تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۱۸ - ۱۴:۵۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 103161

سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی:

عباس امینی، سازنده فیلم داستانی «هندی و هرمز»، در دومین فیلم خود نیز آشکارا نشان می‌دهد که به فیلم‌سازی درباره جوانان، با تکیه بر جغرافیا و زیست‌بومِ آنان علاقه فراوانی دارد. او در فیلم پیشین خود، یعنی «والدراما»، نیز به حال‌وهوای یک نوجوان آبادانی می‌پردازد که به دلیل داشتن موهای مجعد (فرفری)، دوستانش او را با نام والدراما (بازیکن و فوتبالیست مشهور کلمبیایی) صدا می‌زنند!

«هندی و هرمز» ساختار بسیار ساده و روانی دارد. عمده جذابیت اثر به فضای جزیره هرمز و اصلی‌ترین جاذبه‌های طبیعی آن، یعنی خاک‌های سرخ و رنگین، مربوط می‌شود. همان فضایی که خسرو سینایی، فیلم‌ساز نام‌آشنا، نیز در فیلم «جزیره رنگین» در همان فضا و موقعیت، به این جزیره نگاه کرده است.

فیلم امینی در روایت ساده و بی‌تکلف داستانی که در فیلمنامه خود به عنوان کار مشترک، با حسین فرخزاد به نگارش درآورده است، در حد انتظار، درست و سنجیده عمل می‌کند. با این همه، ترکیب کلی کار، به گونه‌ای است که گویی هنوز در فضای کارهای داستانی فیلم‌های تلویزیونی نفس می‌کشد. استفاده از بازیگران ناشناخته و نوجوان بومی (زهره اسلامی و حامد علیپور در نقش‌های هندی و هرمز) با دست‌مایه قرار دادن داستانی که پیچیدگی چالش‌ها و گره‌افکنی‌هایش عمق چندانی ندارد، درنهایت، فیلمی ساده پدید می‌آورد که البته به دلیل نگاه انتقادی‌اش به برخی باورها که ریشه در سنت‌ها و برخی مراسم قومی و قبیله‌ای ما دارد، از جمله ازدواج زودهنگام دو نوجوان که هنوز قدم به آستانه جوانی نگذاشته‌اند، می‌توانست زمینه مناسبی برای نشان دادن نگاه سنتی والدین و بزرگ‌ترهای چنین اقلیمی باشد و با نمایش پیامدهای تلخ و ناشناخته چنین پیوندهایی که از همان آغاز کار، بیشتر به نوعی بازی شباهت دارد، برای مخاطبان فیلم و به‌ویژه برای کسانی که هنوز با چنین تفکری زندگی می‌کنند، به هشداری جدی بدل شود.

در فضاسازی فیلم امینی، در عمل، بزرگ‌ترها – یعنی حاملان همان نگاه سنتی مورد انتقاد فیلمنامه‌نویسان- حضور بسیار کم‌رنگی دارند. به جز یکی دو صحنه در فضای خانه محقر هرمز که مادری جوان با نگرانی از فروختن طلاهای مختصر هندی گلایه می‌کند، یا یکی دو صحنه که در مدرسه هندی می‌گذرد، تنها با شنیدن صدای بدون تصویر خانم مدیر که به سرزنش و تهدید هندی می‌پردازد، یا بعد از باردار شدن هندی ضمن منع کردن او از آمدن به مدرسه، از این‌که کسی او را راهنمایی نکرده است، اظهار تعجب می‌کند، در عمل، از نمایندگان باورهای سنتی در فیلم نشانه مستقیمی دیده نمی‌شود.

فیلم «هندی و هرمز» صدالبته به دلیل ساختار ساده و روایت بی‌لکنت خود، با توجه به طراحی برخی فضاسازی‌های به‌نسبت شاد با نماهای چشم‌نواز از دریایی که در ساحل آن به دلیل وجود خاک سرخ، با امواج سرخ‌رنگ و آب‌های زلال روبه‌رو می‌شویم و به‌ویژه به دلیل به تصویر کشیدن نوعی زندگی که تا حدودی تکامل‌یافته‌تر از «خاله‌بازی»‌های دنیای شیرین کودکانه است، جاذبه‌هایی را در خود گرد آورده است که ازقضا، بخش عمده‌ای از موفقیت‌های چنین اثری را در جشنواره فیلم فجر و سایر جشنواره‌های جهانی، باید مرهون همین ویژگی‌ها دانست.

در ساختار روایی فیلم، به‌ویژه در طراحی میزانسن‌ها و کار دوربین، به گونه‌ای عمل شده است که در برخی از صحنه‌ها انگار شاهد یک فیلم مستند هستیم. با این همه، این مستندنمایی باعث کم‌رنگ شدن وجه داستان‌پردازانه اثر نشده است.

قرار گرفتن دو نوجوان در جایگاه زوجی که قرار است با تکیه به یکدیگر با دشواری‌ها و پیشامدهای ناگوار زندگی بجنگند، به‌خوبی نشان می‌دهد که هیچ تجربه‌ای از تلخی‌ها و پیشامدهای ناگوار زندگی واقعی ندارند و در برابر هر رخداد تازه‌ای، پیوسته تجربه‌ای تازه می‌اندوزند و شگفتی و درماندگی آنان در برابر تلخی‌های ناشی از بی‌کاری، بی‌پولی و ناتوانی تامین کمترین نیازهای زندگی به‌خوبی نشان می‌دهد که آن‌ها برای رویارویی با واقعیت‌های تلخ زندگی، هنوز تجربه و آمادگی لازم را نیز به دست نیاورده‌اند. پرداختن به همین واکنش‌ها، به شرطی که با هشدارها و حضور جدی‌تر بزرگ‌ترها در کنار این دو نوجوان شکل می‌گرفت، می‌توانست منجر به آفرینش کاری به‌مراتب گرم‌تر و گیراتر شود.

شاید نباید انکار کرد که هنر فیلم «هندی و هرمز»، در همین حد و اندازه‌اش نیز در این است که می‌تواند مخاطبان خود را در لحظه‌های شاد و ناشاد زندگی پرتب‌وتاب دو نوجوان فیلم و در گریه‌ها و خنده‌هایشان شریک کند؛ هنری که صدالبته از عهده هر فیلم و فیلم‌سازی نیز برنمی‌آید.

پایان تلخ و غمگنانه فیلم که با از دست رفتن جان هرمز نوجوان در دریا رقم می‌خورد، با همه تلخی‌هایش، البته روزنه امیدی را در دل ما باز می‌کند که جلوه آشکارش را در رفتن هندی به مدرسه سابقش، درحالی‌که این‌بار نوزادی در آغوش دارد، شاهد هستیم. شاید با این امید که این کودک، به عنوان مرد فردا، با آمدن به فضایی که نماد علم و دانایی و ستیز با جهالت و نادانی است، دیگر به بدفرجامی پدران خود دچار نخواهد شد!

منبع:ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها