رامین پرچمی بازیگر سینما و تلویزیون در سالهای اخیر به واسطه دستگیریاش در حوادث پس از انتخابات ۸۸ در کانون اخبار قرار داشت. سال ۸۹ دستگیر شد، تا اواخر ۹۰ در زندان بود و اسفند ۹۰ آزاد شد اما این خبر را رسانهای تا مرداد ۹۱ رسانه ای نکرد.
او در گفتوگویی اتفاقات دستگیریاش را مرور کرده است. در ادامه بخشهایی از صحبتهای او را میخوانید:
-گوشی دستم بود و داشتم عکس میگرفتم. سوار موتور بودم و سگم هم روی موتور بود. دیدم یک عده مردم ایستادهاند و دارند شعار میدهند. چراغ هم قرمز بود و شاید اگر سبز بود من رد میشدم و هیچ کدام از این اتفاقات نمیافتاد.
-ایستادم و اصلا فکر نکردم عکسگرفتن از آن فضا کار اشتباهی است. حتی به این فکر نکردم که کارم اشتباه است. حتی همان جا یک نفر دستبند سبز به من داد و گفت این را ببند و من هم بستم و همین یک نکته منفی برایم شد. یک چاقو هم در جیبم بود که برای آن هم اتهام اقدام به خرابکاری خوردم.
-حتی وقتی دستگیر شدم تمام مشکل سگم بود که آن را به یک درخت در چهارراه ولیعصر بستند. یعنی من همین طور با خنده داشتم میرفتم که یک نفر آمد و گفت بیا اینجا. دستم را گرفت و مرا سوار ماشین کرد. من با خودم گفتم لابد مرا شناخته و میخواهد نصیحت کند اما یکباره دیدم سر مرا فشار داد پایین و یک اسلحه هم گذاشت و گاز ماشین را گرفتند و رفتند. من فقط نگران سگم بودم و آنقدر گریه کردم که خودش شماره یکی از دوستانم را گرفت و به او آدرس داد که برو و سگ را بردار. تازه بعد از اینکه رسیدیم مرا شناختند و گفتند شما چرا و بعد کمکم داستان زیاد شد که مگر میشود بدون قصد و نیت این کار را کرده باشی.
-الان که فکر میکنم یک بخشی به آنها حق میدهم چون همان شب بیبیسی اعلام میکند که فلانی دستگیر شد و فردایش یک نفر امضایی که از من گرفته بود را روی سایت میگذارد که از اتفاق من هم جوگیر شده و یک شعر انقلابی نوشته بودم. جرم من اقدام علیه امنیت ملی بود!
-بعد از آزادی بخشی از امور زندگی را با ارث پدری گذراندم و بخشی را هم واقعا نمیدانم چطور گذشت. در آن مدت سراغ کسی نمیرفتم و طبیعتا کسی هم سراغ من نمیآمد. خیلی از دوستان سابق را در همین مدت اخیر دیدهام. با لعیا زنگنه بعد از ۲۰ سال دو هفته قبل صحبت کردم. آن زمان بچهاش کوچک بود و در بغل من اما الان همان بچه دخترخانمی شده که او را با یک غریبه اشتباه میگیرم.
منبع: تماشاگران امروز