گفت‌وگو با فرهاد مهرانفر، کارگردان فیلم «خواب آب»/ مهاجرت گسترده محصول بحران بی‌آبی است

سینماسینما، ایلیا محمدی‌نیا: بحران کم‌آبی و خشک‌سالی در بسیاری از مناطق کشور در آثار سینماگران در سال‌های اخیر جایگاهی مهم یافته است.

در همین گروه هنر و تجربه پیش از این فیلم مستند «تالان» ساخته محمدصادق دهقانی روانه اکران شد که بازتاب گسترده‌ای در میان متولیان و دست‌اندرکاران مسئله آب در کشور داشت. حال فرهاد مهرانفر با تازه‌ترین ساخته سینمایی خود در بطن قصه‌ای عاشقانه به بحران کم‌آبی و عواقب سهمگین آن در قالب فیلم «خواب آب» پرداخته است. فیلم درباره زمین‌شناس جوانی است که با خراب شدن ماشینش در کویر، به آبادی متروکی می‌رسد و با راهنمایی پیرمردی که تنها ساکن آن‌جاست و از تخصص مرد جوان آگاه شده، از دهانه یک چاه به عمق زمین می‌رود و…

فرهاد مهرانفر، متولد ششم آذر ۱۳۳۸ در بندر انزلی، از جمله کارگردانان با سابقه‌ای محسوب می‌شود که عمده آثار او همچون «درخت جان»، مجموعه مستند «آب» و… با محوریت بحران‌های زیست‌محیطی ساخته شده‌اند. با او به بهانه اکران آخرین ساخته سینمایی‌اش «خواب آب» در گروه هنر و تجربه به گفت‌وگو نشستیم. او در این مصاحبه از بحرانی بزرگ‌تر از بحران کم‌آبی یعنی مهاجرت گسترده به مناطق شمالی کشور و درنتیجه بروز مشکلاتی در این زمینه گفت.

از فیلم «درخت جان» که به موضوع قطع کردن درختان پرداخته بودید، تا همین فیلم «خواب آب» که به موضوع کمآبی، خشکسالی و پیامدهای آن پرداختید، همیشه دغدغه محیط زیستی داشتید. این امر از چه چیزی ناشی میشود؟

هر چند گفت‌وگو درباره محیط زیست این روزها حساسیت‌برانگیز شده و کنش‌گران محیط زیست به ناحق در معرض بهتان قرار می‌گیرند، اما واقعیات حوادث غیرمترقبه همچون سیل و خشک‌سالی نشان از خشم و رنجوری طبیعتی دارد که آن‌گونه که شایسته بود، ‌حرمتش از سوی ما حفظ نشده است. البته از منظر عقلانی و تجربه تاریخی این هشدار‌ها فرصتی برای بازنگری در اعمال و زیاده‌خواهی ما و هم‌چنین آسیب‌شناسی طبیعت شکننده جغرافیای کشور ایران است؛ سرزمینی که با قرار گرفتن در کمربند خشک زمین و خاورمیانه پیوسته در معرض خطر خشکی قرار دارد. در رابطه با دغدغه شخصی به نظر می‌آید بخش عمده‌ای از دلایل توجه به محیط زیست در آثار مستند و سینمایی‌ام ناخودآگاه به زادگاه و اقلیمی که در آن کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشتم، مرتبط باشد. طبیعت متنوع شهرستان بندر انزلی که از بزرگ‌ترین دریاچه و تالاب جریان گرفته تا کوهستان‌های سرسبز و مه‌آلود البرز شمالی که یادگاری دیرینه از جنگل‌های باستانی هیرکانی به شمار می‌آیند، بستری بود برای بالیدن در این طبیعت سحرانگیز و ذخایر بصری بی‌پایانی از منظرها که روح و روانم را درگیر خودش کرده است. طبیعتا با رشد سنی و آگاهی از چالش‌های عصر حاضر که عمده‌ترین آن صیانت از میراث مادر زمین به عنوان یگانه زیستگاه انسان است، و شواهدی که بیش از پیش در مقابل دیدگانمان قرار می‌گیرد، مثل آلودگی محیط زیست و نابودی ذخایر ژنتیکی منحصربه‌فرد جانوری همچون یوزپلنگ ایرانی و غارت جنگل‌های محدود این سرزمین خشک بدون تردید در رویکرد تفکر و سبک و سیاق من در بیان سینمایی به لحاظ فرم و محتوا موثر بوده است.

 

 درک میکنم به عنوان یک کارگردان و هنرمند نسبت به جامعه پیرامونی و محیط زیست خود در استان گیلان دغدغهمند باشید، همانگونه که در «درخت جان» یا مستند «تالش» و… بودید، اما اینکه آب برای شما که در ظاهر در زادبومتان فراوان است، تبدیل به نگرانی بزرگی میشود، آنقدر که مجاب به ساختن فیلمی همچون «خواب آب» میشوید، برای من جالب است. چرا؟

نزدیک به ۱۰ سال پیش به پیشنهاد روابط عمومی سازمان آب و فاضلاب کشور و با مشاوره آقای عزیزاله حاجی‌مشهدی برای تولید اثری مستند درباره سرنوشت آب در ایران، دعوت شدم. حاصل کار تولید مجموعه ۱۳ قسمتی «آب» شد. فرصتی کم‌نظیر برای آشنایی با سرزمین پهناور پراقلیم ایران یا به تعبیری قاره صغیر. این مجموعه به داشته‌ها و نداشته‌های آبی، به حرمت و قداست آب در آیین‌ها و باورهای مردمان چهارگوشه این سرزمین خشک و هم‌چنین آسیب‌شناسی خطاهای انسانی و مدیریت منابع آب‌های شیرین و بهره‌برداری بی‌رویه از ذخایر آب‌های باستانی و مبحث آلودگی توجه داشت. سینمایی «خواب آب» حاصل پژوهش میدانی و سیر و سلوک و معرفت‌اندوزی طی این سفر طولانی بود. بی‌تردید باید باور داشت که فلات مرکزی ایران هر چند به ظاهر منظری سرسخت از مظاهر طبیعت دارد، اما یگانه عامل حفظ و حرمت و یکپارچگی سرزمین ایران در مقابل متجاوزین در طول تاریخ بوده است. اما حال خطاهای استراتژیک انسانی زمینه‌ساز فروپاشی فرهنگ و تمدن سه‌هزار ساله کاریزی در عصر مدرنیزاسیون شده و بی‌تردید مهاجرت اجتناب‌ناپذیر میلیون‌ها خانوار از ساکنان فلات مرکزی به‌خصوص کویرهای ایران که روزگاری در مجاورت قنات‌های جاری از آب می‌زیستند، به اقلیم‌های سرسبز و پرآب همچون گیلان و مازندران، زمینه‌ساز تخریب و نابودی محیط زیست شکننده این پاره از سرزمین ایران خواهد شد. از همین روی نمی‌شود درد طبیعت و مردمان کویرهای ایران را بی‌ارتباط با سرنوشت ساکنان شمال کشور و دیگر اقلیم‌های سرسبز و پرآب کشور دانست. به قول حکیم دانا سعدی:

چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار

طی یک دهه گذشته بخش قابل توجهی از اراضی کشاورزی و منابع طبیعی کشور از سوی مردمان استان‌های مرکزی خریداری و در حال تغییر کاربری به مسکونی است. این موج نگرانی انسانی با گسترش ریزگردها، سیلاب و خشکی فزاینده بر شدت مهاجرت خود افزوده و اقلیم‌های معتدل همچون شمال کشور دیگر جایگاه امنی برای زیست‌مندان جانوری و گیاهی نخواهد بود. چه دلایلی مهم‌تر از این شواهد را می‌توان برای توجه من به عنصر حیات‌بخش آب و تاثیر به‌سزای آن در سرنوشت زادگاه و سرزمینمان ایران برشمرد.

آیا آمار مشخصی از میزان مهاجرت مردمانی از نواحی مرکزی که به دلیل خشکسالی و تغییرات اقلیمی با پول خود زمین و املاک را در شمال کشور خریداری کرده و ساکن آنجا شدهاند، وجود دارد؟
قطعا اداره ثبت اسناد هر استان و شهرستان مرجع مستندی برای ارائه آمار واگذاری زمین به غیربومیان و شیب فزاینده این جابهجایی خواهد بود. ای کاش علاوه بر مراکز پژوهشی استانداری، فرمانداریها، سازمان برنامه و بودجه استانهای ذینفع و همچنین پژوهش و پایاننامههای دانشجویان رشته های مرتبط همچون جامعه شناسی، دیاگرامی از این نوسانات یعنی جابه جایی خانوارها از مناطق خشک به اقلیم های پرآب برای تصمیمسازی مناسب ارائه می دادند.

هیچ منع یا راهکاری که بر مبنای آن ساکنان سایر استانها در استان دیگر حق خرید و فروش زمین و املاک را نداشته باشند، وجود ندارد؟
هر هموطن ایرانی مختار است به هر کجای سرزمین مادری که مایل است، کوچ کند، و ایجاد مانع جز تحریک عمومی و جلب توجه مافیای سرمایه‌های سرگردان حاصل دیگری ندارد.

شما برای برون رفت از این بحران نامحسوس چه راهکارهایی را پیشنهاد می کنید؟
تنها راه برونرفت از این بحران، بازیابی و احیای ارزشها و منابع حیاتی ازدسترفته در استانهای کویری و ایجاد انگیزه درونی برای مهاجرت معکوس است.

صحبتهای شما آدمی را به شدت نگران می کند. چراکه حال متوجه شده‌ایم که دیگر فقط کمبود منابع آبی مسئله مهم و بحرانی نیست، بلکه کوچ مردم با فرهنگهای مختلف باعث نگرانیهای فرهنگی و گاه قومیتی می شود.
قطعا جای نگرانی دارد. در طول تاریخ تمدنها در کنار رودهای بزرگ همچون نیل، گنگ، دجله و فرات و دیگر منابع آب شیرین شکل گرفتهاند و بخشی از مهاجرتهای قومی به دلیل فقدان این منابع ناشی از خشکسالی بوده است، چراکه در نبود آب وجود کشاورزی و دامپروری و دیگر معیشتهای مرتبط امکانپذیر نیست. این مهم تا امروز ادامه دارد و غالب جنگهای منطقه مرتبط با منابع آب شیرین است؛ از بلندیهای جولان گرفته تا بحرانزایی حاکمان بالادست منابع آب همچون افغانستان در هیرمند و ترکیه در دجله و فرات…

چندی پیش فیلم «درخت جان» شما را دوباره دیدم که در آن به نابودی درختها، عدم آبخیزداری درست و سیلاب پرداخته بودید و عجیب مرا یاد سیلهای مهیب در آققلا و گمیشان در گلستان و همچنین بعضی مناطق استان مازندران انداخت. از طرفی خوشحال بودم که هنرمندانی در این سامان هستند که همیشه دغدغه محیط زیست دارند و زرقوبرق سینمای گیشه چشمشان را نگرفته است، اما از طرفی دیگر ناراحت که گویا فیلمهای هشداردهنده شما دیده نمی شوند، یا مسئله مدیران و دستاندرکاران ما نیست. این امر شما را ناامید نمی کند؟
تحلیلهای کارشناسی مبین این نظریه است که برداشت بیرویه درختان جنگلی خصوصا در مسیرهای پرشیب کوهستانی از یک سو و عدم رعایت اصول آبخیزداری، زمینهساز سیلهای هر ساله استانهای کشور است. منطقه کلاله استان گلستان نمونهای گویا از این خطای مدیریتی و انسانی است که کوههای لخت و عور که بستر قابل رویش گیاهی را از دست داده و در اصطلاح انگلیسی به «بدلند» بدل شده است، سرزمین سوختهای است که دیگر قادر به بازیابی طبیعت ازدسترفته خود نیست و خشم خود را با کوچکترین بارش به سیلاب بدل میکند. مستند «ریشه‌ها»، سینمایی «درخت جان» و تله‌فیلم «شعله در باد»، مجموعه مستند «آب» و حتی سریال اخیری که با همت سیمای مرکز گیلان و سیمای امور استانها به پایان رساندم، فرصتی بوده تا در هر کدام به شیوه زبانی هنر صیانت از میراث طبیعی سرزمینمان را بازگو کنند. در ادامه پرسش شما، این واقعیت که آثاری اینچنین، فرصتی برای نمایش و بازخوردهای متقابل نمییابند، حقیقتی تلخ و مخرب است.

مشکل اصلی در ایجاد این شرایط بحرانی و عدم رفتار مناسب با محیط زیست که منجر به فاجعه های گاه جبران ناپذیر می شود، چه کسانی هستند؛ مردم یا مسئولان؟
قاعدتا مدیران و مسئولان برآمده از اراده و متن جامعه، مجری بالفعل سیاستگذاری و نظارت اموری هستند که علاوه بر بهره وری، رسالتش صیانت از منابع آشکار و پنهان ملی و امانتداری از میراث نسلهای آینده است. بیتردید مردم نیز بالقوه ملزم به رعایت قوانینی هستند که نمایندگان آنها در قوه مقننه و مجریه تعیین میکنند و از قوانین مستلزم مجازات درخور است. اما پاسخگویی نهایی خطاها و کم کاریها بی تردید متوجه مدیران و مسئولان و صدالبته تکنوکراتها و مهندسانی است که در شکل گیری فرایندهای مخرب در حریم طبیعت نقش اصلی را دارند.

نام ابتدایی فیلمتان «چشمه» بود که بعدا به «خواب آب» تغییر نام داد. به نظر می رسد آنقدر از شرایط موجود ناامید شده بودید که از عنوان «چشمه» که معنای جوشش و تازگی و حیات دارد، به «خواب آب» رسیدید. به نظرتان شرایط اینقدر بحرانی است؟
در نخستین نسخه فیلمنامه، روند قصه مرتبط با حضور یک چشمه بود که بعد به دلیل اپیدمی خشک شدن قناتها و متروکه شدن آبادیهای کویری از نیروهای مولد، عنوان «خواب آب» به عنوان تیتر نخست انتخاب شد. به هرحال تعبیر شما نیز از یأس حاکم بر من هم بیجا نیست.

این سوال پیش می آید که مهندس جوان فیلم در کدام سوی این مرز یعنی مردم یا مسئولان قرار میگیرد و آیا موضعش در مقابل پیرمرد ساکن آبادی متروک تقابل مدرنیزاسیون و سنت است؟
مهندس جوان فیلم بالقوه هدف مخربی ندارد، اما منفعلانه در خدمت ساختار آموزشی و ترویجی عقیم دانشگاهی و نظام مهندسی یکسونگری است که پیوندی با لایه‌های زیرین فرهنگ، تاریخ و جغرافیای سرزمین خود ندارد. حضور پیرمرد و تنگنای هزارتوی قنات فرصتی است برای تامل و تقابل گفتمان بین دو نسل از دو جهان موازی.
گفتار پیرمرد بازتاب ندای نیاکانی است برآمده از چندهزاره تجربه زیستی انسان در پهنه کویر و حاصلش حکمتی است که پای چوبین عملکرد ناقص و الکن دیدگاه مدرن در جهان سوم را به چالش میکشد. پیرمرد ابزار تکنیکی برای احیای قنات ندارد، اما روشنبینی او سلاحی است تا با ایجاد تحول در زاویه دید مهندسی جوان دانش علمی را بهدرستی در این اقلیم متفاوت به کار گیرد.

نقش ناهید در این میانه چیست؟ آیا او قربانی مردانی است که برای سرنوشت هستی تصمیم میگیرند؟
ناهید نماد نگاهبان اساطیری آب و همچنین مادر زمین است، که به هر جهت قربانی زیادهخواهی تفکر غالب مردانهای است که بر منابع زمین تسلط دارد. از سوءبهرهبرداری منابع آب شیرین گرفته تا ذخایر معادن پایانپذیر و به تحلیل بردن قوه حیات گیاهان و جانوران حاصل حرص و آز اندک کسانی است که سودای بلعیدن جهان خاکی را دارند و چهره کریه خودشان را بیش از بیش در عصر حاضر برملا میکنند.

حضور دختری در قنات آیا به باورپذیری اثر لطمه نمی زند؟
در جامعه کنونی بانوان و دختران کنشگر پرشماری هستند که با حضور پویای خود در قالب جنبشهای زیست‌محیطی هدفشان حراست از مادر زمین و عناصر حیاتبخش آن هستند و چه بسا عمر خود را وقف اعتقاد و باورهایشان کنند. ناهید، دختر جوان فیلم، نمادی از فداکاری و مراقبت از عنصر مقدس و هستی‌بخش آب است و ریشه در واقعیت آیین کهن، عروس قنات، در فلات مرکزی ایران دارد، و همذات‌پنداری با خویشکاری این شخصیت دور از باور نیست.

«خواب آب» فیلمی داستانی است که در بطن یک بحران جدی روابط عاشقانه‌ای را به تصویر می‌کشد. چرا نخواستید درباره بحران فراگیر آب فیلمی مستند تهیه کنید؟
خوشبختانه طی چند دهه گذشته، جنبش پویای مستندسازی و امکانات سهل و گسترده ویدیویی، فرصت کم‌نظیری در اختیار مستندسازان قرار داد و حجم قابل توجهی مستند در زمینه شناخت جغرافیا و طبیعت ایران و همچنین آسیبشناسی محیط زیست تولید شد. فرصت داوری در جشنواره مستند حقیقت و مستند فجر، زمینه شناخت من از توانمندی و تاثیرگذاری نسل پویا و جسوری از مستندسازان تازه‌نفس بود که امیدوارکننده است.
از طرفی معتقدم عنصر باستان تا به امروز بیشک تاثیرات بیبدیل خود را در فرهنگسازی عمدی و انتقال پیام به مخاطبان داشته و خواهد داشت. بهره‌مندی از ظرفیتهای متفاوت مدیوم سینما و رسانه های تصویری ضرورتی است که برای این مهم یعنی حفظ کره آبی، تنها زیستگاه بشر، لازم و حیاتی است.

گویا بخش عمدهای از لوکیشن های داخلی را کاملا ساختید. درباره این کار توضیح میدهید؟
پیش از تولید فیلم «خواب آب» در مراحل ساخت مستند «آب» به ضرورت وارد کوره‌های قناتهای مهم استان یزد شده بودم، و پرواضح است که برای یک تولید سینمایی با حضور عوامل بیشتر و امکانات فنی گسترده، حضور در لوکیشن واقعی امکانپذیر نبود. از طرفی، برای حفظ حس واقعی عوامل و بازیگران مایل نبودم دکوری سطحی روی زمین بستر این ماجرا باشد. با ارائه پیشنهاد به سازمان میراث فرهنگی استان یزد، در زمین باغ تاریخی پهلوانپور واقع در شهرستان مهریز، در عرصه‌ای به مساحت یکهزار متر مربع هزارتویی (لابیرنت) همگون با کورههای متعارف قنات به عمق دو متر با لودر خاکبرداری شد و با طاق آجری مسقف و با خاک همانجا گلاندود گشت، بهطوریکه مقنیهای کهنهکار تفاوتی بین فضای بهوجودآمده و یک قنات خشک احساس نمیکردند.

بعد از پایان فیلمبرداری این سازه چه سرنوشتی پیدا کرد؟
در پایان پروژه این لوکیشن ساخته شده با سازه مستحکم و چهار مسیر ورود و خروج به منظور احداث موزه قنات تقدیم مردم خوب شهرستان مهریز و میراث فرهنگی یزد شد.

برای تولید این فیلم با سازه‌هایی که ساختید، چقدر از حمایت نهادهای مرتبط بهره بردید؟
در مسیر شکل‌گیری فیلم «خواب آب» بنیاد سینمایی فارابی با مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان به عنوان وام و سپس مشارکت ۵۰ درصد فرصتی فراهم کرد تا این اثر امکان تولید پیدا کند. هر چند حمایت همه‌جانبه سازمان آب و فاضلاب کشور و استان یزد و همچنین سازمان منابع آب کشور در پیشبرد این پروژه شایسته قدردانی است.

فیلم «خواب آب» در جشنواره فیلم سبز برلین موفق به دریافت جایزه شد. درباره این جشنواره و اهمیت جایزهای که به فیلم تعلق گرفت، بفرمایید.
جشنواره فیلم سبز برلین شهرت جشنوارههای شناخته‌شده جهانی را ندارد، اما به دلیل فعالیت زنجیره‌ای در چند کشور، ارتباط عمیق و زنده‌ای با سمنهای محیط زیستی برقرار کرده است. توجه این جشنواره به فیلم به دلیل تخصصی بودن و گرایش غیرتجاری برای من قابل احترام است.

به نظرتان گروه هنر و تجربه جای خوبی برای اکران فیلمتان است؟
امیدوارم فرصتی متناسب برای اکران گسترده این اثر برای فرهنگسازی فراهم شود. دریچه‌های محدود اما مغتنمی همچون فرصت اکران در گروه هنر و تجربه اگر در تقابل با محیط‌های آموزشی و دانشگاهی باشد، چه بسا زمینهای برای آگاهی بیشتر نسلهای آتی و تعیین سرنوشتی مطلوبتر آنچنانکه شایسته انسان مدرن است، رقم خواهد خورد.

با توجه به اکران فیلم پیشین شما در این گروه اگر بخواهید تحلیلی از شیوه و نحوه اکران داشته باشید، چیست؟ برای بهبود وضعیت اکران چه پیشنهادی دارید؟
به منظور ارتباط با مخاطب مرتبط بهتر است مدیریت هنر و تجربه با توجه به مضامین آثار، متمرکز اکران در مراکز آموزشی، دانشگاهی و دیگر مجامع گردد. دانشجویان جامعه شناسی، جغرافیا، مهندسی آب و… بخش قابل توجهی از مخاطبان حقیقی سینمایی «خواب آب» هستند که در روند هیاهوی تبلیغاتی آثار تجاری از وجود چنین فیلمهایی بی‌خبر هستند.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 122741 و در روز جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۰۶:۱۶
2024 copyright.