هاتف علیمردانی: “کلمبوس” کاریکاتوری از یک خانواده ایرانی است / شرافت سینمایی‌ را برای کمی پول بیشتر نفروشیم

 هاتف علمیردانی در تازه‌ترین اثر سینمایی خود به موضوع مهاجرت پرداخته است.

به گزارش سینماسینما، این روزها فیلم سینمایی “کلمبوس” ساخته هاتف علیمردانی بر پرده سینماهاست. علیمردانی در این سال‌ها بیش از هر چیز در ژانر اجتماعی کار کرده و دغدغه‌های اجتماعی‌اش را در قالب آثار سینمایی به نمایش گذاشته است.

هرچند “کلمبوس” در ژانر طنز گنجانده می‌شود اما او همچنان تلاش کرده است دغدغه‌هایش را در آن به نمایش بگذارد. علیمردانی می‌گوید شاخک‌های سینماگر باید از سایر افراد اجتماع حساس‌تر باشد. او می‌گوید: اصلا کار مهمی که ما انجام می‌دهیم همین است که باید اتفاقات روز را زودتر حس کنیم، به مردم گزارش دهیم و بدون اینکه بخواهیم به آن خط و ربطی بدهیم، در نقطه صفر بایستیم واز اتفاقی بگوییم که قرار است رخ دهد.

به بهانه اکران آخرین کار هاتف علیمردانی در مقام کارگردان با او به گفت‌وگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر می‌خوانید:

بگذارید ابتدا از وضعیت اکران فیلم آغاز کنیم. تا چه اندازه از اکران “کلمبوس” راضی هستید؟

خوشبختانه این فیلم در هفته سوم اکران رشدی حدود سی درصدی داشت و اگر فیلم ما با فیلم دیگری تداخل نداشته باشد و تحت الشعاع شرایط اکران قرار نگیرد، فکر می‌کنم نتیجه خوبی می‌گیریم. در ابتدای اکران شروع خوبی داشتیم، اما متاسفانه عدم برنامه‌ریزی در اکران کار را برای ما کمی سخت کرد چرا که درست یک هفته بعد از اکران فیلم ما، فیلم سینمایی “مارموز” روی پرده رفت و در فروش فیلم بی‌تاثیر نبود، اما از سه چهار روز پیش دوباره خوشبختانه وضعیت بهتر شده است و فکر می‌کنم اگر به همین ترتیب پیش برود اکران خوبی خواهیم داشت.

اگر بخواهید صادقانه پاسخ دهید در ساخت “کلمبوس ” تا چه اندازه گیشه و چه اندازه روحیه و خواست مردم جامعه برایتان اهمیت داشت؟

اگر به مصاحبه‌های من نگاهی کنید، می‌بینید که گیشه همیشه برای من مهم بوده است. به این دلیل که از جایی پول نمی‌گیرم و از چرخه سالم سینما ارتزاق می‌کنم. به همین دلیل به محض اینکه ذائقه مردم عوض می‌شود، من هم باید تغییر کنم و اگر این کار را نکنم، طبیعتا نمی‌توانم دیگر فیلمی بسازم. من فیلمسازی هستم که خودم را وصل به نگاه و تفکر مردم می‌دانم و حتما با حالات مختلف مردم سبک فیلمسازی‌ام را تغییر می‌دهم، اما نمی‌روم به سمت اینکه فیلمی بسازم که از وضعیت سواستفاده کرده باشم. من فیلمی ساختم که رویه کارهای اجتماعی من را دنبال می‌کند و حرفی که فکر می‌کردم مهم است و دنبالش بودم را می‌زند. در واقع کمی هم باتوجه به سلیقه امروز مردم سعی کردم به روزتر باشد.

با توجه به اینکه ژانر این فیلم برخلاف فیلم‌های قبلی شما که اجتماعی هستند، این فیلم موضوعی اجتماعی در قالب طنز دارد. در مورد ایده شکل گیری این فیلم توضیح دهید؟

خیلی نمی‌توانیم به “کلمبوس ” فیلم اجتماعی بگوییم. در واقع این فیلم شاید زبانش با سایر فیلم‌های من فرق داشته باشد، اما در فیلم‌های “کوچه بی‌نام”، “هفت ماهگی”، “آباجان” هم زبان طنز را حس می‌کنید. در تمام فیلم‌هایم به فضای گریه و خنده نزدیک می‌شوم به این دلیل که اصولا زندگی از گریه و خنده تشکیل می‌شود. من “کلمبوس ” را اصلا به عنوان فیلمی کمدی تعریف نمی‌کنم، بلکه کاملا اجتماعی است با رگه‌های کمدی و اتفاقاتی که کمی با توجه به حال مردم ایران رقم می‌خورد و شادتر است. حس کردم در این روزها به زبان شادتری نسبت به قبل نیاز داریم، بنابراین سعی کردم فیلمم را با زبان متفاوت‌تری بسازم. در این روزها می‌بینیم که بازخوردها نسبت به کارهای تلخ کمی بد شده به این دلیل که مردم ما در حالت عادی حالشان خوب نیست و می‌خواهند سینما بروند بلکه حالشان بهتر شود. در این شرایط ترجیح دادم حرفم را با زبان طنز بزنم. مردم حالشان واقعا بد است. مسائل اقتصادی واقعا همه را آزار داده و گاهی سینما می‌آیند تا شاید وضعیت روحیشان را کمی بهتر کنند. من سعی کردم حرف مهمی بزنم و از مهاجرت گفتم. این روزها بسیاری از افراد جامعه تصمیم به مهاجرت می‌گیرند و فکر می‌کنند در این روزهای سخت باید بروند و من خواستم در مورد این مفهوم حرف بزنم. مهم‌ترین چیزی که در این فیلم بدون اینکه بخواهم اظهارنظری در مورد مهاجرت داشته باشم، این است که زوایای مختلف مهاجرت را به کسانی که این فکر را در سر دارند، نشان دهم.

نگارش فیلمنامه چه زمانی شروع شد و چگونه به ایده نهایی رسیدید؟

زمانی که ایران در آرامش کامل بود و آقای روحانی تازه در انتخابات پیروز شده بود. در آن زمان امید بسیاری می‌رفت که شاهد اتفاقات خوبی باشیم. من آن زمان آمریکا بودم و فیلمنامه را آنجا نوشتم. شرایط روز و اتفاقاتی که رخ می‌داد، به من این هشدار را داد که جامعه در حال رفتن به سمت خطری بزرگ است. هنوز دلار گران نشده بود، ولی من در فیلمم علنا می‌گویم که دلار تا سه ماه دیگر نه هزار تومان گران‌تر می‌شود! وقایعی که در خاورمیانه رخ داد در این فیلم به نظر می‌رسد که به نحوی پیش‌گویی شده است. من همیشه می‌گویم شاخک‌های سینماگر باید از سایر افراد اجتماع حساس‌تر باشد. اصلا کار مهمی که ما انجام می‌دهیم همین است که باید اتفاقات روز را زودتر حس کنیم، به مردم گزارش دهیم و بدون اینکه بخواهیم به آن خط و ربطی بدهیم، در نقطه صفر بایستیم واز اتفاقی بگوییم که قرار است رخ دهد.

این فیلم را در آمریکا هم فیلمبرداری کردید؟

بخش کوچکی از فیلم در آمریکا فیلمبرداری شده است. سکانس‌های شبنم مقدمی همه در فورت وورث در دالاس گرفته شد.

 

موسیقی فیلم هم در آمریکا ساخته شده است. به غیر از این بخش در کار از عوامل آمریکایی هم بهره گرفتید؟

احسان مطوری یکی از ایرانیان ساکن آمریکاست که آهنگساز بسیار خوبی است و گروه نوازندگان حرفه‌ای آمریکایی مثل مارک لندسن در این کار با ما همکاری کردند. محمود کلاری عزیز مدیر فیلمبرداری بود و در آمریکا هم در خدمت او بودیم، اما در مجموع تقریبا از گروهی کاملا ایرانی در تولید فیلم استفاده کردیم.

 

با توجه به اینکه آن زمان هنوز قیمت دلار تا این حد بالا نرفته بود، شما با مشکل مالی برای ساخت فیلم در خارج از کشور مواجه نشدید؟

ما دقیقا پیش تولیدمان به این مسئله خورد و ضرر و زیان دیدیم. دلاری که هزینه کردم هرگز بازگشتی نخواهد داشت به این دلیل که من دلار چهارهزار تومان هزینه کردم و حالا دلار دوازده هزار تومان است.

چطور شد که فرهاداصلانی در مقام مشاورکارگردان با شما همکاری کرد. این همکاری به چه صورت بود و انتخاب بازیگران برچه اساسی انجام شد؟ با توجه به اینکه بازیگرانی مثل شبنم مقدمی و هانیه توسلی و… پیش از این هم در آثار شما حضور داشتند.

من به کار گروهی اعتقاد دارم. تدوینگر من در هفت کار با من بوده یا مدیر تدارکاتم در شش کار دیگر هم در کنارمن بوده است و… گروهم اصولا ثابت هستند. به این دلیل که ما زبان همدیگر را بهتر می‌فهمیم و با این زبان مشترک می‌توانیم به ارتباط خوبی برسیم. فرهاد اصلانی هم به عنوان بازیگری توانا و درجه یک با من همکاری کرد و فکر می‌کنم او برای سینمای ایران نعمت بزرگی است. ما دوستی قدیمی و صمیمی داریم و حرف هم را بسیار خوب درک می‌کنیم. در فیلم‌هایی هم که ساختم این همکاری ادامه پیدا کرد. همیشه درهمه کارهایم اصلانی بوده و از همکاری با او لذت می‌برم.

مجید صالحی چطور به جمع شما اضافه شد؟

مجیدصالحی را فرهاد اصلانی به پروژه پیشنهاد داد. من مجید را حداقل بیست سال است که می‌شناسم. به نظرم مجید هنوز حقش را ازسینما نگرفته است. فکر می‌کنم او در فیلم “کلمبوس” یکی از بهترین بازیگران است. او واقعا توانا است. به نظرم فرهاد اصلانی پیشنهاد خوبی داد و مجید صالحی هم بسیار خوب از پس این نقش برآمد.

مجید صالحی اغلب در آثار کمدی ایفای نقش کرده است و مخاطب یک پیش زمینه ذهنی و یک داوری از بازی او دارد، این پیشینه برایتان احساس خطر ایجاد نکرد که مخاطب شاید او را در چنین اثری نپذیرد؟

اصلا اعتقادی ندارم به اینکه این‌ها بازیگران کمدی هستند. رضا شفیعی‌جم را در فیلم “راز دشت تاران” مقابل ترانه علیدوستی قرار دادم. باید دید برای چه نقشی، چه کسی به کار می‌آید. به نظرم نقشی که در “کلمبوس ” سعید پورصمیمی برعهده دارد، هیچ کس جز او نمی‌توانست اینگونه بازی کند و درجه یک هم بازی کرده است. نباید گول اسم‌ها را خورد. واقعا مجید صالحی در این نقش خیلی خوب بازی کرد و آن دورنگی را که در کاراکتر بود خیلی خوب درآورد. او بسیار باهوش است. ضمن این که من اصلا اعتقاد ندارم که فلان گروه بازیگران تجاری هستند، فلان گروه هنری، این دسته بندی‌ها درست نیست. در زمان مناسبش بازیگران کمدی از این مرز خوب عبور کرده‌اند و در رأس سینما هم قرار گرفته‌اند که نمونه آن رضا عطاران است.

 

آقای علیمردانی در پایان بندی اثر شما یک تلخی خاصی وجود دارد که شاید مخاطبتان را به نوعی وادار به فکر کند که اگر مهاجرت کنی، در مدینه فاضله‌ای که برای خودت ساخته‌ای، چیزی نیست جز کارگری کردن و بدبختی، چقدر روی این موضوع فکر کردید و چقدر می خواستید واقعا مهاجرت را از این بعد نشان دهید؟

ما در بحران دنیا آمدیم، در بحران زندگی کردیم و یک عمر دنبال راه فرار بودیم. این جمله را در فیلم تکرار هم می‌کنم. من نمی‌گویم بروید یا نروید. من می‌گویم اگر می‌خواهید بروید بدانید کجا می‌روید و دنبال چه هستید. یک واقعه غمگینی وجود دارد که در جهان از هر هفت نفر یک نفر مهاجرت کرده است! مهاجرت یک اتفاق ساده نیست. به عنوان کسی که مهاجرت کرده‌ و تقریبا همه اطرافیانم مهاجر هستند این را می‌گویم. روزی که من از ایران می‌رفتم حس می‌کردم به یک مسافرت می‌روم، اما امروز می‌بینم که در حال قطع کردن ریشه‌های خودم هستم. من حتی شادی‌ها و ناراحتی‌هایم را جا می‌گذارم و پیش آدم‌هایی می‌روم که هیچگاه عمق حرف من را نمی‌فهمند و نمی‌توان با آن‌ها هرگز وارد یک رابطه جدی شد. دوستی نزدیکی که با دوستان ایرانی‌ام داشته‌ام را نمی‌توانم در خارج از کشورداشته باشم به این دلیل که من با آن‌ها زندگی نکرده‌ام و چیزهایی که اینجا تجربه کرده‌ام در خارج از کشورم معنا ندارد. پسر من می‌تواند آنجا راحت زندگی کند به این دلیل که او بیشتر یک آمریکایی است تا یک ایرانی، ولی من پنجاه سال هم در آمریکا زندگی کنم، ریشه‌هایم در ایران است و هرگز نمی‌توانم از مرز ایرانی بودن خودم رد شوم. کسانی که خانواده و همه چیز را رها می‌کنند و می‌روند، بدانند که شرایط خیلی مختلف است و تمام کسانی که خارج می‌شوند و شرایط سخت را می‌پذیرند، باید بدانند دارند چه کار می‌کنند. مثل پزشکی خواندن شده است که قدیم همه می‌خواستند پزشکی بخوانند و اصلا به روحیاتشان فکر نمی‌کردند و هرکسی درسش خوب بود باید پزشک می‌شد به این دلیل که پزشک شدن ارزش بود، اما خارج رفتن یک ارزش نیست. خارج رفتن یک اتفاق است برای داشتن زندگی بهتر، تازه اگر بتوانی بهتر آنجا زندگی کنی!

به همین دلیل شخصیت پدر را گل درشت کردید که ویژگی و جلوه ایرانی و اصالت ایرانی خاصی دارد؟

“کلمبوس” یک کمدی و کاریکاتوری از یک خانواده ایرانی است. یک خانواده ایرانی که نمی‌دانند و نمی‌خواهند بدانند و بی دلیل انگار که به آن‌ها گفته‌اند می‌توانید جای دیگری بروید و زندگی کنید، فقط می‌روند. ایرانی‌های بسیاری هرسال با بلیت‌های بخت آزمایی و لاتاری و… خودشان می‌روند یا با خانواده از کشور خارج می‌شوند. این یک شانس نیست این یک تصمیم است که متاسفانه خیلی از افراد نسبت به آن درک درستی ندارند.

فکر می‌کنید اگر فیلم سینمایی “کلمبوس ” را در شرایط دیگری نمایش می‌دادید، بازهم موفق می‌شد؟

اینکه موفقیت را چگونه تعریف کنیم مهم است. من موفقیت را اینگونه تعریف نمی‌کنم که فیلمم ۲۰ میلیارد بفروشد. بسیاری از همین فیلم‌هایی که فروختند، سال بعد هیچ حرفی از آن‌ها نبوده است. من هنوز وقتی تلویزیون و ماهواره را روشن می‌کنم، “هفت ماهگی”، “کوچه بی نام” و… را می‌بینم. وقتی فیلم‌هایم را می‌بینم حس می‌کنم هنوز فیلمم زنده است. اینکه فیلم زنده بماند و در گذر زمان از بین نرود یعنی فیلم خوب ساختن. “کلمبوس ” اگر مثل “کوچه بی نام”، “هفت ماهگی”، “به خاطرپونه”، “آباجان” و… در گذر زمان باقی بماند، برایم مهم است. این مهم است وقتی اسم فیلمم را می‌برند نپرسند “کلمبوس” چیست؟

شما فیلم “کلمبوس ” را در سکوت خبری کار کردید. چرا؟

در مورد اینکه “کلمبوس ” را در سکوت خبری کار کردم، دلیلش این بود که من از جنجال‌های رسانه‌ای ترسیدم و بیزار شدم. حس بدی به من دست داده بود و به نظر می‌رسید که تبلیغات و فضای مجازی در حال بلعیدن افراد است و عده‌ای که هیچی نمی‌دانند در مورد تو و کارت تصمیم می‌گیرند. به ضرر فیلمم کار کردم ولی حالم خوب نبود به همین دلیل دوست نداشتم اینستاگرام را نگاه کنم و خواستم فیلمم هم از این فضا دورباشد. حس می‌کنم با خبرسازی کردن‌های نادرست هرکس می‌تواند در مورد اثر تو حرف بزند و خط قرمزی برای آن وجود ندارد. در واقع باید به پست‌ترین و کثیف‌ترین روش‌های تبلیغاتی تن داد برای اینکه فیلم اسمش بزرگ شود و به همین دلیل خواستم بی خبر اثرم را تولید کنم. می‌دانم ضربه این سکوت را می‌بینم، اما به نظرم می‌آید که حداقل اتفاقی که وجود دارد، این است که من آلوده این بازی‌ها نشده‌ام و می‌توانم در مورد این مبحث صحبت کنم.

 

فکر می‌کنم یکی از دلایلی که این وضعیت اسفبار در حوزه تبلیغات آثار سینمایی بوجود آمده است، بخشی از آن مربوط می‌شود به خواست همکاران شما که به جای رسانه‌های رسمی‌تر ترجیح می‌دهند در فضای مجازی کارشان مطرح شود.

یک روزی آقایان پخش تیزر را در ماهواره ممنوع کردند و پشت این تصمیم هیچ تامل و تفکری نبود. همان روز ما گفتیم این تنها راه است و باید فیلم دیده شود و کسی نمی‌تواند جلویش را بگیرد، اما این کار انجام شد و تلویزیون ماهواره‌ای با همه بدی‌هایی که داشت بسیار به دیده شدن آثار کمک کرد. من معتقدم ضعف صدا و سیمای ما است که آن تلویزیون‌ها تا این اندازه بزرگ شدند، حداقل این بود که این تلویزیون به خانواده اعتقاد داشت و چیزی خلاف خانواده تولید نمی‌کرد و اگر خط قرمزی رد می‌شد، خط قرمز تند و خطرناکی نبود. امروز را ببینید، باید پیج‌های اینستاگرامی برای ما تبلیغ کنند؟ باید به بدترین شکل ممکن تبلیغات خودمان را مطرح کنیم. بعد برویم داب اسمش فلان را درست کنیم تا فیلم را ببینند؟! این واقعا در شأن سینما بود و این بود تبلیغاتی که با ممنوعیت تبلیغات ماهواره‌ای می خواستید به ما بدهید؟! ای کاش یک نفر در این سیستم می‌فهمید با محدودیت هیچ کاری نمی‌توان کرد. ویدئو را ممنوع کردید، ماهواره را ممنوع کردید، تلگرام را فیلتر کردید، آخر چه شد؟ چرا درک نمی‌کنید در دنیای امروز وقتی جلوی چیزی را می‌گیرند، فاسدتر می‌شود. همین اتفاقات من را امروز حتی از خود سینما هم بیزار کرده است. این همان اتفاقی است که فکر می‌کنم آینده سینمای ایران را به خطر انداخته است. افرادی که حتی در شان تو نیستند، جایگاهی پیدا کرده‌اند که می‌توانند سرنوشت فیلمت را عوض کنند و تبلیغات در دست چنین افرادی افتاده است! من باورم نمی‌شد، اما یک نفر به من پیشنهاد داد و گفت من در یک هفته فیلمت را از این رو به آن رو می‌کنم و واقعا هم کرد! من تاسف می‌خورم که من هم به عنوان فیلمساز مجبور شدم تن بدهم به این اتفاقات برای اینکه سرنوشت فیلمم را عوض کنم. در هفته سوم اکران فیلمم بودم که نمی‌فهمیدم چرا بقیه فیلم‌ها می‌فروشند و فیلم من نمی‌فروشد، کسی سراغ من آمد و گفت من سرنوشت فیلمت را عوض می‌کنم و با همین فضای مجازی و اینستاگرام این کار را کرد. متاسفم که این اتفاق برای من باید بیفتد و اگر وارد این مسیر نشویم باید فیلم‌مان را دور بریزیم.

پس فعالان فضای مجازی تبلیغات کار شما را انجام می‌دهند و تاثیر مثبتی در فروش داشتند؟

بله. از هفته سوم اکران این کار کردند و خیلی هم تاثیرش مثبت بود، اما من این مدل تبلیغ را دوست ندارم. تازه فهمیدم باید در چه ساعتی در اینستاگرام تبلیغ کرد باید در اکسپلورر اینستاگرام وارد شد و… بااین همه من این نحوه تبلیغ را در شأن سینما نمی‌دانم.

آیا ممیزی خاصی هم به فیلم وارد شد؟

چیزی در مورد ممیزی بگویم. ما هیچوقت قدر نشناختیم. یکی از مشکلاتمان این است که همه را با یک چوب می‌رانیم. مدیران سازمان سینمایی از آقای داروغه زاده تا آقای فرجی آدم‌های قابل گفت‌و‌گویی هستند. من در این چندوقتی که کار کردم، احساس می‌کنم واقعا با من همکاری کردند. نه در پروانه ساخت و نه در پروانه نمایش واقعا آزار ندیدم. باید خوبی‌ها را گفت تا بدی جایگزینش نشود. همین جا از همه این دوستان تشکر می‌کنم.

یکی از مسائلی که در فیلم شما مطرح شد، گره‌ای بود که برای پدر و حتی پسرخانواده گذاشته بودید و بحث استعمال دخانیات و تریاک کشیدنشان بود. چه اصراری به نمایش این موضوع داشتید؟

شما واقعا این معضل را در کشور احساس نمی‌کنید؟ در هرخانه‌ای می‌روید بوی تریاک را حس نمی‌کنید؟ این مسئله در کنار ما رشد می‌کند و همه جا بوی تریاک می‌آید! همه جا اعتیاد از سر و کول ما بالا می‌رود. در تمام فیلم‌های من اعتیاد به عنوان یکی از ارکان اصلی در کنار فیلم من مطرح می‌شود به این دلیل که جامعه من این روزها از اعتیاد در رنج است.

 

فکر می‌کنید سینما می‌تواند برای رفع مسئله اعتیاد فرهنگ سازی کند؟

سینما باید بتواند این کار را انجام دهد، اما این سینما نمی‌تواند و کاری که ما می‌کنیم این توانایی را ندارد.

از نظر شما وظیفه سینما فرهنگ سازی است؟

واقعا نمی‌دانم که این وظیفه را دارد یا نه؟! این بحث خیلی حساس است و فرهنگ سازی کلمه کوچکی نیست و کلان‌تر از این حرف‌ها است. فرهنگ سازی از توان من فیلم‌ساز خارج است. من فقط به عنوان یک فیلمساز می‌توانم معضلات را بیان کنم، شاید کمی اوضاع را بهتر کند، من می‌توانم درباره اعتیاد، مهاجرت و … حرف بزنم اما فرهنگ سازی کمک اجتماعی می‌خواهد. فیلم ساز می‌تواند کمک کند، اما فرهنگ سازی در توان او نیست.

فعالیت جدیدی را آغاز کرده‌اید؟

پیشنهاد یک سریال را داشتم که رد کردم به این دلیل که نمی‌توانم زیاد در ایران باشم. دو فیلم سینمایی هم پیشنهاد شده است که احتمالا بعد از اکران فیلم “کلمبوس” در موردش تصمیم می‌گیرم.

و سخن آخر؟

سینمای ما بسیار سینمای بزرگوار و شریفی است. بهتر است سقف سینمای خودمان را بشناسیم. فساد در سینمای ما بیداد می‌کند. آدم‌هایی از خیابان با پول می‌آیند و وارد سینما می‌شوند و می‌توانند آینده سینما را خراب کنند. باید ببینیم با چه کسانی کار می‌کنیم. دیوار سینما کوتاه است. شرافت سینمایی‌مان را برای کمی پول بیشتر نفروشیم.

 

منبع:هنرآنلاین

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 102825 و در روز شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۵۸:۲۰
2024 copyright.