تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۱/۰۸ - ۱۲:۰۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 50247

فیلم «هفت و پنج دقیقه»«هفت و پنج دقیقه» دغدغه مهم و بسیار سختی از نظر پرداخت سینمایی دارد.

سینماسینما، محمد تقی‌زاده:

اولین نکته مهم در مورد فیلم «هفت و پنج دقیقه» سال ساخت و سال اکرانش است. فیلم در سال ۸۷ به‌عنوان اولین پروژه خارج از کشور سینمای ایران ساخته شد و به‌تازگی و به مدد وجود گروه هنر و تجربه در سینماهای این گروه به نمایش درآمده است، پس طبعا با فیلمی قدیمی و تاریخ گذشته طرفیم. این در حالی است که فیلم‌های روز سینمای ایران نیز به دلایل مختلف از قبیل ممیزی و محافظه‌کاری سازندگان، همواره از دغدغه‌ها و هنجارهای جامعه و مخاطبانش عقب هستند، حال چه برسد به فیلمی که ۹ سال پیش در لیون فرانسه ساخته شده است و بعد از کش‌وقوس‌های مختلف در اواخر سال ۹۵ در سینماهای محدود هنر و تجربه با مخاطب خاص‌تر اکران شده است.

عسگرپور که سابقه اجرایی و مدیریتی‌اش کمتر از فیلم‌سازی‌اش نیست، درکارنامه فیلم‌سازی‌اش دائما در حال تجربه‌گرایی و ورود به ساحت‌های جدید سینمایی و ژانر‌های فیلم‌سازی است. این جسارت و شجاعت و تنوع‌گرایی به‌خودی‌خود خصیصه‌ای ارزشمند است، به شرط آن‌که توانایی و تخصص لازم هم در ساخت این‌گونه فیلم‌ها داشته باشد. فیلم «اقلیما» در ژانر وحشت اثری هدررفته است و «هفت و پنج دقیقه» نیز به‌عنوان آخرین اثر نمایش داده‌شده از عسگرپور فیلمی خسته‌کننده، کند و درنیامده محسوب می‌شود.

«هفت و پنج دقیقه» دغدغه مهم و بسیار سختی از نظر پرداخت سینمایی دارد. بحث امید و ناامیدی و سرنوشت موضوعاتی است که تم اولیه بسیاری از شاهکارهای تاریخ سینما بوده‌اند و برای درآمدن آن فیلمنامه‌ای دقیق و کارشده به همراه اجرای کارگردانی مبتنی بر متن لازم بوده، که در این فیلم اصلا این هماهنگی و آن انسجام به‌درستی پرداخت و اجرا نشده است. «رهایی از شاوشنک» شاهکار فرانک دارابونت نیز فیلمی است که حدود ۲۵ سال پیش با درون‌مایه امید به زندگی ساخته شده و هنوز دیدنی و قابل تحلیل است، درحالی‌که فیلم «هفت و پنج دقیقه» نه‌تنها به این تم امید و ناامیدی در زندگی نزدیک هم نشده است، بلکه با فیلمی شعاری، کلیشه‌ای و تکراری و تاریخ‌گذشته طرف هستیم که مخاطب خاص سینمایی هم استقبال مناسبی از فیلم نخواهد داشت.

داستان خودکشی سه زن که یکی واقعی و دو نفر دیگر در قصه این زن نویسنده با نام آنت ترسیم شده‌اند و پرداخت و نحوه نزدیک شدن به این شخصیت‌ها می‌توانست جذاب و سمپاتیک باشد، درحالی‌که داستان خیانت و تجاوز و مریضی که برای شخصیت اصلی یا کاراکترهای داستانش اتفاق می‌افتد، نه‌تنها کلیشه‌ای و تکراری از آب درآمده است و قابلیت تحریک حس و فکر را ندارد، بلکه این حجم از گرفتاری و سختی و بلاهای ارضی و سماعی باعث تصنعی شدن بیش از حد فیلم در کنار تلخی و سیاهی بیش از اندازه‌اش شده است.

در سینما همواره تضادها و سختی‌ها فردیت‌ها را می‌سازد و قهرمان خلق می‌کند، ولی وقتی در فیلم همه چیز تلخ و سیاه و ناامیدکننده است، قطعا با الگوی امید و قهرمان طرف نیستیم و فیلمنامه‌نویس و فیلم‌ساز به سراغ الگوی روشن‌فکری رایج در سینمای اروپا رفته‌اند که دغدغه خودکشی و زندگی پوچ و بی‌اصالت از مهم‌ترین ویژگی‌های آن است. اما در ترسیم و اجرای این الگو نیز فیلم موفق به پیشرفت و بدعتی تازه نبوده است، چراکه داستان‌ها و شخصیت‌ها به دلایل ضعف فیلمنامه و عدم تسلط و تجربه کارگردان اصلا قابل درک و لمس برای تماشاگر نیستند و داستان کند فیلم به همراه شخصیت‌پردازی ناامیدکننده کاراکترها که نه شخصیت هستند و نه تیپ، بیشتر شمایلی را تداعی می‌کنند که قصد گفتن دیالوگ‌هایی نوشته‌شده و پیشبرد داستانی خسته‌کننده و بدون تعلیق را دارند.

برای نمونه ادعای کلیشه‌ای و شعاری بودن شخصیت‌ها و داستان‌هایشان می‌توان به دو کاراکتر ایرانی فیلم یعنی رضا کیانیان در نقش جمشید و منجی آنت و رضا عطاران در نقش راننده و دوست قدیمی او اشاره کرد. مجروح جنگی بودن جمشید و نماز خواندن رضا عطاران در آن بزنگاه فیلم که در حال اوج داستان بود، عملا کارکردی متضاد دارد. چراکه کاملا معلوم می‌شود که این دو ایده از خارج از فیلم و به درخواست فیلم‌ساز به آن اضافه شده است و نه مقدمه و نه موخره و نه نتیجه و نه کارکردی در داستان دارند و به‌راحتی قابل حذف هستند و تنها به تماشاگر حس سفارشی و شعاری بودن فیلم را القا می‌کنند.

تماشای فیلم «هفت و پنج دقیقه» به دلیل کندی و یکنواختی قصه‌اش مانند فیلم «مهمان داریم» و به دلیل داستان تلخ و ناامیدکننده‌اش مانند سریال «نفس گرم» تماشاگر مناسب این حال‌وهوا را می‌طلبد و شیرین‌کاری‌های رضا عطاران و جذابیت‌های رضا کیانیان در نقش یک معشوقه قدیمی که با ورودش کمی موتور فیلم را به حرکت درمی‌آورد نیز کمکی به این میزان تلخی و کندی بیش از حد داستان فیلم نمی‌کند.

«هفت و پنج دقیقه» یک طراحی صحنه و لباس خوب دارد که ملک جهان خزاعی عهده‌دار آن بوده و توانسته در آن طراحی‌هایی متناسب با فرهنگ ایرانی را به‌طور ظریف و غیرمستقیم ارائه کند که در اثنای عوامل حرفه‌ای دیگر فیلم همچون محمود کلاری در نقش فیلم‌بردار و فیلمنامه‌نویسی فرهاد توحیدی و دیگر عوامل ممکن است نادیده گرفته شود و باید به آن اشاره کرد.

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها