هجوم سرطان ابتذال بر پیکر سینمای ایران

بانی فیلم نوشت: از همان موقعی که ولی ا… سیف رییس کل (حالا دیگر سابق شده!) بانک مرکزی، افزایش قیمت ارزهای خارجی را «حباب» نامید، می شد حدس زد که اقتصاد تا کجاها «بیخ» پیدا خواهد کرد! همان زمان که تعداد سفرهای خارجی ایرانیان را زیادتر از شاخصه های جهانی(؟!) دانست، می شد حدس زد که این قصه، سر درازی دارد!
در مملکت ما متاسفانه رسم شده تا مدیری قرار است برود، در مراسم تودیع اش، مقام بالاتر کارهای او را «خدمات شایان» می نامد و آخر مجلس تودیع هم از او قدردانی می کند. این منظر درباره عزل، یا خداحافظی و یا هر عنوان دیگری که می خواهید برای رفتن سیف از ریاست بانک مرکزی بدهید نیز صادق است. حسن روحانی با افتخار آمیز خواندن برخورد رییس سابق بانک مرکزی در مواجهه با صندوق های غیرمجاز مالی اعتباری در حالی تیتر رسانه ها شد که سپرده گذاران بیچاره این صندوق ها و موسسات مالی، تنها با اطمینان به مجوزی که این مراکز از بانک مرکزی گرفته بودند، پول های خود را به دستان – حالا ناپاک- این اشخاص دادند؛ پاسخ این اطمینان هم اختلاس های چند ده هزار میلیارد تومانی ای بود که از سوی این مراکز صورت گرفت!
اما همه اینها درست، این موارد به سینما چه مربوط است؟!
عرض می کنیم!
سینما محصول یک فعالیت کوتاه مدت جمعی میان عوامل و دست اندرکاران این حرفه است؛ در این حرفه هرچند به خیال بسیاری از دوستداران و علاقمندان هنر هفتم، «دوز» فرهنگی باید بالاتر از دیگر فعالیت های اقتصادی باشد، اما دقیقن باید به شکل معکوس به این مورد نگریست!
متاسفانه در خلال ۵-۶ سال اخیر با تبلیغات یک مجری سابق برنامه ای سینمایی و تطهیر کردن قبح ساخت فیلمفارسی و نامیدن این قبیل تولیدات سخیف با عنوان «سینمای بدنه»- بخوانید تجاری و بازاری- تک تک افرادی که در چنین پروژه هایی حضور دارند- از تهیه کننده و سرمایه گذار گرفته تا هنرپیشه نقش های یک و دو، همگی بر اساس نوسانات بازار و بالا و پایین شدن نرخ برابری ریال در مقابل دلار، دستمزد می گیرند و باعث افزایشی سرسام آور هزینه های معمول تولید یک فیلم سینمایی می شوند و دست اخر با گرفتن «پز»های هنری، «ادای» فرهنگی ها را در می آورند!
همین هاست که نگرانی های افزایش قیمت ارزها و بالا رفتن نرخ برابری دلار و یورو در برابر تومان ایران را بیشتر می کند و در نهایت همچون سم مهلکی برای آن دسته از تهیه کنندگان فیلم های سینمایی عمل می کند که دست شان به «جیب» خودشان می رود و از حاتم بخشی های فلان سازمان و بهمان نهاد و… بی بهره اند.
افزایش هزینه های تولید فیلم های سینمایی ارتباط مستقیمی با قیمت ارزهای خارجی دارد. این افزایش قیمت مسلما ضریب ریسک پذیری را صرفا برای سازندگان فیلم های غیرتجاری بالاتر می برد، اما برای فیلمفارسی سازان این گران شدن هزینه ها و افزایش بودجه، مجالی برای بیرون راندن سینماگران و فیلمسازان شاخص و فرهنگی فراهم می آورد. این افراد برای جبران افزایش هزینه ها تنها راه بقای خود را در انبوه سازی فیلم های سخیف و سرعت بخشیدن به چرخه تولید تا اکران می بینند. ترویج تفکر بازاری و اوج گرفتن تولیدهای خلق الساعه فیلم های «بند تنبانی» آن هم با دو – سه چهره کمدی، هرجند منافع اقتصادی وابستکان به تولیدات بازاری را تامین می کند، اما هرچه بیشتر پیش می رود ساخت و تولید چنین فیلم هایی آنقدر مهوع و حال بهم زن می شود که شاید حتی بازیگرانش هم نتوانند یک بار پای «اثرشان»(؟!) بنشینند و تا انتها تماشای آن را تاب بیاورند!

