تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۰/۱۰ - ۱۸:۱۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 76333

سینماسینما، رویا فتح‌الله‌زاده:

فیلم «مانکن‌های قلعه حسن‌خان» را با نگاهی ساده‌انگارانه می‌توان فرایند ساخت و توزیع تعدادی آدمک بی‌جان دانست که هر کدام به مراکز فروش پوشاک و سفارش‌دهندگانی خاص تحویل داده می شوند. اما دقیق که می‌شویم، فیلم زیر پوست خود معناهایی را پنهان کرده است که برای بیرون آوردن آن از دل تصاویر و دیالوگ‌های اندکش، نیاز به اندیشه و تامل بیشتری دارد؛ اندیشه‌ای کال که پس از تماشای فیلم در ذهن شکل می‌گیرد و به‌تدریج به شمایل کاملش می‌رسد. واقعیت این است که در بدو امر، مانکن‌های فیلم چنان ذهن را به ظاهر ماجرا سرگرم می‌سازند که مخاطب با خیال راحت روی صندلی می‌نشیند تا سرنوشت این آدمک‌ها را نظاره‌گر باشد؛ غافل از این‌که هر یک از سکانس‌ها در زنجیره‌ای سرانجام به کلیتی نمادین از شمایل مسئله بی‌هویتی در جوامع مصرف‌گرا و متعاقب آن مدگرای امروزی بدل می‌شود.

فیلم دو زاویه دید دارد؛ زاویه دید دانای کل و مانکن‌ها. تفکیک این دو زاویه دید با تمایزگذاری در تصاویر و صداها آشکار می‌شود. بدین صورت که جهانی که از دیدگاه مانکن‌ها نگریسته می‌شود، شکلی محدب دارد و صداها نامفهوم و گنگ شنیده می‌شود. در سکانسی که آدمک‌های قلعه حسن‌خان پشت وانت نیسان در حال حمل‌اند، با نمای نزدیک روی صورت یکی از مانکن‌ها و سپس چرخش به سمت خیابان، تصویر خیابان برآمده و صداها گنگ می‌شود تا تمایز میان زاویه دید دانای کل و مانکن‌ها در معرض نمایش قرار داده شود. این تفکیک بارها تکرار می‌شود، تا جایی که مخاطب را شرطی می‌کند و به ترفندی لورفته تبدیل می‌شود. با وجود این‌که این لورفتگی نقطه‌ضعفی برای فیلم به شمار می‌آید، اما این تفکیک آشکار زاویه ‌دید به‌خوبی  نمایان‌گر ناشناختگی جهان آدم‌ها و آدمک‌ها از یکدیگر است. یعنی با آن که دانای کل، آدمک‌ها را دارای روح و نظاره‌گر می‌نمایاند، اما آدم‌های فیلم این حقیقت را نمی‌بینند و درک نمی‌کنند. در این فاصله میان آن‌چه به زعم کارگردان هست و آن‌چه آدم‌های فیلم می‌پندارند نیست، مفهوم «هویت» نقش مهمی ایفا می‌کند. در جهان امروزی مفهوم «هویت» با وجود داعیه ضرورت ارتباطات اجتماعی برای ادامه‌ بقا، معنایی متفاوت از اعصار پیشین پیدا کرده است. هویت تنها آن چیزی نیست که فرد از خودش درک می‌کند، بلکه هویت در تعامل فرد و تصوری شکل می‌گیرد که جامعه از او دارد. هربرت مید (Herbert Mead) جامعه‌شناس این طرز تلقی از هویت را به‌خوبی تشریح کرده است. به باور او هویت، گوهر آدمی یا خود، حاصل رابطه هم فراخوان «I» (آی) و «Me» (می) است. «I» ذهن بشری در نماد فردی‌اش است و «Me»، من اجتماعی است که در آن نگرش‌ها، توقعات و انتظارات جامعه پرتو افکنده است. هویت حاصل رابطه این دو وجه ذهن است که فقدان یکی از این دو شکل‌گیری هویت را دچار اختلال می‌کند. با این تفاصیل می‌توان گفت که آدمک‌های قلعه حسن‌خان به دلیل همین درک‌ناشدگی از سوی جامعه و آدم‌هایش و عدم توانایی برای تعامل با کنش‌گران فیلم تا سکانس آخر بی‌هویت، منفعل و نظاره‌گر باقی می‌مانند. راز هویت‌دار شدن اشیا در فیلم‌ها (به‌ویژه در ژانر علمی-تخیلی) همین توانایی تعامل اجتماعی با کنش‌گران فیلم است که در این فیلم ایجاد نمی‌شود. حال سوال این است که چرا باید مانکن‌های قلعه حسن‌خان برای مخاطب، اشیایی دارای جان و نظاره‌گر معرفی شوند؟ پاسخ این سوال را می‌توان در ساختار نمادین فیلم یافت، زیرا مانکن‌های فیلم قرار است نمادی از افرادی در جامعه مدگرای مدرن باشند که هویت خود را از دست داده‌اند. افرادی که جان دارند، ولی بی‌جان شده‌اند، آدم زنده هستند، ولی آدمک شده‌اند و به هر رنگ و شکلی درمی‌آیند. بنابراین آدم‌های فیلم که مانکن‌ها را به هر صورت و ظاهری که بخواهند تزیین می‌کنند نیز به نمادی از نهادهای اجتماعی و طراحان افراط‌گرای صنعت مد بدل می‌شوند. در نظر این طراحان، شیفتگان مدگرایی، هویت و تشخص چندانی ندارند. از این روی می‌توانند هر کالایی را به نام آخرین دستاورد مد برایشان طراحی و تنشان کنند. یکی از مهم‌ترین دیالوگ‌های فیلم با ظرافت و به صورتی پنهان نشان‌دهنده این تصور بی‌هویت قلمداد شدن شیفتگان مدگرایی توسط نهادهای اجتماعی مد است. در اواسط فیلم دیالوگ‌های میان فروشنده پوشاک مغازه‌ای لوکس و مشتریانش نمودی از این واقعیت است. فروشنده در حال گفت‌وگو با چند خانم به یکی از آن‌ها پیشنهاد می‌دهد که هماهنگ با رنگ موهایش چه لباسی برای مراسم بپوشد، سپس با صراحت می‌گوید: «من از آدم‌هایی که نمی‌فهمند چی می‌پوشند خوشم نمیاد، می‌فهمی چی می‌گم؟» ماهیت دیالوگ‌هایی از این قبیل که در جریان خرید روزمره بارها از زبان فروشندگان کالاهای مصرفی بازگو می‌شود، به مسئله قدرت و گفتمان قدرت مربوط می‌شود. راست این است که نهادهای صنعت مد به فروشنده پوشاک این قدرت را می‌دهند که مصرف‌کننده را بدون توجه به تشخص و سلیقه‌ شخصی‌اش و بدون توجه به انگاره‌های هویتی‌اش آماده پذیرش هرآن‌چه  آن‌ها پیشنهاد خواهند داد، بپندارند. مسئله‌ پیوند و رابطه مد و قدرت از مسائل نوین در جوامع امروزی محسوب می‌شود که سیمل (Georg Simmel) در مطالعاتش به تشریح این پیوند پرداخته است. به نظر او واکنش‌های جمعی افراد در قبال مد به مسائل کلی‌تر قدرت و منزلت مربوط می‌شود. مد نشانه بصری روابط قدرتی است که به گونه‌ای مستحکم در قشرهای اجتماعی جای دارد و در جامعه به بیان بصری ثروت و منزلت تبدیل می‌شود. افراد با پیروی از مد، عضویت خود را در گروه اجتماعی معین و فاصله خود را از گروه‌هایی با موقعیت اجتماعی پایین‌تر نشان می‌دهند. بنابراین می‌توان گفت که مد نقش مهمی در بازتولید روابط طبقاتی دارد. همین قدرت مد و نیاز مصرف‌کنندگان به عضویت در یک گروه اجتماعی خاص به فروشنده اجازه می‌دهد خود را در موقعیت و جایگاهی بالاتر قرار دهد و برای مشتریانش اعمال نظر و سلیقه مقتدرانه کند. اما صنعت مد پا را از این فراتر گذاشته است و علاوه بر کالاهای مصرفی، صاحب نفوذ و اعمال نظر درمورد بدن مصرف‌کنندگانش نیز شده‌‌ است. در سکانس‌های پایانی فیلم این حاکمیت به گونه‌ای نمادین در مورد مانکن‌ها به نمایش گذاشته می‌شود. اعضای بدن آدمک‌های قلعه حسن‌خان توسط عده‌ای هنرمند به فرم و اشکال گوناگون مطابق با سلیقه‌ و نظر آن هنرمندان چیده می‌شود و آدمک‌های هویت‌نداشته تنها می‌توانند نظاره‌گر این دگردیسی در بدن خود باشند.

ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها