سینما در ذات خود معترض است/ بررسی تاریخچه «سینمای اعتراضی» در ایران در گفت‌وگو با احمد طالبی‌نژاد

این روزها که بحث هنر اعتراضی در افکار عمومی بیشتر مطرح می‌شود و نمونه‌هایی از آن را در اشکالی خلاقانه و متفاوت، در فضاهای مجازی و حقیقی زیاد می‌بینیم، بررسی رویکردهای اعتراضی در هنر و از جمله سینمای ایران، موضوعیتی ویژه پیدا می‌کند. با طرح این پرسش که سینمای ما در تاریخ خود چه سهمی از آثار اعتراضی را رقم زده است؟ فیلم‌های اعتراضی سینمای ایران در هر دوره دربرگیرنده چه ویژگی‌هایی بوده‌اند؟ چه داستان‌هایی با درونمایه اعتراضی در قالب فیلم‌های سینمای ایران به تصویر کشیده شده؟ در کدام مقاطع تاریخ معاصر و به تاثیر از چه وضعیت‌ها و وقایعی؟ با احمد طالبی‌نژاد تاریخچه سینمای اعتراضی را مرور می‌کنیم. این منتقد نام‌آشنا لابه‎‌‌لای صحبت‌های خود به زمانی که هنر اعتراضی در سینمای ایران گسترش پیدا می‌کند اشاره دارد و می‌گوید: «جریان فیلم‌های اعتراضی در همه دنیا وجود دارد، در ایران هم هست اما معتقدم این فیلم‌ها خوراک جشنواره‌ها هستند تا سالن سینما. چون این فیلم‌های اعتراضی فرصتی برای اکران در کشور پیدا نمی‌کنند.»

   ‌جناب طالبی‌نژاد، این روزها گفتمان اعتراضی به نوعی در مباحث فرهنگی و هنری ما بسیار مطرح می‌شود و شاید بتوان گفت در سرفصل موضوعات قرار دارد. شواهد نشان می‌دهد کتاب‌هایی مربوط به جنبش زنان و تحول‌خواهی در فرهنگ جامعه فروش زیادی پیدا کرده؛ نقاشی‌هایی با این درون‌مایه‌ها کشیده و البته به شکل غیررسمی ارایه می‌شود. حالا بحث درباره هنر اعتراضی تا این اندازه در سطح جامعه رایج است، می‌خواهیم به‌طور مشخص این بحث را در سینمای ایران پی بگیریم. بفرمایید سینمای معترض از چه مولفه‌هایی باید برخوردار باشد؟
وقتی می‌گوییم سینمای معترض، باید ببینیم هدف‌مان چه نوع سینما و چه نوع فیلم‌هایی است. دربرگیرنده سینمای سیاسی است یا اجتماعی یا اخلاقی؟ واقعیت این است که واژه معترض به عنوان صفت برای اعتراض به چیزی به کار برده می‌شود؛ مثلا شما از موضوعی ناراضی هستی یا از وضعیت حقوق و دستمزد و… رضایت نداری، پس دست به اعتراض می‌زنی؛ در این صورت اسمت می‌شود معترض اما به عقیده من هنر و همه شاخه‌های آن در ذاتش به نوعی حرکت اعتراضی است. یعنی نظرم این است که همه هنرمندها معترض هستند. در ادبیات کلاسیک ما نگاه کنید، ببینید حافظ، مولانا، سعدی، ناصرخسرو، خیام و دیگر بزرگانی که تاثیرگذار بودند، همه اعتراص داشتند و اعتراض اینها هم جنبه‌های سیاسی دارد و هم جنبه‌های اخلاقی و اجتماعی.

پس وقتی می‌گوییم سینمای اعتراضی هدف نوعی از فیلم است که وضعیت موجود را برنمی‌تابد و علیه آن حرکت می‌کند، با این مقدمه می‌خواهم بگویم سینمای اعتراضی ایران از دومین فیلم تاریخ سینمای ایران شروع شد. یعنی فیلم «حاجی آقا آکتور سینما» ساخته آوانس اوگانیانیس. همان‌طور که می‌دانیم، قبلش فیلم کمدی سبک «آبی و رابی» را ساخته بود که تنها عکس‌هایی از آن باقی مانده اما فیلم مهمش «حاجی آقا آکتور سینما» است که هنوز هم که هنوز است، یکی از بهترین فیلم‌های کمدی اجتماعی تاریخ سینمای ایران است. چرا می‌گویم سنگ بنای سینمای اعتراضی سینمای ایران است؟ برای اینکه به مناسبات اخلاقی و اجتماعی و آن چیزی که جامعه ایران را دچار تحجر و عقب‌‌ماندگی کرده بود اعتراض می‌کند؛ از جمله تعصبات دینی و قومی و مذهبی و مخالفت با عناصر مدرن مثل هنر سینما. در طول این فیلم می‌بینیم این فیلمساز که البته از ارامنه ایران هم بوده، یک‌جورهایی به وضعیت موجود اعتراض می‌کند. این وضعیت موجود را مورد تاکید قرار می‌دهم چون هنر اعتراضی به ویژه سینما در هر جای جهان کارش همین است. یعنی وضعیت موجود را نقد می‌کند و چه بسا علیه‌ش حرکت‌های تندی انجام می‌دهد. وقتی این فیلم ساخته شد و به نمایش درآمد، هنوز این بحث‌ها و تقسیم‌بندی‌ها وجود نداشت. بعد هم که فصل دوم سینمای ایران از اواخر دهه بیست شروع شد، با فیلم‌های سطحی محصول پارس‌فیلم و فیلم‌های خانوادگی یا شبه‌رمانتیکی که نسبتی هم با واقعیت‌های اجتماعی ما ندارد، هیچ‌کدام این فیلم‌ها حرکت معترضانه به حساب نمی‌آید و با این هدف هم ساخته نمی‌شدند. این نوع فیلم‌ها با هدف سرگرم کردن مردم و پر کردن اوقات فراغت عامه مردم تولید می‌شدند. تا اینکه به دهه چهل می‌رسیم. دهه چهل در تاریخ اجتماعی ایران دهه بسیار مهمی است. برای اینکه ده سالی از کودتای ۲۸ مرداد گذشته و جامعه در یک فضای لیریک یا بهتر بگویم غنایی فرو رفته و غرب و غرب‌زدگی خیلی در جامعه نفوذ دارد. بنابراین کم‌کم سر و کله هنر اعتراضی پیدا می‌شود. شاعرهای بزرگ معاصر در این دوره شعرهای تندی می‌گویند، داستان‌نویس‌های خیلی خوبی پیدا می‌شوند که داستان‌های اعتراضی با رویکرد اعتراضی به وضع موجود می‌نویسند و نه به شکل انقلابی؛ چون بحث انقلاب جداست.
   ‌‌نتیجه می‌گیریم سینما هم متاثر از همین اتفاقات که در عرصه فرهنگی و هنری رخ داد، ناگزیر رویکرد اعتراضی پیدا می‌کند.
دقیقا. خب سه فیلمی که از اواخر دهه مورد بحث به صورت همزمان ساخته شدند – منظورم «گاو»، «قیصر» و «آرامش در حضور دیگران» است- در همین فضای اعتراضی سیاسی سیر می‌کنند. البته گاو زبان اعتراضی به آن شکل ندارد و بیشتر رویکرد روانشناختی و فلسفی دارد اما «قیصر» و «آرامش در حضور دیگران» به وضعیت موجود اعتراض می‌کنند؛ به خصوص «قیصر» به عنوان یکی از مهم‌ترین سنگ بناهای سینمای اعتراضی ایران در مورد شرایط اجتماعی و ایضا سیاسی دهه چهل صحبت می‌کند. یعنی خانواده‌ای مورد تعرض قرار می‌گیرد و طبعا باید از طریق نهادهای قانونی با این قضیه برخورد شود اما قیصر با توجه به پایگاه طبقاتی و فرهنگی و جنوب شهری که دارد و با قوانین هم آشنایی ندارد، به جای آنکه از نهادهای قانونی کمک بخواهد و بپرسد چرا خواهرش را کشته‌اند، خودش دست به انتقام فردی می‌زند. این یک جور عصیان علیه نهادهای مدنی است که ظاهرا همان‌طور که در فیلم می‌بینیم کاری ازشان برنمی‌آید و وسیله‌ای هستند برای دستگیری. کما اینکه در انتهای فیلم می‌بینیم سر و کله پلیس‌ها پیدا می‌شود.
   ‌‌در دیگر بخش‌های هنر چطور؟ 
از این‌جاست که شرایطی به وجود می‌آید که هنر اعتراضی گسترش پیدا می‌کند و در ادبیات، ترانه و موسیقی و سایر هنرهای ما به صورت گسترده شکل می‌گیرد و جلو می‌آید. فیلم آرامش درحضور دیگران درباره یک سرهنگ امنیتی است که پیر و فرتوت شده و جامعه امنیتی که ساخته در نهایت دخترهای خودش را به کام می‌گیرد و آنها به فساد کشیده می‌شوند. یعنی فساد تا داخل خانه کسی آمده که پیش از این سرهنگ امنیتی بود. با این سه فیلم موج نوی سینمای ایران برمی‌خیزد و فیلمسازهای دیگر از راه می‌رسند. از جمله امیر نادری به خصوص در فیلم «تنگنا» بحث عدالت و بی‌عدالتی و بحث طبقاتی وارد سینمای معترض می‌شود. ممکن است در «گنج قارون» هم مساله طبقاتی را دیده باشید اما این موضوع با رویکرد شبه‌ملودراماتیک اشاره سرسری و سطحی به مساله طبقاتی می‌کند اما در فیلم «تنگنا»ی امیر نادری و «تنگسیر» او، اساسا فیلمساز شرایط طبقاتی حاکم بر جامعه را تحلیل می‌کند و این طبقاتی شدن جامعه که به‌شدت در دهه چهل و پنجاه رواج داشت، یکی از نشانه‌هایی می‌شود که فیلمسازان و هنرمندان معترض به سمت آن می‌روند و در جامعه تبیین می‌کنند. البته نقش گروه‌های چپ را در این مورد نباید فراموش کرد. آنها هم به این کوره می‌دمند و آتشش را با شعر و موسیقی‌شان شعله‌‍‌‌‌ور می‌کنند. شما نگاه کنید موسیقی‌هایی که آن زمان ساخته می‌شود، فرهاد مهراد از بن‌بست حرف می‌زند و شعر شاملو را می‌خواند و هم او شعر جمعه را می‌خواند که اشاره‌ای به مسائل سیاهکل داشته و… در مجموع این در سینما تاثیر می‌گذارد و ما شاهد فیلم‌های تلخ زیادی در آن دوران هستیم.
   ‌‌پس از انقلاب چطور؟ 
تا اینکه به انقلاب ۵۷ می‌رسیم. اوایل انقلاب و حداقل تا یک دهه، آن‌چیزی که به عنوان سینمای معترض معرفی می‌شود، ناشی از نوعی نان به نرخ روز خوردن و تظاهر به همراهی است.
  ‌چرا؟
چون عملا خیلی از فیلمسازان برای اینکه برادری خود را به نظام ثابت کنند و بگویند ما هم انقلاب را قبول داریم، شروع می‌کنند به ساخت فیلم‌هایی علیه خوانین و کارخانه‌‌دارها. درحالی که این مسائل در آن زمان موضوعیتی نداشتند و بعد از انقلاب اصلا خانی وجود نداشت! در همین راستا تعداد زیادی فیلم ساخته شد که به شورش دهقانان علیه خوانین یا شورش کارگران علیه مدیر کارخانه می‌پرداخت. به دهه شصت نگاه کنید؛ فیلم‌های زیادی با این رویکرد ساخته شد. اغلب سازندگان این فیلم‌ها هم دست‌اندرکاران فیلم فارسی سابق بودند که به نظر من بیشتر ریاکاری بود. فیلم‌های معترضی که بتوانم بگویم نگاه درست و واقعی دارند، به نظرم از اواسط دهه هفتاد شروع می‌شوند.
   ‌‌یعنی قبل از این فیلم اعتراضی نبوده؟
نه اینکه قبلش نبوده باشد. شما نگاه کنید به اولین فیلم بهرام بیضایی بعد از انقلاب؛ «مرگ یزگرد» فیلم اعتراضی است علیه تهاجمی که در تاریخ به ایران می‌شود و اتفاقاتی که می‌افتد. همه کسانی که فیلم را دیدند در جریان هستند و بیشتر از این فرصت باز کردن نیست؛ ولی به هر حال این رویکرد را آقای بیضایی برای اولین‌بار در ایران بعد از انقلاب ۵۷ آغاز کرد و این موضوع بعد رسید به فیلمسازان خوب نسل بعد از انقلاب که کم و بیش به شکل محافظه‌کارانه‌ای به دلیل سانسور و ممیزی بی‌حساب، گهگاه در فیلم‌های‌شان اشارات معترضانه می‌کردند؛ به نظر من نسل جوانی که از دهه هفتاد وارد سینما شد، جریان سینمای معترض را تداوم بخشید و پیگیری کرد. فیلمسازانی مثل جعفر پناهی، بهمن قبادی، رسول‌اف، محسن امیریوسفی، رضا درمیشیان، پرویز شهبازی و سعید روستایی… این فیلمسازان نسل دهه هشتاد نیستند. بیشتر متعلق به دهه شصت و ماقبل دهه شصت هستند اما کارشان تداوم‌بخش آن حرکت‌های معترضانه نسل قبل از انقلاب است که در فیلم‌های‌شان به صورت جدی رویکرد اجتماعی قوی دیده می‌شود.
   ‌‌یک پرسش در اینجا مطرح می‌شود و آن اینکه آیا سینمای معترض را می‌توانیم سینمای سیاسی بنامیم؟
واقعیتش این است که سینمای معترض خواه ناخواه سینمای سیاسی هم هست اما به عنوان ژانر نه. ژانر سیاسی تعریف مشخص دارد. این ژانر به نوعی از فیلم گفته می‌شود که موضوعش سیاست است و شخصیت‌های فیلم سیاستمداران هستند. مثلا در فیلم‌های خارج از کشور معروف‌ترین فیلمساز سیاسی گوستاو گاوراس است و فیلم‌هایی نظیر زد و امثال اینها و فرانچسکو رزی در سینمای ایتالیا؛ یا در سینمای امریکا تعداد زیادی فیلمساز بودند. به نظر من فیلم سیاسی به «مکالمه» می‌گویند که ماجرای افشای واترگیت در امریکا بود. یا فیلم «جی اف کی» که راجع به ترور کندی است و اولیور استون ساخته است.
   ‌‌جناب طالبی‌نژاد؛ از یک جایی سینما با مقوله سانسور زیاد مواجه شد.تحلیل‌تان از آن شرایط چیست؟
به نکته خوبی اشاره کردید. در سینمای ایران درست از دهه هفتاد ممیزی به شکل قوی در فیلم‌ها رسوخ پیدا کرد. در این زمان بود که تعبیر سیاسی از فیلم‌های معترض می‌شد؛ در حالی که می‌دانیم این فیلم‌ها اصلا سیاسی نبودند. به عنوان مثال از فیلم خانم بنی‌اعتماد نام می‌بریم که فیلم‌های اجتماعی، اعتراضی هستند که به شرایط موجود معترض هستند و به سیاست هم ربط پیدا می‌کنند اما در قالب ژانر سیاسی قرار نمی‌گیرند. یا محسن مخملباف از «عروسی خوبان» به بعد به عنوان فیلمساز معترض کار می‌کند. تنها یک فیلم سیاسی ساخته آن‌هم فیلم پرزیدنت است که در خارج از کشور ساخته شده و در مقوله سیاست قرار می‌گیرد و راجع به رییس‌جمهوری است که خاکسترنشین می‌شود و به همراه نوه‌اش حوادث گذشته را مرور می‌کند و متوجه ظلمی که به مردم کرده ‌است می‌شود اما «عروسی خوبان»، «بایسیکل‌ران» و «شب‌های زاینده‌رود» را ساخت برای اینکه به شرایط موجود اعتراض داشت؛ اینها فیلم‌های سیاسی نیستند بلکه فیلم‌های معترضانه اجتماعی  هستند.
   ‌‌این روزها اساسا هنر اعتراضی زیاد مورد توجه قرار می‌گیرد؛ موافقید؟ 
به هر حال در جریان خیزش‌های اجتماعی – سیاسی فیلم‌های معترض به عنوان ژانر غالب بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند؛ برای اینکه خاصیت این فیلم‌ها به گونه‌ای است که نارضایتی شدید از وضعیت موجود را در ذهن‌ها بیشتر تقویت می‌کنند و در عین حال باعث تهییج و تحریک کسانی که مخالف وضع موجود هستند، می‌شوند. تعداد قابل توجهی از این فیلم‌ها در سال‌های اخیر ساخته شده؛ در شرایطی که شیر بی‌یال و دم و اشکم بودند. یعنی از یک طرف سانسور و از طرف دیگر عدم استقبال عامه مردم و چیزهایی از این دست باعث شده که نتوانند روی عامه مردم تاثیر بگذارند. مثلا فیلم‌های آقای رسول‌اف به خصوص فیلم «لِرد» که من اصلا دوستش ندارم و اصلا فیلم خوبی نیست، چون چند پاره است. به هر حال ما او را به عنوان فیلمساز معترض می‌شناسیم و رویکرد قرص و محکمی در این زمینه دارد. یا «فیلم شیطان وجود ندارد» و دیگر فیلم‌هایش. به نظر من رسول‌اف یک فیلم خوب دارد به نام «جزیره آهنی» که بهترین فیلمش است. اولین فیلمش «گاگومان» فیلم خوبی در حد و اندازه خودش است. به هر حال امروز شاهد موجی در سینمای اجتماعی ایران هستیم که رویکرد اعتراض دارد؛ اینکه حرکت‌شان درست است یا به نفع جامعه است یا خیر، تاریخ باید قضاوت کند؛ کما اینکه وقتی موسیقی در نیمه اول دهه پنجاه یا اواخر دهه چهل به سمت موسیقی اعتراضی رفت، یک عده مخالف بودند.
   ‌‌اما پرسش دیگر اینکه آیا فیلم‌های اعتراضی که در ایران ساخته می‌شوند، در این مسیر تاثیرگذار بوده‌اند؟
مساله همین جاست؛ واقعیت این است که باید ببینیم این فیلم‌های اعتراضی که ساخته می‌شوند باعث تحول در جامعه می‌شوند یا خیر. آنچه واضح است اینکه این جریان در همه دنیا وجود دارد و در ایران هم هست؛ اما معتقدم این فیلم‌ها خوراک جشنواره‌ها هستند تا سالن سینما. شما نگاه کنید این فیلم‌های اعتراضی فرصتی برای اکران پیدا نمی‌کنند مثل فیلم‌های جعفر پناهی که ببینیم مردم استقبال می‌کنند یا خیر! به هر حال هنر و به‌طور کل سینمای اعتراضی ناشی از شرایط اجتماعی و سیاسی است. هر جا عدالت حاکم است هنرمندان بیشتر متوجه نفسیات انسانی و روانشناسی جامعه و مقوله‌هایی از این دست می‌شوند. مثل برگمان و آثار فلسفی روانشناختی‌اش در سوئد اما هر جا عدالت و دموکراسی برقرار نیست هنرمندان از هنر به ویژه سینما به عنوان ابزاری برای آگاهی‌رسانی بهره می‌گیرند تا مردمان آن جامعه بیشتر با واقعیت‌ها آشنا شده تشویق و تحریک شوند تا با نابسامانی‌ها مقابله کنند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 182324 و در روز شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۰۹:۱۸
2024 copyright.