تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۵/۲۱ - ۱۴:۰۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 62473

 

دونده

سعید مروتی در روزنامه آسمان آبی نوشت :از زمستان ۱۳۷۰ که تماشاگران حیرت‌زده و مبهوت فیلم «آب، باد، خاک» از سینما عصر جدید خارج می‌شدند تا امروز که فیلم «کوه» در گروه هنر و تجربه اکران شده، حدود ۲۷ سال می‌گذرد. ۲۷سالی که در آن رابطه سینمای ایران و مخاطبانش با امیر نادری کاملا قطع بوده است. فیلم‌هایی که نادری در این سال‌ها ساخته با تمام فرازونشیب‌هایشان کمتر موفق به جلب نظر تماشاگر فیلم‌بین و پیگیر اینجا شده است. فیلم‌هایی از جنس سینمای مستقل آمریکا که معدود نقدهای نوشته‌شده بر آن نیز حاصل توجه منتقدانی بوده که نادری سال‌های دور را دوست می‌داشته‌اند و نومیدانه به امید تکرار خاطرات خوش گذشته سینمایش را در آن سوی مرزها دنبال کرده‌اند. سال ۶۴، کمی پس از اکران «دونده» و توقیف «آب، باد، خاک» نادری به سودای تبدیل‌شدن به فیلمسازی جهانی ایران را برای همیشه ترک کرد و به آمریکا رفت.

نادری شناسنامه ایرانی‌اش را با گذرنامه آمریکایی تاخت زد، مثل قهرمان‌های سمج و خستگی‌ناپذیرش یک‌تنه در برابر مشکلات فراوان فیلمسازی در آمریکا ایستاد و با همت و پایمردی‌اش توانست چند فیلم کم‌هزینه کارگردانی کند. فیلم‌هایی که به‌ندرت در فستیوال‌ها به توفیق رسیدند، به‌سختی اکران عمومی کوچک و محدودی را تجربه کردند و خلاصه آن اتفاقی که نادری هنگام ترک ایران انتظارش را داشت، برآورده نساختند. متأسفانه حاصل مهاجرت نادری، تبدیل یک فیلمساز درجه یک ایرانی به یک کارگردان کم‌اهمیت آمریکایی بود. آن هم درحالی‌که نادری دست‌کم در یکی دو فیلم این سال‌هایش مثل «دیوار صوت» توانسته برای تجربه‌گرایی مطلوبش ساختاری متناسب و قابل‌قبول بیابد. اساسا هر فیلم نادری (چه موفق و چه ناموفق) حاصل نهایت تلاش فیلمساز برای ترسیم حال و هوای مورد علاقه‌اش است؛ حالا گاهی او مسیرش را درست انتخاب می‌کند و گاهی از بیراهه سردرمی‌آورد. اما در هر دو صورت نادری در فرایند ساخت اثرش، با تک‌تک لحظه‌هایی که جلوی دوربین ثبت می‌کند، زندگی می‌کند. او از معدود فیلمسازان ایرانی است که بیشتر آثارش منعکس‌کننده بخشی از زندگی‌اش بوده و در بهترین کارهایش خوب توانسته زیست شخصی را جوری به تصویر بکشد که تبدیل به مسئله‌ای عمومی برای تماشاگر شود. هوشنگ گلمکانی در انتهای نقدی که ۲۲سال پیش بر دونده نوشته تعبیری را در مورد نادری به‌کار برده که همچنان درست به‌نظر می‌رسد. اینکه او به‌عنوان هنرمندی سرسخت و یکدنده با پشتکار و سماجت می‌خواهد فقط به ندای درونش پاسخ دهد و آنچه را دوست می‌دارد و به آن معتقد است انجام دهد.

امیر نادری به همراه مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، پرویز کیمیاوی، سهراب شهیدثالت، کامران شیردل، بهمن فرمان‌آرا و علی حاتمی جزو فیلمسازان جریان موج نوی سینمای ایران محسوب می‌شوند. نادری جزو نسلی است که از سال ۴۸ به بعد و با توفیق «قیصر» و «گاو» امکان فیلمسازی یافتند. نادری با عکاسی کارش را شروع کرد. به یمن عکاسی برای مجله «ستاره سینما» با منتقدانی چون پرویز دوایی و پرویز نوری آشنا شد و با عکاسی برای فیلم‌هایی چون «قیصر»، «رضا موتوری» و «پنجره» به پشت صحنه فیلم‌های متفاوت ایران در انتهای دهه ۴۰ راه یافت. مثل مسعود کیمیایی، نادری کوشید تا در دل سینمای فارسی به فعالیت بپردازد که حاصلش شد «خداحافظ رفیق»، «تنگنا» و «تنگسیر». در واقع دوره اول فیلمسازی نادری را آثاری تشکیل می‌دهند که حاصل تلاش او برای انطباق مایه‌های شخصی با بدنه آن سال‌های سینماست. نادری بر عکس کیمیایی نتوانست یا نخواست میان سینمای مطلوبش و خواست تماشاگر ارتباط برقرار کند. «خداحافظ رفیق» و «تنگنا» با تمام ارزش‌هایشان شکست تجاری خوردند. «تنگسیر» به‌عنوان تنها فیلم موفق نادری در گیشه هم با بیشترین شباهت به مسیری که کیمیایی در دهه ۵۰ می‌پیمود، با کمترین میزان کنترل فیلمساز بر مرحله تولید همراه بود. «تنگسیر» بیشتر فیلم مطلوب تهیه‌کننده‌اش علی عباسی بود که با حضور مهم‌ترین ستاره سینمای ایران در دهه ۵۰ ساخته شد. روحیه شخصی نادری با سینمای جریان اصلی همخوان نبود و به همین دلیل تجربه «تنگسیر»، دیگر در کارنامه‌اش تکرار نشد.

نهضت‌ سینمای ارزان خیابانی هم که قرار بود با فیلم‌هایی چون «خداحافظ رفیق» و «تنگنا»ی نادری و «صبح روز چهارم» کامران شیردل به شاخه‌ای مؤثر در جریان موج نو تبدیل شود، هم با شکست تجاری این فیلم‌ها به جایی نرسید. به همین دلیل نادری ضدقهرمان‌های زخم‌خورده و تلخ‌اندیش‌اش را به طور موقت کنار گذاشت و سراغ حدیث نفس دوران پرمشقت کودکی‌اش رفت. دوره‌ای که با «ساز دهنی» آغاز شد و با فیلم‌هایی چون «تجربه» و «برنده» ادامه یافت. فیلمسازی در کانون پرورش فکری فضای مطلوب نادری را برایش فراهم می‌کرد. هر چند نادری در دهه ۵۰ همچنان دلبسته سینمای ارزان‌ خیابانی بود و گریزهایی به حال و هوای فیلم‌های اولیه‌اش می‌زد. «مرثیه» با فضای ناتورالیستی‌اش قرار بود ادامه‌ای بر «تنگنا» باشد که با اغراق بیشتر و حس و حال کمتر نتوانست توفیقی را برای نادری به‌همراه بیاورد. با «ساخت ایران» هم قرار بود رؤیای فیلمسازی در آمریکا به واقعیت بپیوندد ولی ماجراهای علی خوشدست (سعید راد) در نیویورک هم با تغییر شرایط سیاسی- اجتماعی کشور، نه در اینجا دیده شد و نه در خارج خریداری یافت. پس از ۲ مستند «جست‌وجو» و «جست‌وجو۲» بازگشت به اسطوره «امیرو» محتمل‌ترین اتفاقی بود که می‌توانست برای امیر نادری رخ دهد. «دونده» با سینمای جذاب، پویا و خوش‌رتیمش توانست به موفق‌ترین فیلم سینمای پس از انقلاب در محافل بین‌المللی تبدیل شود. سال‌ها قبل از کشف عباس کیارستمی توسط فرنگی‌ها، این «دونده» نادری بود که به تعبیری به هر جشنواره‌ای می‌رفت با موجی از تحسین و ستایش مواجه می‌شد. نادری در اوج پختگی این‌بار اسیر احساسات جوانی و روحیه چپ‌گرایی‌اش در زمان «ساز دهنی» نشده و فیلمش را فدای شعارهای سیاسی نکرده بود. «آب، باد، خاک» که قرار بود تکلمه‌ای بر دونده باشد، اوج فرم‌گرایی نادری را به نمایش گذاشت. کولاژی از تصاویر دلخواه نادری که تحملش تا انتها کار دشواری است. هر چند این فیلم در فستیوال‌های خارجی مورد توجه قرار گرفت.

نادری در ۴۰ سالگی و کمی پس از اکران دونده از ایران رفت. وقتی پس از سال‌ها تلاش «منهتن از روی شماره» را ساخت به‌نظر می‌رسید او در آمریکا هم می‌خواهد سینمای «تنگنا» را ادامه دهد. فیلم‌های بعدی اما نشان داد نادری پیرانه‌سر همچنان به‌دنبال تجربه‌های تازه و متفاوت است. مثل همین فیلم «کوه» که حالا در ایران اکران شده و ما را با تصویری از نادری مواجه می‌کند که تقریبا هیچ ربطی به کارگردان «تنگنا» و حتی «دونده» و «آب، باد، خاک» ندارد. آنچه از نادری دیروز باقی‌مانده سیمای دونده خستگی‌ناپذیری است که همچنان به راه خود ادامه می‌دهد و پروژه‌های به‌شدت شخصی‌اش را به هر مشقتی که هست جلوی دوربین می‌برد. نادری حالا هم از آن تلخی دلپذیر «خداحافظ رفیق» و «تنگنا» فاصله گرفته و هم از پویایی و سرزندگی «ساز دهنی» و «تنگنا». هر چند هنوز هم زندگی و سلوک شخصی مهم‌ترین منبع الها‌م بخش او برای خلق فیلم‌هایش است.

فیلم‌هایی که دوست‌داشتنششان کمی دشوار شده ولی خالقشان به حرمت حس و حالی ‌که در سال‌های دور متبلور ساخت و فیلم‌های درخشانی که برای سینمای ایران به یادگار گذاشت همچنان دوست‌داشتنی است و قابل احترام.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها