ماریا ترزا کاوینا: فرهنگ و فرهیختگی مردم ایران آوازه‌ای جهانی دارد

داور بخش «جلوه‌گاه شرق» معتقد است جامعه جهانی فرهنگ ایرانی و سینمای آن را می‌شناسد. 

به گزارش سینماسینما، ماریا ترزا کاوینا، متولد، ۱۹۵۸ درمونزا، برنامه‌ریز جشنواره‌های سینمایی و متخصص ارزیابی و بازنویسی فیلمنامه است. او که به عنوان برنامه‌ریز در جشنواره‌های بین‌المللی لوکارنو، ونیز و رم فعالیت داشته، در مقام یکی از اعضای هیات داوران و در بخش «جلوه‌گاه شرق» سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر شرکت کرده است.

به عنوان یکی از اعضای هیات داورن، جشنواره را تاکنون چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تاکنون به تماشای پنج فیلم نشسته‌ام و به عنوان یکی از اعضای هیات داوران می‌توانم بگویم آنچه ما بدنبال آن هستیم، یافتن بهترین فیلم موجود در دنیا نیست. در واقع فیلم‌ها با یکدیگر به رقابت می‌پردازند و تنها در پایان جشنواره است که بهترین فیلم مشخص خواهد شد.

از ایران هم فیلمی را دیده‌اید؟

متاسفانه هنوز موفق نشدم به تماشای آثار ایرانی بنشینم، فیلم‌هایی از کشورهای قزاقستان، چین و تایوان را دیده‌ام.

با نگاهی به پیشینه کاری شما، متوجه می‌شویم که با سینمای آسیا و فرهنگ آن کاملا آشنایی دارید. در مورد سینمای این بخش از جهان و بویژه ایران، چه نظری دارید؟

من برنامه‌ریز جشنواره‌‌های سینمایی هستم، بنابراین آشنایی بسیاری با سینمای آسیا و به‌ویژه ایران دارم. فیلم‌های ایرانی بسیاری را پیش از این تماشا کردم، اما تاکنون در مقام داوری در مورد فیلم‌های ایرانی قرار نگرفته‌ام. در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم «بوداپست» برای هفت سال به عنوان برنامه‌ریز جشنواره فعالیت داشته‌ام. همچنین در جشنواره‌های ونیز، لوکارنو و رم نیز در همین سمت به فعالیت پرداخته‌ام.

چگونه با سینمای ایران آشنا شدید؟

حدود هفده سال پیش، امیر اسفندیاری برای اولین بار سینمای ایران را به من معرفی کرد، ما در جشنواره کن یکدیگر را ملاقات کردیم و به این دلیل که من در آن زمان برنامه‌ریز جشنواره لوکارنو بودم، او برایم چند نوار ویدئویی فیلم ایرانی فراهم کرد و سپس هنگامی‌که جشنواره فجر شروع به ارائه‌ی اطلاعات فیلم‌های خود به چندین زبان بین‌المللی کرد، برای شرکت در جشنواره به تهران آمدم و از این مسئله بسیار خرسند بودم. در واقع این اتفاق برای من دری به سوی سینمای ایران گشود. فرد دیگری که سینمای ایران را به من معرفی کرد، کتایون شهابی است. او فردی بسیار فعال در زمینه معرفی سینمای ایران به جهان است.

سینمای امروز ایران را چگونه‌ می‌بینید؟

به نظرم پاسخ این سوال بسیار ساده است. مقایسه کردن سینمای امروز ایران با گذشته آن، کار بی‌فایده‌ای است. همه‌ی ماجرا در خوب یا بد بودن فیلم‌ها خلاصه می‌شود. فیلم خوب فیلمی است که خود با تماشاگر سخن می‌گوید، و فیلم بد قدرت برقراری ارتباط با مخاطب را ندارد، هر فیلمی می‌تواند برای اهداف تبلیغاتی و یا به روشی هنری ساخته شود. شما می‌توانید هر گونه برچسبی را به آن نسبت دهید، اما یک فیلم خوب همان‌طور که پیش از این گفتم، به دور از تمامی اهداف و پیام‌هایی که قصد دارد به مخاطب منتقل کند، در نهایت با او سخن می‌گوید. وقتی از خوب بودن یک فیلم سخن می‌گویم، اشاره به روش‌های نوآور و خلاقانه‌ای دارم که می‌توانید در آن فیلم بیابید.

پس از نظر شما، نوآوری در خلق اثر از جمله مهمترین عناصر موفقیت یک فیلم محسوب می‌شود.

بیایید سینما را آن‌گونه که یک مخاطب عادی آن را می‌شناسد در نظر بگیریم، به عنوان مثال، مجموعه‌های دنباله‌دار سینمای آمریکا را در نظر بگیرید. وقتی مخاطب برای اولین بار با چنین سینمایی مواجه می‌شود، تازگی این آثار، برای او جذابیت ایجاد می‌کند. اما هنگامی‌که قسمت‌های سوم، چهارم و پنجم آن را می‌بینند، به دلیل الگوی مشابهی که این آثار دنبال می‌کند، شکل کسالت‌آوری به خود می‌گیرد.

به نظر شما می توان تقسیم‌بندی خاصی برای سبک و سیاق فیلم‌های ایرانی قائل شد؟

به نظر می‌رسد، فیلمسازان ایرانی در زمان ساخت فیلم بیشتر به فکر جلب رضایت تماشاگران داخلی هستند. در طول دوره‌هایی که در جشنواره فجر شرکت کرده‌ام، فیلم‌های خوبی را تماشا کرده‌ام که حتی شامل چندین کمدی اجتماعی است که همگی در ایران ساخته شده‌اند و می‌شود به گونه‌ای همه‌ی آنها را فیلم‌های بسیار فوق‌العاده‌ای قلمداد کرد.

اما اگر سینمای اصغر فرهادی را به عنوان نمونه در نظر بگیریم، فیلم‌های او شکلی روشن‌فکرانه دارد و شما می‌توانید لایه‌های گوناگونی را در فیلم‌های او بیابید. بنابراین مخاطب می‌تواند تنها در سطح باقی مانده و فقط از تماشای آنچه اتفاق می‌افتد لذت ببرد، و یا اینکه به عمق آن نفوذ کرده و لایه‌های پرمایه و پیچیده آن را دریابد. فرهادی، می‌داند که چگونه درام‌های اجتماعی‌های بهتری بسازد. او در فیلم‌های خود به خوبی مشکلات اجتماعی از قبیل ازدواج موقت، طلاق و وضعیت کودکان طلاق را به نمایش می‌گذارد، مولفه‌هایی که اغلب در فیلم‌های ایرانی مشاهده می‌شود.

و درباره شهرت سینمای ایران از دیدگاه جهانی؟

در دیدگاه جهانی، فیلم‌های کیارستمی شناخته‌شده‌تر هستند، چرا که فیلم‌های فلسفی‌تری به شمار می‌آیند. امروزه مخاطبان جهانی بیش از پیش در مورد سینمای ایران می‌دانند و بنابراین درام‌های اجتماعی فرهادی بهتر از گذشته مورد استنباط مخاطب قرار می‌گیرند. و حتی می‌توان گفت امروزه یک درام اجتماعی ایرانی که پانزده سال پیش ساخته شده است، بیش از پیش در دسترس عموم قرار دارد.

اما همان‌طور که مطلع هستید، جوسازی‌های رسانه‌ای وغیرواقعی شدیدی علیه ایران در رسانه‌های جهان وجود دارد. به نظر شما این مسئله بر دیدگاه جهانیان نسبت به ایران تاثیرگذار نیست؟

خب، به نظرم شما فراموش کرده‌اید که ایرانیان بسیاری در خارج ایران زندگی می‌کنند که هر کدام سفیر فرهنگی مناسبی برای کشور خود به شمار می‌آیند. بنابراین پاسخ من به سوال شما منفی است. فرهنگ و فرهیختگی مردم ایران آوازه‌ای جهانی دارد. من در سوی دیگر خلیج فارس، در ابوظبی و دبی، به تماشای آثار فیلمسازان معاصر ایرانی‌ پرداخته‌ام که فیلم‌های آنها در لندن و فرانسه نیز به نمایش درآمده است. بنابراین احترام فراوانی که جهان برای فرهنگ و هنر ایرانی قائل است، سابقه‌ای طولانی دارد.

و حرف پایانی شما؟

پیش از آنکه خود من ایران را بشناسم، همواره آن را بخشی از جامعه‌ بین‌المللی و کشوری سرشار از فرهنگ و تاریخ می دانستم. من تحصیلات خود را در دانشگاه ونیز به اتمام رسانده‌ام و ایرانیان بسیاری را که در رشته معماری در آنجا مشغول تحصیل بوده‌اند ملاقات کرده‌ام و نه تنها در آنجا، بلکه هر جای دیگر دنیا، مانند جامعه ایرانیان در ایالات متحده، ایرانیان همواره به عنوان مردمی با فرهنگ شناخته شده‌اند. و همچنان که ایران در حال گشودن درهای خود به سوی جهانیان است، آوازه‌ی آن با سرعت بیشتری گسترش می‌یابد و دنیا آمادگی دارد تا بیش از پیش با فرهنگ ایران آشنایی پیدا کند. هنگامی که به دوستان خود در مورد سفرم به ایران و شرکت در جشنواره‌ای سینمایی گفتم، همه به من غبطه خورده و آرزو می‌کردند جای من باشند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 14975 و در روز جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۳۸:۵۲
2024 copyright.