سینماسینما، تبسم کشاورز؛ جَنگ، ویرانی، مُهاجرَت و فِقدان، چینِشی آزاردَهنده اَست.دَر بَرابرِ فَراموشیِ این چینشِ دَردناک چه واژهای میتَوان نَهاد؟ شاید یادآوری و هُشدار خوب باشد. «علی پاکزاد» با چَشمی میانه، سیاهیهای اَفغانستان و اوکراین را رَوایت کَرده و سیلی مُحکمی را با تَصاویر به هَر دو سویِ صورتِ بیننده کوبیده اَست. در خصوص نمایشگاه «در برابر فراموشی» که این روزها در خانهی هنرمندان ایران برپاست سینماسینما گفتوگویی با «علی پاکزاد» داشته است که در ادامه میخوانید.
*«علی پاکزاد» را بیشتر و پیشتر به عنوان خبرنگار فرهنگ و هنر میشناختیم. اما در چند سال اخیر، گویی در روند کاری شما تغییراتی رُخ داده است. در ابتدا از سفر به افغانستان و تصمیمی که موجب این تغییرِ مسیر شد بگویید.
بعد از اتفاقات افغانستان و سیطرهی بیشتر طالبان تصمیم گرفتم که به این کشور سفر کنم و تصویر درستی را از جنگ نشان مردم بدهم. تصمیم داشتم تصاویر ما بدون رُتوش، تغییر و تحمیل نگاهی خاص باشد؛ به همین دلیل سعی کردیم که هیچ اسپانسری نداشته باشیم و پولی از ارگان و روزنامهای دریافت نکنیم. البته بگویم که ما از سوی «روزنامهی اعتماد» برای ورود به افغانستان مجوز گرفتیم. یکماه بعد از حضور پررنگ طالبان به شهرهای «هرات»، «بادغیس»، «نیمروز»، «قندهار» و «کابل» سفر کردیم و شرایط اسفناکی را از نزدیک دیدیم. زیستِ مردم افغانستان به خصوص زنان و کودکان واقعاً دردناک بود. برای مثال در «بادغیس» و «نیمروز» اصلا زنی را نمیبینید، چرا که زنان در خانه نگهداری میشوند. امّا در «کابل» و «هرات» فضا کمی بازتر است.
*از طالبان برایمان بگویید. حضورِ رو در رو با آنها چگونه بود؟
نکتهی ویژهای که در خصوص طالبان وجود دارد این است که طالبان با تمام تاریکاندیشی و سختگیریهایی که دارند، تصویری دروغین از خودشان را به نمایش نمیگذارند. در حقیقت میخواهم بگویم ریاکاری و تزویری وجود ندارد. همانگونه که میاندیشند خود را بدون نقاب معرفی میکنند.
*چرا مخاطب باید خودش را اذیت کند و این نمایشگاه را ببیند؟ انتخاب اسم این نمایشگاه شاید توضیحی برای پاسخ به این پرسش باشد.
کاملاً درست میگویید. در ۲سال گذشته «کییف»، «تهران» و «کابل» مهمترین شهرهایی بودند که دستخوش تحولات گوناگون سیاسی و اجتماعی قرار گرفتند. همهی ما نظارهگر این وقایع بودیم، به همین جهت در مقابل این تصاویر نمیتوان بیتفاوت بود، «در برابر فراموشی» را انتخاب کردیم تا به یاد بیاوریم که چه خسارتهایی را متحمل شدیم و چه جانهایی را از دست دادیم. موضوع زنان در این سه شهر بسیار مشترک و دیدنی است. بیننده میتواند یکسری آثار آبسترکت از نقاشهای متفاوت را روی دیوار گالریها ببیند یا عکسهایی را از اعماق دریا و یا مسابقات فوتبال تماشا کند امّا فکر میکنم در کنارش باید به جنگ، دگرگونی، تحجر و فقر هم نگاهی داشته باشد.
*وقتی پا به سوی دیگر نمایشگاه میگذاریم و وارد «اوکراین» میشویم انگار با وجود جنگ و بمباران امیدی اندک در عکسها وجود دارد، به گونهای که انگار سیاهی کمی کمتر است.
در اوکراین هم وضعیت ناگوار بود. اروپای رویایی که تصورش را میکردیم با چیزی که در واقعیت دیدیم فرسنگها فاصله داشت. انسانها در اوکراین هم تجاوز، بمباران، کشتار و جنگ را تجربه کردند اما قطعاً در مقایسه با افغانستان فضا بسیار متفاوتتر بود.
*«در برابر فراموشی» یک هشدار است؟
بله به نوعی هشدار است. این عکسها غم، جنگ، امید و نوید را در راستای یکدیگر نشان میدهد.
*در این سفرها و تجربههایی که داشتید مرگ انسانها را هم از نزدیک دیدید؟
بله جسدهایی را از نزدیک در زلزلهی «ترکیه»، «سوریه»، «بوچا» (اوکراین) و البته زخمیهایی را در «تهران» دیدم.
*از سختترین تجربهای که داشتید بگویید.
سختترین تجربهی من زمانی بود که به سمت شهر «نیمروز» شهر مرزی بین ایران، افغانستان و پاکستان، همراهِ همکارم و آقای «مجید سعیدی» توسط یک گروه شبهنظامی که رانندهاش داعش بود دستگیر شدیم، زمانی که اسلحه را به سمت ما نشانه گرفتند من مرگ را دیدم و فکر کردم که همهچیز تمام شده است. البته در اوکراین هم به دلیل بمباران این حس را هر شب داشتیم. در اتفاقات اخیر تهران هم همهی ما این ترس را به نوعی تجربه کردیم.
*چیدمان این نمایشگاه به گونهای است که گویی «ایران» در میانه وجود دارد. کمی از چیدمان این فضا بگویید.
سعی کردیم در نمایشگاهِ «در برابر فراموشی» تمام این تجربیات را با استفاده از موسیقی تند و بالا، تصاویر و ویدئوآرتهای دِگرریخت مقابل دیدگان مخاطب قرار دهیم. این بین نگاه و برداشت شما (بیننده) است که اهمیت دارد. فقط میتوانم بگویم که نگاه و امید من به داخل مهمتر از نگاه من به خارج از ایران است.