تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۲/۱۱ - ۱۷:۳۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 81745

سینماسینما، سیدمجتبی حسینی:

پرداختن به موضوعات جنسیتی در سینمای ایران جسارت و هوشمندی زیادی می طلبد. اساسا طرح داستانی که بخواهد معضلات افراد دو جنسی را در جامعه ی سنتی ایران مطرح سازد کار پیچیده و دشوار ی است. آینه های روبرو که با یکی از فیلمنامه های منتشر شده بهرام بیضایی تشابه اسمی دارد نخستین تجربه کارگردانی نگار آذربایجانی در سینما به حساب می آید. این فیلم دو داستان مجزا را آغاز کرده و در یک سوم آغازین فیلم به شکلی تصادفی اما منطقی به هم پیوند می دهد. رعنا (غزل شاکری) زنی مذهبی که شوهرش به علت بدهی در زندان افتاده و مجبور به مسافرکشی است دختری را که چند نفر مزاحمت برایش ایجاد کرده اند در بین راه سوار می کند. این همان دختری است که ما می دانیم یک ترنس بوده و پدر ثروتمند اما سنتی اش برای خلاص شدن از معضل رفتارهای مردانه او می خواهد به زور شوهرش دهد. داستان حالا دیگر از فضای شهری خارج و به یک فیلم جاده ای تبدیل می شود. هرچند رویدادهای پیش آمده برای ایجاد ارتباط نزدیک بین دو کاراکتر چندان پرداخت مناسبی ندارد موقعیت خلق شده جذابیت بالایی بوجود می آورد به ویژه وقتی فیلم به فضای شهری بازگشته و آدینه (شایسته ایرانی) به عنوان یکی ترنس که هنوز در قالب جسمی و پوششی یک زن است اما شخصیت یک مرد بالغ درونش نهفته با رعنای مذهبی زیر یک سقف تنها می شود. صحبت هایی که بین آن ها رد و بدل می شود در واقع تریبونی برای طرح خواسته ها و بیان احساسات و مشکلات دوجنسی ها در جامعه سنتی ایران است. دیالوگ های طرح شده فیلم را دچار نوعی شعارزدگی یکسویه می کند. کارگردان در رابطه با این موضوع بی طرفی را کنار گذاشته و جانب خواسته افراد دوجنسی را می گیرد. هر کس با شنیدن درد دل قهرمان قصه (آدینه) مجاب و با او همراه شد سفید و هر کس حاضر نیست منطق او را بپذیرد سیاه است. با آن که حتی آدینه از نتیجه مثبت تغییر جنسیتش مطمئن نیست و انجام عمل آن را تضمینی برای سعادت آینده اش نمی بیند گویا هیچ راه حل دیگری نیست. شاید می توان گفت اهمیت این فیلم بیشتر در طرح مسئله ای جسورانه و مورد نیاز جامعه است تا ساختاری منسجم، خلاقانه و هدفمند به عنوان هنر سینما.
“آینه های روبرو” سعی دارد دغدغه و مشکلات دوجنسه های معدود جامعه را در قالب داستانی دراماتیک به تصویر بکشد و البته در این هدف گذاری موفق عمل کرده است. در سکانسی از فیلم که پسر بچه ی رعنا لباس دخترانه پوشیده و تنبیه می شود به خوبی نشان داده می شود که ترنس بودن یا نبودن ارتباطی به تربیت خانوادگی و رعایت اصول آموزشی ندارد. جنسیت یک امر کاملا ژنتیکی است که بسته به هورمون های جسمی افراد شکل می گیرد. در این سکانس مفهومی این زنگ خطر برای تمام خانوارهای اجتماع از هر طبقه و با هر فرهنگ به صدا در آورده می شود که ممکن است یکی از نزدیکانشان با این معضل مواجه شود و راه حل آن جز با درک و پذیرش شرایط بوجود آمده میسر نیست. بر این نتیجه گیری اما نقدهایی نیز وارد است.
در فیلم مستند “شبیه دیگران باش” به کارگردانی طناز عشاقیان که سه سال پیشتر از “آینه های روبرو” ساخته شده معضلات زندگی ترنس ها در جامعه به شکل واقعی تری ترسیم شده است. در آن فیلم که شخصیت های واقعی سعی دارند به جای همجنسگرا بودن، ترنسکشوال باشند، چه با انجام عمل تغییر جنسیت و چه با انصراف از آن آینده ی روشنی برایشان نیست.
پایان خوش “آینه های روبرو” اما که هم بدهی شوهر رعنا را حل ساخته و از زندان آزادش می کند و هم آدینه را به آلمان فراری می دهد تا با انجام عمل تغییر جنسیت زندگی تازه ای را آغاز کند بیش از حد خوشبینانه است. کارگردان دچار نوعی قضاوت است که گویا یک ترنس به تمامی زن و یا به تمامی مرد بوده و با انجام عمل تغییر جنسیت قرار است تمام مشکلات درونی اش حل شود. می ماند پذیرش اجتماعی که با سفر به محیطی در خارج و جایی که شناخته نمی شود آن گونه که می خواهد خودش را بشناساند. راه حلی پیش پا افتاده و بیش از حد رویایی.
شاید عمده ترین بخش از فیلم که نمی تواند هم سطح سایر قسمت ها باشد زمانی است که ما به خانواده ی آدینه ورود پیدا می کنیم. همایون ارشادی آن گونه که باید به نقش ننشسته و نمایان گر پدری مستبد که برای آبرو و حیثیتش حاضر است به رفتار خشونت آمیز روی بیاورد نیست. از پسرعمه آدینه هم که در فیلم دیده نمی شود تصویر واضحی نمی بینیم؛ این که با چه انگیزه ای قصد ازدواج و گرفتن دختری دوجنسه با چهره ای زمخت و مردانه را دارد! در مجموع آینه های روبرو را می توان یک فیلم زنانه توصیف کرد که سعی دارد نگاه بدبینانه جامعه را نسبت به افراد دوجنسیتی تلطیف سازد. موضوعی بحث برانگیز که کمتر در سینمای ایران به آن پرداخته شده و با همه ضعف های ساختاری جایگاه ویژه ای به این فیلم بخشیده است.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها