تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۲/۰۲ - ۱۸:۰۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 46297

فصل باران های موسمیسینماسینما، نیوشا صدر:

«همه انسان‌ها شاهزاده متولد می‌شوند، سپس پدر و مادر آن‌ها را می‌بوسند و به قورباغه بدل می‌کنند» – اریک برن

نظم و بی‌نظمی، هر دو به یک اندازه زندگی نوجوان را تهدید می‌کنند، شاید مانند هر انسان دیگری. همان‌طور که نظم کامل و محتوم، از آن‌جایی که طالب ثبات است، او، استعدادهایش و جوهر انسانی‌اش را به بند می‌کشد و روح آزادش را سرکوب می‌کند، بی‌نظمی کامل نیز تفاوت‌ها را برایش  از میان  می‌برد، قدرت تصمیم‌گیری و اراده را بی‌معنا می‌کند و به سکون نیروی محرک انگیزه‌اش منجر می‌شود. همواره باید خطوط قرمز مشخص و کارآمدی باشند تا حتی عصیان نوجوان در میان این خطوط و با عبور از آن‌ها معنا بیابد. باید نقاط ممنوع روشنی باشند تا هدف عصیان نوجوان قرار بگیرند.

درک این‌که نوجوان کجای مرز میان کودکی و نوجوانی ایستاده است، اغلب برای پدر و مادر دشوار است.  مسئولیت‌هایی بر دوشش می‌گذارند که درحقیقت بر شانه‌های نحیف یک کودک سنگینی می‌کند و پیش‌فرض‌هایی نسبت به او، گستره اعمال و حد و حدود امیال و آرزوهایش دارند که شاید مدت‌ها قبل از آن عبور کرده باشد. در عین حال خود او نیز پیوسته در درک قابلیت‌ها و درک جایگاهش سردرگم می‌شود و نبود قاعده و مرز به این سردرگمی دامن می‌زند. او ظاهرا  قادر است مانند یک بزرگ‌سال  تصمیم بگیرد، اما در لحظه آن‌چه را به نظرش بهتر می‌رسد، انتخاب می‌کند. ذهن بی‌تجربه او هنوز به سنجیدن عواقب خو نگرفته است. تصویری که برزگر از سینای نوجوانش ارائه می‌کند، تصویر او در چنین شرایطی است که می‌توان آن را در واژه بی‌پناهی خلاصه کرد. هیچ‌کس تکیه‌گاه عاطفی او نیست و عملا، بدون این‌که کسی در کلام بر آن تاکید کند، طرد شده است. او در دنیایی رها شده که نه قواعدش را می‌شناسد و نه می‌تواند از پس آن بربیاید، و از آن‌جایی که به‌طور موقت و با تصمیم‌های آنی قادر است همه چیز را در ظاهر متعادل نگه دارد، خودش نیز از این گم‌شدگی آگاه نیست. او را به خودش سپرده‌اند و این مسئولیت بسیار سنگین ظاهرا خودش را نیز قانع کرده که باید نقش یک مرد را ایفا کند. سینا دست‌وپا می‌زند و در لحظه تمام تلاشش را می‌کند که در قالب یک مرد با پیش‌فرض‌های آشنایش جای بگیرد. اما بیشتر و بیشتر فرومی‌رود. حتی تلاش او برای یافتن تکیه‌گاهی عاطفی و موفقیت ناپایدار آن نیز بیش از پیش به حس طردشدگی‌اش دامن می‌زند.

گریه پایانی سینا، بیش از آن‌که گریه فرد بالغی باشد از سر خستگی و درد، گریستن کودکی است که به بی‌پناهی خود آگاه شده است.

ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها