تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۹/۱۹ - ۱۳:۴۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 74371
سعید مروتیمنتقد سینما در روزنامه آسمان آبی نوشت :

«خالتور» در طرح داستانی و تیپ‌ها قرار است بازسازی «گنج قارون» (سیامک یاسمی ۱۳۴۴) باشد. در جزئیات ظاهرا فیلمفارسی دیگری الگو قرار گرفته، ولی آن‌چه در تنه داستان به چشم می‌‌آید همان «گنج قارون» است. پوریا پورسرخ جای فردین را گرفته است. محمدرضا شریفی‌نیا، آرمان است، سحر قریشی هم فروزان؛ نقشی که ظهوری در «گنج قارون» بازی کرده، ازسوی سازندگان «خالتور» تکثیر شده تا مهران غفوریان و علی صادقی به نمک فیلم بیفزایند. «گنج قارون» به‌عنوان یک فیلمفارسی کلاسیک بارها چه در قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب، بازسازی یا عناصر، مضامین و تیپ‌های نمایشی‌اش استفاده شده است. داستان مفصل سری فیلم‌های موسوم به فردینی سال‌های دور را که کنار بگذاریم، در همین سال‌ها «گنج‌قارون» به‌عنوان منبعی الهام‌بخش مورد بهره‌برداری فعالان سینمای عامه‌پسند قرار گرفته است. مثالش را می‌شود آرش معیریان کارگردان «خالتور» زد که چند سال پیش ورسیونی از «گنج قارون» را با نام «شیر و عسل» کارگردانی کرد که اتفاقا در آن هم پوریا پورسرخ و مهران غفوریان حضور داشتند و اگر قرار بود مقایسه باشد «شیر و عسل» به‌عنوان یک فیلم عامه‌پسند ضعیف، سروشکل نسبتا بهتری از «خالتور» دارد، اما «خالتور» را اگر کنار «گنج قارون» قرار دهیم با واقعیت غم‌انگیزی مواجه می‌شویم؛ واقعیت غم‌انگیزی که از سقوط سینمای عامه‌پسند ایران حکایت دارد. موضوع این نیست که چرا «خالتور» براساس «گنج قارون» ساخته شده، مسئله این‌جاست که چرا فیلم این همه از منبع اقتباسش عقب‌تر است. ۵۲ سال پیش وقتی «گنج قارون» اکران شد و رکورد فروش را جابه‌جا کرد، هیچ منتقدی حاضر نشد درباره فیلم بنویسد. آن سال‌ها منتقدان نوشتن درباره فیلم‌های عامه‌پسند فارسی را کسر شأن خود می‌دانستند. در سال‌های بعد هم از «گنج قارون» به‌عنوان فیلم نمونه‌ای سینمای رویاپرداز یاد شد. به‌عنوان عصاره و نمادی از فیلمفارسی که با سرهم‌بندی ساخته می‌شد و کارش هم تحمیق توده‌ها بود. امروز که «خالتور» را می‌بینیم به نظر می‌رسد بیش از هر زمان دیگر به اعاده حیثیت از «گنج قارون» نیاز داریم. این‌که فردین چقدر از پوریا پورسرخ بازیگر بهتری است و این شریفی‌نیای منفصل و بی‌انگیزه تا چه اندازه از آرمان فاصله دارد و… این‌که سیامک یاسمی به‌عنوان کارگردان دکوپاژ و میزانس‌های بسیار بهتری نسبت ‌به آرش معیریان دارد که حدود ۱۵سال است فیلم عامه‌پسند می‌سازد، ولی جز یکی دو استثنا، همواره زیراستاندارد فیلم ساخته است.
میزان پیش‌پاافتادگی «خالتور» حتی در مقایسه با دیگر محصولات «پویا‌فیلم» به‌عنوان پیگیرترین دفتری که پس از انقلاب به بازسازی فیلمفارسی‌ها پرداخته، هم حیرت‌انگیز است.
درباره «خالتور» مثل هر فیلم دیگری از دفتر «پویا فیلم»، آدم اصلی و تعیین‌کننده نه کارگردان که تهیه‌کننده است. حسین فرح‌بخش پس از شکست‌های پی‌درپی فیلم‌هایش در یک دهه اخیر، اعتقادش به فیلمفارسی را از دست نداد، فقط کوشید محصول نهایی را تا می‌تواند ارزان‌تر از کار دربیاورد تا دست‌کم محصولاتش دخل و خرج کند. «خالتور» به‌عنوان فیلمی ارزان که با صرف حداقل وقت و دقت ساخته شده توانسته در صدر جدول گیشه فیلم‌های روی پرده قرار گیرد. حرف‌زدن درباره این‌که «خالتور» چقدر از جامعه امروز ایران عقب است، کار بیهوده‌ای به نظر می‌رسد. فیلم با چنان سرعت و بی‌دقتی‌های ساخته شده که کف استانداردها هم در آن رعایت نشده است. نتیجه این‌که «گنج قارون» در مقایسه با «خالتور» شاهکار به نظر می‌رسد. درفیلم سیامک یاسمی که نیم‌قرن به‌عنوان سمبل فیلمفارسی فحش خورده، استانداردهایی رعایت شده است که در «خالتور» خبری از آن‌ها نیست. «خالتور» به‌شکل حیرت‌انگیزی پیش‌پا افتاده است. آتراکسیون لاله‌زاری سطح پایین و مبتذل (به معنی پیش‌پا افتاده) که به‌عنوان کمدی‌ عامه‌‌پسند می‌فروشد و تماشاگر می‌یابد، اما نه کمدی است و نه حتی عامه‌پسند.
فیلم به‌شکل غریبی ضد الگوی خود عمل می‌کند و سر و شکل یک هجویه را به خود می‌گیرد. داریم درباره فیلمی حرف می‌زنیم که مثلا فیلمبرداری‌اش از سطح تصویربرداری مجالس عروسی فراتر نمی‌رود و نمونه مثال‌زدنی از تولیدات «بزن دررویی» است. یک محصول ارزان و بی‌کیفیت که سقوط آزاد سینمای عامه‌پسند ایران را به نمایش می‌گذارد.

برچسب‌ها: ,

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها