تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۲۱ - ۱۷:۱۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 35168

سینماسینما، نیوشا صدر:

تقوایی در صحبت‌هایش پس از نمایش «تمرین آخر» در سینماتک خانه هنرمندان گفته بود: «تعزیه تنها اثری است که اجرای واقعی آن‌ را فقط می‌توان در روز عاشورا و در برابر عاشقان و مومنان دید.» و در یادداشت مربوط به اکران فیلم در هنر و تجربه نیز نوشته است: «همین بس که در یی‌چینگ (کتاب تقدیرات) آمده است: زمان دشمن نیست که بر آن غالب شوند، بلکه متفقی است که باید صبورانه با آن کار کرد.» استفاده از عبارت ِ«صبورانه کار کردن با زمان»، زمان را از صورت تقدیری آن خارج می‌کند. زمانِ متفق، زمان سازگار و همراه، به جای سرسختی زمانِ خطی که فاصله گذاری میان مبدا و مقصدش، مجالی برای صبر باقی نمی‌گذارد، نرمش زمان دوار را داراست. صبر در جوهر چرخش و تکرار زمان دوار نهفته است، چون مبدا آن همان مقصدی است که در عین کهن بودن، پیوسته نو می‌شود و مجال دوباره می‌بخشد. به همین علت است که به گفته تقوایی اجرای واقعی آن را تنها می‌توان در روز عاشورا دید، زیرا تنها در حضور مخاطبان «مومن» و در زمان «درست» است که تعزیه و حاضران آن، برای دقایقی پا از زمان سرسخت خطی بیرون می‌نهند و با آن نمونه قدسی نخستین پیوند می‌خورند و با تکرار آن، آن را تازه می‌کنند.

ثبت تصویری تعزیه به همین دلیل هرگز نمی‌تواند اصیل باشد. تعزیه اگرچه نوعی نمایش است، اما وجه آیینی بسیار پررنگی دارد که در طول زمان از آن زدوده نشده است و اساسا همین وجه آیینی است که در جایی مانند ایران که هر روز حکامی تازه با حکمی تازه بر سریر قدرت می نشستند، به آن امکان تداوم حیات بخشیده است. مراسم آیینی، در همان لحظه درست اجرا ، برای مثال در مورد تعزیه در روز عاشورا و در همان مکان و با حضور مومنان است که حقیقت خود را بر ملا می‌کند؛ مومنانی که حضورشان و گریستن یا تباکی‌شان بخشی تفکیک‌ناپذیر از اجراست.

سینما اما در ذات خود ثبت‌کننده زمان خطی است و وقتی یک حلقه فیلم را می‌گشاییم، گویی قادریم زمان را به شکلی فیزیکی در دست بگیریم؛ فریم‌های که به ترتیب پشت سر هم قرار گرفته‌اند، رو به سوی انتها و مقصدی نهایی دارند، رو به سوی پایان داستان.

در ثبت تعزیه بر نواری که تداعی‌کننده زمان خطی است، چیزی ناگزیر از دست می‌رود که تقوایی، با بهره‌گیری از معماری مکان، قاب‌بندی، نورپردازی و تمهیدات سینمایی و در عین حال حفظ پیوسته تضاد تمامی این‌ها با موقعیت بازیگرانِ تعزیه، تلاش در بازستاندن آن دارد. برای نمونه، درحالی‌که حر در صحنه راز و نیازش با خدا، در مرکز صحنه و متمایل به سمت راست قاب نشسته، در پیش‌زمینه و با فاصله کمی از دوربین دیواری آجری قرار دارد که سرک کشیدن ما به انزوا و خلوت او را تداعی می‌کند؛ مسیری از روشنی، پشت و در پس‌زمینه اوست، به نشانه روشنی راه و تقدیرش و دو دریچه در سمت راست او قرار گرفته، یکی بسته، که خطی از نور دزدانه از حاشیه آن به درون می‌تابد و یکی باز که پشت ستونی نه از دید ما، بلکه از چشم خود او پنهان مانده است. همه نشانه‌ای از آن‌که او از سرنوشت روشن خود آگاه نیست، اما تماشاگران تعزیه که اکنون از این صحنه غایب‌اند و غیاب آنان است که کارگردان را به بستن چنین قابی قادر ساخته، بر آن آگاه‌اند. این پیش‌آگاهیِ ناشی از تکرار، بخشی از «اجرای» تعزیه است که قاب‌بندی و نورپردازی تقوایی، آن را در دسترس تماشاگر ناآشنا با داستان قرار می‌دهد. هر کس به تماشای این قاب بنشیند، می‌داند که با شخصیتی رستگار طرف است، چه داستان را بداند چه نه. اما حُر که در میان قاب‌بندی‌ای زیبا و در تنهایی‌اش دست به دعا برداشته، به جای زمزمه دعا به شکل معمول، به قصد شنیده شدن و آن‌چنان که در تعزیه معمول است، با صدای بسیار بلند می‌خواند. او برای تماشاگران غایب از صحنه‌ای می‌خواند که حضورشان لازمه اجراست.

آن‌چه تقوایی به اجرای معمول هر صحنه می‌افزاید، «حال‌وهوای» غایب آن است. او معماری مکان معمول اجرای تعزیه را بیش از آن‌چه مرسوم است، با اجرا ممزوج می‌کند. نمونه آن هم سایه روشن بازیگوش شعله‌هایی در سمت راست قاب است، زمانی که حر با چشمان بسته التوبه می‌خواند و دالان دراز را به قصد پیوستن به سپاه امام حسین(ع)، به سمت دوربین می‌پیماید، که حسی از سوزانی پشیمانی قلب او را در حال‌وهوای صحنه دخیل می‌کند. بدون گرمای شعله‌هایی که ممکن است تماشاگر تنها درکشان کند و آگاهانه متوجه رقص سایه‌های روی دیوار نشود، عبور از آن دالان، بیشتر سرما و تیرگی طی کردن مسیری به سمت تاریکی را تداعی می‌کند تا به سمت نور.

افزودن یا تقویت صدای گریه در اجرای بخش نهایی تعزیه، درحالی‌که با جست‌وجو در چهره تماشاگران کمتر فردی میان آنان می‌گرید (زمان این اجرا در دهه محرم نبوده است و احتمالا حضور گروه فیلم‌برداری و دعوت از مردم به تماشای تعزیه‌ای نابهنگام، حس نمایش را بیش از آیین در آنان تقویت کرده است)، در راستای رسیدن به همین حال‌وهواست. زیرا گریستن یا تظاهر به آن (تباکی)، بخشی جدانشدنی از اجرای تعزیه است.

تقواییِ همیشه استاد دست روی هر موضوعی که می‌گذارد، حتی موضوعی مانند تعزیه که تا کنون بسیاری به سراغ ثبت تصویری آن رفته‌اند، شگفتی خلق می‌کند؛ این‌بار با تلاش برای حفظ و ثبت هر چه بیشتر جوهر آن با استفاده از عناصر موجود و تقویت آن‌ها.

ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها