نگاهی به رویکرد صداوسیما در پوشش اخبار حوادث بحرانی

به گفته یک نماینده مجلس، خبررسانی نادرست موجب شد که دستگاه‌های امدادی و استان‌های همجوار از میزان فاجعه غفلت کنند و این نخستین و دم‌دستی‌ترین آسیبی بود که تحلیل اشتباه صداوسیما موجب شد.

به گزارش سینماسینما، در تمام سال‌های اخیر هر زمان که بحرانی پیش آمده است، در پایان رویکرد صداوسیما در پوشش اخبار آن حادثه و بحران زیر سوال رفته؛ و این دور باطلی است که در هر رخداد و بحران و اتفاقی آن را می‌بینیم. هر بار هم گفته شده که مشکلاتی که در حوادث و بحران‌های قبل پاشنه آشیل صداوسیما در مواجهه با رخدادها بوده، یک بار دیگر تکرار شده‌اند. انگار قرار نیست درسی از اتفاقات پیشین گرفته شود و در این سامان قرار نیست آزموده‌ها درنهایت به کار آیند. این را این روزها در ماجرای زلزله اخیر کرمانشاه هم به خوبی می‌توان دید.

خیلی دور، خیلی نزدیک
زیاد لازم نیست به راه دور برویم. کافی است فقط ماجراهای رخ‌داده در‌ سال گذشته را با هم مرور کنیم. ‌سال گذشته دو اتفاق رسانه‌ای مهم در این مرز و بوم رخ داد که در هر دوی موارد صداوسیما نه‌تنها در مواجهه با حوادث در رقابت با شبکه‌های مجازی جا ماند و سکان را به دست رقیب سپرد که حتی از این هم بدتر، یکی از دلایل تشدید بحران لقب گرفت و این برای رسانه‌ای که بی‌رقیب تنها رسانه رسمی این سامان است که می‌تواند بیشترین نقش را در جهت‌دهی اخبار داشته باشد، فاجعه‌بار به نظر می‌رسد. اول جلوه عقب‌ماندگی صداوسیما در شرایط بحران را در ماجرای رحلت آیت‌الله‌ هاشمی ‌رفسنجانی دیدیم و دیگر بار این داستان در ماجرای غمبار ریزش ساختمان پلاسکو تکرار شد. همان روزها هم بود که در گزارشی در همین صفحه از چراهایی نوشتیم که موجب شد رسانه ملی از مردم و فضای مجازی جا بماند.

وظایف رسانه ملی
در ماجرای درگذشت آقای رفسنجانی اگر حساسیت موضوع و بلاتکلیفی رسانه در پوشش اخبار را بتوان دلیل دستپاچه‌بودن و عدم برنامه‌ریزی رسانه ملی در مواجهه با این اتفاق قلمداد کرد، اما در حادثه فروریختن ساختمان پلاسکو چنین مواردی دخیل نبود و زوایای دیگری از نواقص پوشش درست خبری در رسانه ملی آشکار شد؛ ولی فارغ از ایرادها و آسیب‌های موردی در هر دوی این موارد صداوسیما نتوانست به این سوال کلی پاسخ دهد که رسالت رسانه ملی به‌عنوان مهمترین و تنها رسانه رسمی کشور چیست؟ صداوسیما اساسا به دنبال چه چیز است؟ جذب مخاطب؟ فرهنگ‌سازی؟ پوشش لحظه‌ای و زنده واقعه در شرایط بحرانی؟….
وقتی تمام موارد آسیب‌رسان قبلی در رویکرد جدید صداوسیما در مواجهه با زلزله اخیر دوباره و ده باره و صد باره تکرار می‌شود؛ این‌جاست که این پندار را به وجود می‌آورد که انگار مدیران این رسانه را با واقعیات کاری نیست؛ و آنان با برداشت‌های خود از وظایف و رسالت‌هایی درگیرند که حداقل در روزگار حاضر با توجه به گستره و گستردگی ابزار ارتباطی بشدت کهنه و دمده و از دور خارج‌شده به نظر می‌رسد.

صداوسیما و زلزله
صداوسیما در اولین ساعات وقوع زلزله هر کاری از دستش بر می‌آمد انجام داد تا آرامشی، اگرچه، کاذب را در جامعه حکمفرما سازد؛ و این سیاست را البته حضور پررنگ رسانه‌های مجازی در زندگی واقعی مردمان این روزگار شکست کامل داد. رویکرد صداوسیما در ساعات اول آنچنان ساده‌انگارانه در جهت پاک‌کردن صورت مسأله بود که صدای کارشناسان و حتی نمایندگان مجلس را هم درآورد که حق هم داشتند بپرسند آیا بودجه و هزینه‌های سر به فلک کشیده صداوسیما خرج اجرایی‌کردن دیدگاه‌های افرادی چنین از قافله به جا مانده می‌شود؟!

اعتراض به صداوسیما
اولین معترض رویکرد صداوسیما شهاب نادری، نماینده مردم زلزله‌زده اورامانات در مجلس شورای اسلامی بود که از نحوه پوشش اخبار زلزله کرمانشاه در رسانه ملی به‌ویژه در ساعات اولیه حادثه انتقاد کرد و به خانه ملت گفت: متاسفانه صداوسیما در ساعات اولیه زلزله کرمانشاه با اخبار نادرست قصد داشت آرامش کاذب به جامعه تزریق کند و به همین دلیل مرکز زلزله خارج از ایران عنوان شد. به گفته نماینده مردم پاوه، جوانرود، ثلاث باباجانی و روانسر این خبررسانی نادرست موجب شد دستگاه‌های امدادی و استان‌های همجوار از میزان فاجعه غفلت کنند و این اولین و دم دستی‌ترین آسیبی بود که تحلیل اشتباه صداوسیما موجب شد. نادری در ادامه با تأکید بر این‌که لحظه‌ها در امدادرسانی به زلزله‌زدگان و حادثه‌‌دیدگان دارای اهمیت است، اظهار می‌کند: اطلاع‌رسانی ضعیف موجب شد امدادرسانی دستگاه‌های اصلی به صبح فردای حادثه موکول شود و همین مسأله جان بسیاری را به خطر انداخت. نادری با بیان این‌که وظیفه رسانه به‌ویژه رسانه ملی بیان واقعیت‌ها توأم با تزریق آرامش به جامعه است، گفت: متاسفانه رسانه ملی برای القای آرامش اخبار دروغ انعکاس داد و این مسأله موجب تأخیر در امدادرسانی شد. این نماینده مجلس تلویزیون در حالی مرکز زلزله را خارج از کشور عنوان کرد که مرکز اصلی زلزله رخ داده و کانون آن شهرهای ازگله، ثلاث باباجانی و سرپل ذهاب بود و هیچ خبری از کشور عراق به میزانی که ایران خسارت دیده، مشاهده نشده است.

اتاق بحران کو؟
نکته دیگر را شاید بشود فقدان افراد متخصص و آگاه در مواقع بحرانی در رسانه ملی دانست. در شرایطی که در تمام رسانه‌های معتبر دنیا اتاق فکر بحران و خبرنگاران آموزش‌دیده‌ و تصویربرداران آگاه وجود دارند، در این مرز و بوم صداوسیما همان مجری یا گزارشگری را که روز قبل افتتاح یک کارخانه را گزارش کرده به محل بحران می‌فرستد و شاید به همین دلیل است که رسانه ملی در موارد بحرانی نمی‌تواند پوشش مناسبی ارایه دهد. خبرنگاران صداوسیما اگر چه از نخستین ساعات در محل زلزله حاضر بودند،‌ در ادامه اما نتوانستند موفق عمل کنند. بعد از وقوع حادثه تنها شبکه‌ای که می‌شد اخبار را پیوسته از آن پیگیری ‌کرد، شبکه خبر بود. شبکه‌های دیگر هر کدام گاهی در قالب برنامه‌های مرسوم‌شان به این اتفاق می‌پرداختند؛ اما هر کدام سرگرم پخش برنامه‌های روزمره‌شان بودند. شبکه خبر هم اما به‌ عنوان تنها شبکه‌ای که اخبار این اتفاق را پوشش می‌داد،‌ در فواصل کوتاه میان دیگر اخبار ایران و جهان به ماجرا می‌‌پرداخت. آن هم پرداختی غیر جذاب درقالب یک گفت‌وگوی خشک با یکی از مسئولان.

وظایف سنتی
در مواجهه با بحران‌های عظیم در مقیاس کشوری به ‌طور سنتی مسئولیت رسمی اطلاع‌رسانی در این حوزه بر عهده صداوسیماست؛ رسانه‌ای که اگرچه در زمان وقوع این سانحه در ظاهر مسئولیت خود را به خوبی انجام داده و مرتب از وضع میدانی و اقداماتی که در زمینه پاسخگویی به سوانح انجام می‌شود گزارش و اطلاع‌رسانی می‌کند، اما در عمق ماجرا بلبشوی به وجود آمده که به دلیل یک‌سری تهاجمات به نهادهای ذیدخل ماجرا رخ داد و هجوم مردمی برای حضور در محل حادثه را باعث شد، بی‌ارتباط با کمبودهای عملکرد صداوسیما نمی‌تواند باشد. درواقع باید ماجرا را از این زاویه دید که ارگان‌های رسمی مسئول حوزه پاسخگویی، همچون گذشته اطلاع‌رسانی رسمی درخصوص اقدامات را به صداوسیما واگذار کرده و بر این پیش‌فرض سنتی و قدیمی کار را به پیش برده‌اند که همین اطلاع‌رسانی کافی است؛ اما شرایط بعدی نشان داد اطلاع‌رسانی صرف از طریق صداوسیما کافی نبوده و در شبکه‌های اجتماعی وضع خوبی مشاهده نمی‌شود و به نظر می‌رسد این شبکه‌ها اخبار ضد و نقیض و آگاهانه و نا‌آگاهانه‌ای را انتشار می‌دهند که در کل تأثیرگذاری منفی آن قابل کتمان نیست.

یک مثال
صداوسیما در مواجهه با یک‌سری از رخدادهای فرعی و حاشیه‌ای هم بی‌فکر عمل کرده و اتفاقا آسیب این کمتر از رویکرد کلی رسانه نیست. این مورد را با یک مثال توضیح می‌دهیم. تلویزیون در خبر رسمی سراسری گفت که عده‌ای از مجروحان زلزله‌زده را به بیمارستان امام‌خمینی تهران آورده و همراهان آنها را در حسینیه بیمارستان اسکان داده‌اند. تا این‌جا وظیفه حرفه‌ای اطلاع‌رسانی بود؛ اما آنچه در ادامه آمد یک بی‌سلیقگی محض بود که سیل اقدامات سازمان‌ها و نهادهای درگیر امدادرسانی را می‌تواند زیر سوال ببرد که به نقل از یک جامعه‌شناس مرور می‌کنیم: مجری سیما در ادامه از مردم تقاضا ‌کرد به این افراد غذا برسانند. آیا واقعا در تهران، با این همه وزیر و وکیل و ارگان و نهاد و با این همه بازاری و بانک واردات و صادرات و با این همه بودجه و وام‌های میلیاردی و افراد خیّری که میلیاردها تومان صرف ساخت بیمارستان و مدرسه می‌کنند و با وجود این همه آقازاده و فوتبالیست و بورس باز، یک نفر نبود غذای این چند ده نفر یا چند صد نفر را آبرومندانه تأمین کند؟ آیا نایلون برای روی چادرها را باید مجری تلویزیون از مردم درخواست کند؟ مگر این نایلون چقدر هزینه دارد که دولت از تهیه آن ناتوان است؟

منبع: شهروند

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 72755 و در روز سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۴۳:۵۵
2024 copyright.