خلف وعده‌های دائم چه تأثیر ترسناکی بر این روان‌های از‌هم‌گسیخته می‌گذارد، هوش چندانی نمی‌خواهد.
دوم) نگارنده مدتی کوتاه از دوران سربازی‌اش را در سرپل‌ذهاب گذراند. یادم هست که روزی در اسفند ۸۶ تعدادی سرباز در اختیارم قرار دادند تا برای تبدیل بخشی از حیاط به باغچه زمین را بکنند. سربازان بیل‌وکلنگ‌به‌دست هنوز به اندازه یک وجب خاک را زیرورو نکرده بودند که انبوهی عقرب که زمستان را زیر خاک می‌گذراندند، بیرون آمدند. شانس آوردیم که از سردی هوا کرخت و کم‌توان بودند و سرعتشان کند بود. آن منظره این روزها و هم‌زمان با گرم‌شدن هوای سرپل‌ذهاب دوباره در ذهنم زنده شده و بر نگرانی‌ام می‌افزاید. آرزو می‌کنم کاش کاری جز نوشتن از من برمی‌آمد و نگرانم که خبرهای خزیدن مار در چادرها و گزیدن‌های عقرب و… در روزهای آینده آن‌قدر زیاد شود که حساسیتمان را به آنها از دست بدهیم. به خفته در چادری که شاید ساعتی بعد قربانی زهر عقرب شود، نمی‌توان وعده آموختن پیانو در خانه فرهنگ یا تمرین آواز در دهکده امید داد. از قدیم گفته‌‌اند شکم گرسنه ایمان ندارد. چگونه انتظار داریم مردمی گرسنه و آسیب‌دیده زیر هرم آفتاب و آگاه از هزار خطر در کمین و در رنج از بیماری‌های پوستی، ناگهان هوس هنرآموزی به سرشان بزند؟ با نهایت احترامی که برای هنرمندان و فعالان اجتماعی قائلم، فکر نمی‌کنم درک این نکته نیازمند نبوغ باشد. کافی است یک‌بار و یک لحظه خود را جای زلزله‌زدگان بگذاریم. دهکده امید و خانه فرهنگ و باغ هنر همان‌قدر می‌توانند مشکل زلزله‌زدگان را حل کنند که دیوار مهربانی توانست از پس واقعیت فقر در دیارمان بربیاید. زلزله‌زدگان سرپل‌ذهاب را دریابید. تا اینجا نمره سلبریتی‌ها و هنرمندان و استاد علوم سیاسی دانشگاه که در روزهای فاجعه با کارت بانکی‌شان عکس گرفتند و در صفحه‌هایشان گذاشتند، بالا نیست. دوباره می‌نویسم؛ زلزله‌زدگان سرپل‌ذهاب را دریابید. برای انسانیت، با درک نیازهای اولیه، آنها را از خطرهای در کمین و خودتان را از مردودی برهانید. نام سرپل‌ذهاب را با عبارات و واژگان بیماری پوستی، خزندگان، عقرب و کودکان در اینترنت جست‌وجو کنید و به تصاویر خیره شوید تا قانع شوید که الان زمان نگه‌داشتن پول در حساب برای انجام کارهای نمادین نیست، کاری واقعی بکنید.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 88897 و در روز شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۳:۵۵:۰۰
2024 copyright.