خواجه هایی متفکر در نقش ایوان!
جای تعجب البته که ندارد؛ وقتی فلان بازیگری که به محض نوسان بازار ارز، سپرده هایش را تبدیل می کنند و می فرستد به آنجایی که ضریب خطایش پایین است و برای «رد» گم کردن، انواع و اقسام «پست»ها را در فضای مجازی می گذارد تا خود را دلسوز مردم ضعیف، طرفدار چهره های سیاسی و… نباید انتظار داشت شخصی، مسئولی، مدیری و مقامی به فکر چاره اندیشی باشد.
بگذارید شفاف بگوییم؛ با این «دست فرمانی» که مدیریت سینما دارد و با این شیوه های تولید فیلم در سینما و بخش نمایش خانگی، دیر نیست شاهد روزی باشیم که کل مجموعه سینما بیفتد دست ۴-۵ نفر سرمایه دار و تهیه کننده و پخش کننده – البته نه با سیستم کمپانی های خارجی- بلکه با شیوه «دخمه»ای که اجازه ساخت فیلم تنها به فرد یا افرادی داده می شود که فقط و فقط، با اتکا به انواع حرکات قبیح و شوخی های جنسی و اعمال خارج از نزاکت، بتوانند «مشتری» بیشتری جلب کنند.
این جماعت که تنها مخرج مشترکشان را می توان در «مال اندوزی» و کسب درآمد و پول دانست، به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند؛ برای این دسته افراد – حیف مان می آید نام آدم را به آنها اطلاق کنیم!- تفاوتی نمی کند که «حسن و حسین» بر سر کار باشند و بر مصدر امور یا «خسن و خسین». مهم برای شان دور کردن مزاحمان طریق شان است؛ به عبارت ساده تر این افراد می دانند با هر جماعتی چگونه برخورد، تعامل و همراهی کنند و دست آخر مسیر حرکت ماشین را به سمت «خیابان» خود «کج» کنند!
آنها و تفکرشان در پی ویرانی «خانه» هستند و این کار را هم دارند به خوبی و با دقت زیاد انجام می دهند، چرا که چشم ها را «بسته» و جسم ها را «خسته» می بینند.
از دیدگاه این افراد هر فیلمی- خارج از کیفیت اش- می تواند به موفقیت بزرگ اقتصادی دست بیابد مشروط به آنکه این افراد یا در منافعش سهیم باشند یا در فروشش شریک؛ این تفکر نمی گذارد نفسی برای دیگر دست اندرکاران باقی بماند. آنها می خواند و در غفلت مدیران فرهنگی و ناظران قانونی، می توانند مهره های صفحه شطرنج را طوری بچینند که رقیب برای کیش و مات شدن تنها به یک حرکت نیاز داشته باشد!

ملت در خواب ناز است؟
بدترین نوع توهین این است که بخواهند به شعور آدمی توهین کنند؛ این جماعت که می خواهند ملت و دوستداران سینما را به خواب غفلت فرو ببرند تا منافع اقتصادی شان بدون دردسر و مزاحمت روانه حساب های بانکی داخلی و خارجی شان شود، با تولید فیلم های «بند تنبانی»، بیشترین توهین را به شعور و سلیقه فرهنگی مردم می کنند. مدیریت سینما هم که به نظر می رسد خود را در چارچوب های تعریف شده دهه شصتی محبوس کرده، در کمال تعجب بدون کوچکترین واکنشی – حالا مگر می تواند(؟!)- تنها سرگرم ترسیم «مدینه فاضله»ای برای ارتقای جایگاه سینمای ایران در جهان است…!
همین هاست که گرانی دلار برای سینما را مهم می نمایاند و اهمیت می دهد. افزایش بی رویه بودجه فیلم ها برای تولید آثار نازل و بازاری می تواند به مثابه حاکمیت یافتن جریان مبتذل و سخیف در سینمای کشورمان باشد و مقابله نکردن با چنین تفکری کار را تا جایی بکشاند که شاهد زدن میخ های نهایی بر تابوت سینمای ایران باشیم. این ها همچون سرطانی در پی میراندن سینمای ایران و «سره» نشان دادن «ناسره» هستند. باید در مقابل شان مسلح شد… امروز هم خیلی دیر است…
بازهم در این باره خواهیم نوشت.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 93764 و در روز دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۲۱:۰۵
2024 copyright.