تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۰۱ - ۰۰:۰۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 32598

رایا نصیری رایا نصیری

به نام خالق هنر
به بهانه ی این روزها که سه فیلم از کارگردانِ بزرگ سینمای ایران بر پرده ی نقره ای جان گرفته می نویسم، درباره ی هنرمندی آرام با چشمهای نافذ می نویسم . درباره ی کسی که گاهی با خنده ای زیبا، قلب بزرگوار و بخشنده اش را نشان می دهد نسبت به همه ی بی مهری هایی که بر او شد می نویسم. در باره ی کسی می نویسم که هرگز این ها دلیلی برای ترک دیارش نشد.
بسیار در موردش قضاوت شد و بعد از آن سرزنش، که چرا حالا بعد از سالها فیلمی نمی سازد. در این جمله بخشی که قضاوت می شود ؛ بخش دوم را تحت الشعاع قرار داده و نمی توان دریافت کرد، فهمید و به دور از قضاوت ها و شایعه ها درک کرد که چرا ناصر تقوایی فیلمساز قدرتمندِ ما بعد از سالها فیلمی نمی سازد؟
توجه به این جمله که (چرا بعد از سالها دیگر فیلمی نساخته است ) مهم است. آیا نمی تواند؛ نمی خواهد یا شرایطش فراهم نمی شود و بالاخره شاید بدبینانه اش اینست که “نمی خواهند او دیگر فیلمی بسازد”.
هوشمندانه بخواهم پاسخی به دست بیاورم باید سکوت کنم و قانع باشم به سکوت، نه به قضاوت های سطحی و مغرضانه. همین!
از این مقدمه ی رنج آور که بگذرم؛ اگر درباره ی ناصر تقوایی می گویم ؛ به خاطر دِینی ست که به او و انسان های چون او دارم ؛ زمانی ذهنم با رویای سینما جان گرفت ، پویا شد و خلق کرد، که دنیای سینما را در آثار اساتیدی چون او کشف کردم ؛ آشنا شدم ؛ انتخابش کردم و یاد گرفته ام.
ناصر تقوایی جزو نامهایِ انگشت شمارِ سینمای ایران ست که در مسیرِ من و خیلی های دیگر در سینما قرار گرفته اند؛ برای تاثیر پذیری از آنان.
این را باید بپذیریم که بزرگانِ زنده ی سینمای ما نادر هستند و کمیاب! کسانی چون ناصر تقوایی ریشه یِ سینمای ایران هستند ، باید، قَدر حضورشان بدانیم.
پیکره ی روشنفکرِ سینما قبل از انقلاب و بعد از انقلاب مدیون جسارت ها و تفکر کسانی مانند ناصر تقوایی ست. بعید می دانم کسی سریال “دایی جان ناپلئون” را دیده باشد و به سادگی از روایت عاشقانه و طنزِ تلخِ اجتماعی آن دوران در فیلم بگذرد چرا که هنوز هم آن محتوا جان دارد در تاریخ امروزیِ مان. از اقتباس های ادبی او بگذرد . فیلم هایی چون “آرامش در حضور دیگران” را دیده باشد و از ساختار روایی فیلم که بر اساسِ نوشته غلامحسین ساعدی به شکلی پیچیده و زیبا شکل گرفته؛ درس سینمایی نگرفته باشد. الگویی مناسب و مثال زدنی حتی در این دوران فیلمسازی بماند.
چطور می شود شخصیت “صادق کُرده” را فراموش کرد! فیلم “نفرین” را چطور می شود نادیده گرفت ؟ فیلمی براساس داستانِ باتلاق نوشته ی میکا والتاری ، که در زمان خودش و حتی حالا هم به شدت مورد علاقه و مثالِ منتقدان است. آیا این تاثیر گذاری ها را می شود فراموش کرد ؟
می شود “ای ایران” را بدونِ نام تقوایی به یاد آورد و فیلمی که هویت ملی را عمیق در جانمان نهادینه می کند !

ناصر تقوایی

“کاغذ بی خط “را چه کسی دیده و نقد خوبی از آن به جای نگذاشته و سکانس برتری از آن را مثال نزده است! ناصر تقوایی مستند هایی نیز دارد که من و خیلی ها، متاسفانه جز چند تایی را بیشتر ندیده ایم . که همه ی آثار مستندش عمیق و منحصر به فرد هستند. مستندهایی چون «مشهد قالی»، «فروغ فرخزاد»، «اربعین» و «باد جن» جزو مهمترین مستندهای تقوایی‌ و سینمایِ مستند ما هستند که هر هنرجوی سینمایی؛ قطعا به دنبال دیدنش هست و حتما جزو مستند هایی هستند که اساتید محترم سینما توصیه دیدنش را می کنند. بماند درباره ی ” ناخدا خورشید” ش و دیگر اثرهایش که جستجوی کوچکی درباره ی او بزرگی توانایی هایش را آشکار همگان ساخته ست و نیازی به ردیف کردنشان نیست.
چرا او در این سن که سرشار است از تجربه و تفکر و معنا؛ دیگر فیلم نمی سازد؟ آیا درست است در این باب او را با فیلم سازانی مقایسه کرد که در این دسته بندیِ قدرتِ تفکر و تاثیرگذاری، جایی ندارند؟… کِی باید متوجه شویم که هر فیلمسازِ قدرتمندی برای خلق کردن باید منحصر به فرد مسیر خود را طی کند.
در مورد ناصر تقوایی ؛ چرایی دیگر فیلم نساختنش به او ربط ندارد ؛ به ما ربط دارد ؛ به کسانی ربط دارد که باید او را حمایت می کرده اند و سینمای سخت گیرانه و فکورانه ی او را با جانِ دل پذیرفته و امکان ساخت را مهیا کنند، زیرا هر آنچه را که او فکر می کند و می خواهد مسبب خلقی جاودانه و ماندگار از او خواهد شد. ناصر تقوایی کارگردانِ سَمبَل کار نیست او نشانه ها و سَمبُل می شناسد. او در خلق اثرش سبک دارد ؛ سینمای او دَم دستی نیست؛ سخت است و هوشمندانه و صبوری می خواهد جان مایه. اگر فیلمی از او نیمه بماند ؛ مقصرش ما هستیم و ندانستن های ما نسبت به خواسته های ارزشمندش . باید بپذیریم که گاهی نمی دانیم در ذهن او چه می گذرد. اما قطعا نتیجه ی کار درجه یک خواهد شد! چون او می شناسد و می داند که چه می خواهد حتی اگر باز آزمون و خطایی باشد که این س

رشت هنرِ پویا و هنرمند است . او با آثارش به ما و سینما ثابت کرده است! او دقیق است و نکته بین. حالا شاید با نسلِ امروزیِ فیلمساز ها ناسازگار باشد که این طور نیست ؛ شاهدش هنرجویانِ امروزیش که برای کلاسهای او سر و دست می شکنند. شاهدش دعوت او به همایش ها و محافل ادبی و سینمایی که قدر او را به ظاهر دانسته اند. شاهدش هوادارِ جوانِ سرشار از خوشحالیش با پوستر تبلیغاتی فیلمهای در حال اکرانش؛ کنارِ رود دجله ! حالا اگر برخی تکیه بر این استدلال دارند که ناسازگار است، باشد ، باز هم این نیز ارزش است!
در تاریخ شنیده ایم و نقل شده اگر هنرمندی را محکوم به حبسِ ابد یا تبعید می کردند؛ ابزار خلق را از او دریغ نکرده و هوشمندانه از او تا لحظات آخر زندگی اش آثاری را به ارمغان می گرفتند . بیایید رو راست باشیم. بپرسیم در این سالها که او فیلم نساخت؛ ما که بوده ایم و چه کرده ایم . او را ببینیم که چگونه در غُل و زنجیری مبهم اسیرش کردیم ، اما ، او ، همچنان ایستاده است و ای ایران باقی ماند و هرگز ترک وطن نمی کند.
و نکته ی خوشحالی ام امروز؛ این ست که این تدبیر با اکران سه فیلمِ استاد بزرگمان / “کشتی یونانی”؛ “تعزیه” و “تمرین آخر”/ در گروه هنر و تجربه اتفاق افتاده و قابل تقدیرست . امیدوارم این مسیر هموار بشود تا جایی که فردا روزی؛ فیلمی نو از ناصر تقواییِ ایرانمان؛ بر پرده ی نقره ای ببینیم و حظِ حضورش را ببریم و همچنان افتخاری باشد برای سینمای ایران و جهان. دست مریزاد دارد به کسانی که این راه را برگزیده اند.
با ارادت به استاد ارزشمند و مهربان “ناصر تقوایی”
اختصاصی سینماسینما

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها