علیرضا رئیسیان کارگردان و تهیه کننده سینما به بهانه برگزاری جشنواره فیلم فجر به نقد عملکرد مدیران پرداخت.
به گزارش سینماسینما، تینا جلالی در روزنامه اعتماد نوشت:
«شما نمیتوانید سینمای معتبر ایران را در داخل و دنیا به مرحلهای برسانید که نه تنها سینماگران داخلی از آن استقبال نکنند که بخش بینالمللی آن هم، از دوران اوج فاصله بگیرد.» این جملات فحوای صحبتهای علیرضا رییسیان، کارگردان و تهیهکننده سینما در نقد عملکرد مدیران سینماست که در گفتوگو با «اعتماد» در میان گذاشته، او معتقد است روزگاری در جشنواره فجر خیلی از مدیران فستیوالهای بزرگ جهانی از کن، ونیز، لوکارنو، برلین، آسیای جنوب شرقی و هم از امریکا به ایران میآمدند و از میان فیلمهای ایرانی برای فستیوالهای خود فیلم انتخاب میکردند.روزگاری بود که همه طیف فکری در جشنواره حضور داشتند و استقلال فکری فیلمسازان را در آثارشان کاملا میدیدیم، اما آیا امسال شاهد چنین رونقی در جشنواره فیلم فجر بودیم؟ چرا جشنواره فیلم فجر در سالهای گذشته از دوران اوج و محبوبیتش فاصله زیادی گرفته است؟
جناب رییسیان اگر موافق باشید بحث را از قدمت جشنواره فیلم فجر آغاز کنیم که بیش از چهار دهه از برگزاری آن میگذرد، با نگاهی به تاریخچه شکلگیری و مسیری که جشنواره در این دوران سپری کرده سیر تاریخی تحولات و سیاستهای جشنواره را در این چهل و دو سال چگونه میبینید؟
همانطوری که دوستداران سینما خاطرشان هست، در دهه شصت مدیریت ده ساله آقایان انوار، بهشتی و حیدریان، به عنوان مثلث مدیریتی سینما شروع به کار کردند، در آن زمان سینمای ایران کاملا یک شکل دولتی داشت و تمام مقدراتش از شکلگیری در سناریو، تولید و پس از تولید و نمایش و جدول اکران و همه در اختیار دولت بود.
دولت برای اینکه هم خودش کارنامهاش را ارزیابی کند و هم در منظر نقد دیگران بگذارد، تصمیم گرفت جشنواره برگزار کند که اولین دوره جشنواره فیلم فجر برپا شد. در واقع برگزاری جشنواره یکجور پایان سال نمایشی بود و شروع سال نمایشی آینده.
یعنی کاملا یک مقطع پایان و آغاز را در نظر گرفتند.
بله و به مناسبت جشنواره فجر هم نامش جشنواره فیلم فجر شد که ابتدا داخلی و محدود بود و بعد تعداد جوایز و تعداد فیلمهای آن گسترش پیدا کرد و بخش بینالملل هم در یک دهه مدیریت مهندس بهشتی به جشنواره اضافه شد.
طبیعتا جشنواره منظر خوبی بود، برای بررسی خود اهالی سینما و همینطور منتقدان و روزنامهنگاران و مردم که میتوانستند با دیدن فیلمها در جشنواره، کاملا فضای تولید و نمایش سال آینده سینما را حدس بزنند و تاثیر جشنواره هم اینگونه بود که هر فیلمی در جشنواره موفق میشد، چون نگاه فراگیر مخاطب منتقد و مدیران و مردم با هم یکجا اتفاق میافتاد و از این فیلمهای منتخب برای تولیدات سال ِآینده الگوبرداری هم میشد.
پس این یک امتیاز بود که تمام فیلمها برای اولینبار در جشنواره به نمایش در میآمدند و شکل نمایشی سال آینده را هم تعیین میکردند که خود دولت این امر را با توجه به استقبالی که در جشنواره میشد و سیاستهایش و نوع مدیریتش اعمال میکرد و هم مردم تنوع و جذابیت فیلمهای متفاوتی را از کارگردانان بزرگ و فیلمهای خوب در ده روز کامل میتوانستند، ببینند. در عین حال همه اینها جمعبندی دولتی بود ای کاش دولتی غیرمستقیم اعمال سیاست میکرد مثل کشورهای پیشرفته.
حواشی هم از همان زمانهای ابتدایی برای فیلمها به وجود میآمد؟
قطعا، ممکن بود بعضی از این فیلمها بعدا در موقع اکران پس از جشنواره برایشان اتفاقاتی بیفتد که حتی دیده نشوند. مثل دورهای که دو فیلم از آقای مخلمباف برایش همین اتفاق افتاد و دیگر هم اصلا در طول سال اکران نشد یا مثل فیلمهایی نظیر بانو. پس این فرصت بدیع و استثنایی بود برای همه. به همین دلیل رونق زیادی هم داشت، چون فیلمها جذاب بود از آدمهای متفاوت و مختلفی بود یعنی هم آقای تقوایی، مهرجویی بودند تا آقای حاتمیکیا و مرحوم ملاقلیپور و درویش و… همه هم فیلمهای خوب میساختند نه صرفا فیلمهای سفارش داده شده، چراکه استقلال فکری فیلمسازان را در آثارشان کاملا میدیدیم و هم تنوع موضوعات و نگرشهای فیلمسازان در فیلمهایشان زیاد بود.
نکته مهم دیگر اینکه با این شکل طی آن دهه اول، همواره دبیر جشنواره که سیاستگذاری را هم به وسیله مشاورانی انجام میداد و بعد در جشنواره اجرایی میکرد خودش مدیر سینمایی بود.
یعنی آقای بهشتی با یک جمع کوچک پنج، شش نفره، در یک اتاقی بالای سینما فرهنگ همه اتفاقات و تحولات جشنواره داخلی و خارجی را رقم میزد. آن الگو بعدها ادامه پیدا کرد و البته فراز و نشیبهایی هم داشت، بنابراین وقتی مدیریت جشنواره که قرار است سیاستگذاری و اجرا را به عهده داشته باشد، نگاه میکنید یا از خود مدیران سینمایی بودند یا کسانی که با سینما مستقیم مرتبط بودند و اینگونه نبود که کسی از بیرون (مثل این دو سال گذشته) در سینما مستقر شود بهرغم اینکه خود شخص مدعی باشد یکی، دو فیلم تهیه کرده که ای کاش بدانند تهیه کردن یکی، دو فیلم این امکان را به وجود نمیآورد که شما به تمام فرآیند پیچیده سینمایی آگاه باشید.
البته طی این سالها جشنواره همیشه در اوج نبوده قبول دارید؟
قطعا، بعضی سالها خیلی تولیدات قوی نبوده، اما بعضی سالها جشنواره خیلی خوب بود مثلا در چهار، پنج سال اول جشنواره که شروع شد، میبینیم که وقتی سینمای ایران به جهان معرفی شد خیلی از مدیران فستیوالهای بزرگ جهانی در طول همین ده روزه جشنواره به ایران میآمدند و فیلمهای ایرانی را برای جشنواره خودشان انتخاب میکردند هم از جشنواره کن، هم از ونیز، هم از لوکارنو، هم از برلین، آسیای جنوب شرقی و هم از امریکا و این نشان میداد مجموعه نسبتا کاملی از تولیدات سینمای ایران هم به داخل و هم به خارج برای عرضه بود، اما این اتفاق به مرور بسیار کمرنگ شد طوری که الان ما اصلا سینمای بینالمللی رسمی با قوانین و مقررات داخل نداریم حتی طی دو سال گذشته کاملا صفر شده و این هم از آن دست مسائلی است که هیچ کس گردن نمیگیرد که چه اتفاقی را در بخش بینالمللی رقم زدند که ایران را از اوج به صفر برساند با حذف فیلمسازان معتبر بینالمللی، با حذف تولیدات مطرح در سطح جهان و با حذف یکجور عناصر پدیدآورنده این آثار. تا جایی که الان به نظرم با جشنواره کاملا انحصاری مواجه هستیم.
یکی از مهمترین چالشهای جشنواره عدم ثبات در شیوه برگزاری یا تغییر سیاستهای آن است، چرا این رویداد هر سال دچار تغییر میشود؟
ببینید! جشنوارههای سینمایی یا هنری در دنیا تابع سیاستهای کلی در محدوده فرهنگی آن کشور یا آن منطقهای که برگزار میشود، هستند به علاوه بعضی جزییات که گاه اتفاق میافتد که بیشتر جنبه اجرایی دارد، نه جنبه مفهومی در سیاست هنری آن جشنواره. اما روند شکلگیری جشنواره فیلم فجر اینگونه است که ترکیبی از جشن و جشنواره بوده، اگر مطالعهای کنید در شکل برگزاری جشنوارههای سینمایی در دنیا، عموما جشنوارهها این همه جایزه برای رشتههای مختلف اصلا ندارند و نمیدهند چه جشنوارههای رده a، چه جشنوارههای رده b و چه جشنوارههای منطقهای. این میزان جایزه و داوری چند نفر برای تمام رشتهها در دنیا تحقیقا بیسابقه است. یعنی یک ترکیبی از مراسم جشن مثل اسکار که تعدادی جایزه زیادی میدهند، اما توسط هفت هزار سینماگر داوری میشود، اما در ایران فقط هفت نفر داوری میکنند و چه جشنوارههایی که برای اولینبار فیلمها را نشان میدهند، پس خود این تناقض است که هیچ وقت به صورت جدی برایش راهحل پیدا نشد.
البته آقای عسگرپور در دورهای که دبیر جشنواره بودند، تلاشهایی کرده بودند.
بله و تعداد جوایز را کم کردند، اما استقبال از جشنواره کم و اعتراضها زیاد شد و سال بعد دوباره همه این جوایز به جای خود برگشت.
البته جشن خانه سینما هم در سینمای ایران برگزار میشود.
اما جشن خانه سینما هنوز جایگاهی که لازم هست را برای خودش تعریف نکرده، آنجا میتواند تعداد جوایز متناسب با تخصصهای سینمایی بیشتر باشد ولی باید به آن جایگاهی برسد که این جوایز را از جشنواره فجر کنار بگذارند. بنابراین به نظر من سیاستهای کلی جشنواره فجر تغییر عمدهای در طول چهل و دو سال نکرده، اما در شیوه اجرایی بله، اتفاقاتی افتاده نمونهاش همین امسال دبیر جشنواره جایزه مردمی را حذف کرد و توضیح هم داد که در کدام جشنواره الف بینالمللی که من نمیدانم الف چگونه بینالمللی میشود، جایزه مردمی نمیدهند. بله در هیچ جشنواره رده A بینالمللی جایزه اصلی توسط مردم صورت نمیگیرد ولی در هیچ جشنواره رده a هم ۱۶ جایزه داده نمیشود، به نظرم اول آقایان آن تناقض را حل کرده بعد این جایزه را حذف کنند.
درباره جایزه مردمی توضیح میدهید که نفس شکلگیری آن چگونه بود؟
این جایزه در دوره مرحوم سیفالله داد به جشنواره اضافه شد، دلیلشان هم این بود که میخواستند نظر مردم و مخاطبان را نسبت به جشنواره ارزیابی کنند، قرار نبود این بعدا ادامه پیدا کند. تحولاتی در کشور اتفاق افتاده بود و حوزه فرهنگی آن موقع میخواست نظر مردم و مشارکت مردم را در مورد بخشهای هنری بالا ببرد. البته این جایزه بعد دچار مشکلاتی شد و خیلی نمیشد عدالت را در آن رعایت کرد، چون بعضی از تهیهکنندهها با اتوبوس بیننده میآوردند و از مهمانان خود میخواستند رای آنها را در صندوق بیندازند و از این دست مشکلات زیاد بود ولی میتوانست به راهحل برسد و شاید بهترینش این بود که جایزه ویژه تماشاگران سیمرغ نباشد که از اعتبار جشنواره هزینه نشود و هم جایزهای در کنار جشنواره باشد. در ادامه تغییر شکل اجرایی جشنواره میتوانم به سال گذشته اشاره کنم که بخش فیلمهای اول و دوم نبود امسال دوباره به جشنواره برگشت، این اتفاقی است که بارها در اشکال مختلف افتاده، چون دو دوره خودم داور بودم این نکات را میدانم، میخواهم بگویم همه این نکات باعث شده سیاستهای جشنواره از ثباتی برخوردار نباشند.
امسال طبق آماری که خودشان دادند ۵۱ فیلم اولی فرم درخواست جشنواره را پر کردند.
رقم عجیبی در دنیاست که در یکسال تعداد فیلمها و تولیدات و کارگردان به سازندگان ۵۱ فیلم اول اختصاص داشته باشد و ۹۰ درصد آدمهای حرفهای سینما بیکار باشند. این نشان میدهد همانطور که عرض کردم، این جشنواره قرار است انحصاری باشد و قرار نیست فراگیر باشد و انواع گرایشها و نگاههای هنری در آن اتفاق بیفتد، پس این انحصاری بودن قرار است خودش را نشان دهد که امسال اوجش بود.
همانطور که اشاره کردید امسال و سال گذشته با جشنوارهای روبهرو بودیم که انگار برای گروه خاصی بود بیشتر در این باره توضیح میدهید؟
بله، جشنواره سینمایی تام و تمام اصلا بهش اطلاق نمیشده، ببینید یکی از دلایلش این است که سیاست فرهنگی و هنری خاصی ندیدیم که در یکی، دو سال گذشته اصلا وجود داشته باشد. اواخر دولت قبل هم همین روند بود خیلی نگاه و سیاست و روشهای درستی اعمال نمیشد که اوجش را در این دو سال اخیر میتوانیم ببینیم که به نوعی پاکسازی در سینما دست زدهاند و البته این در هنرهای دیگر هم کاملا مشهود است، دلیلش هم همانطوری که عرض کردم اینکه در گذشته دبیر جشنواره یا از مدیران سینما بود یا مرتبط و دخیل در سینما و از طرف مدیریت پست میگرفتند یعنی کاملا در جریان روند تولیدات و شکل آنها و نحوه اجرایی جشنواره قرار داشتند برای همین همیشه جشنواره از یک حد اقل تنوع و تفاوت در فیلمها برخوردار بود. اما در این دو سال گذشته دبیر جشنواره فجر منتخب رییس سازمان سینمایی نبوده و این کاملا روشن است و حتی وزیر حکمش را اعلام کرد و از آنجایی که وزیر ارشاد در جریان ریزجزییات اتفاقات سینما و هر مجموعهای نیست، کلیاتی را در جلسات در جریان قرار میگیرد. این اتفاق باعث میشود یک دوگانگی بین نحوه تولیدات و نحوه ارایه و شکل اجرایی آنها را در جشنواره ببینید. کاملا روشن است، وقتی رییس سینمایی هیچ نقشی در انتخاب دبیر و شکل اجرایی و مسائل جشنواره نداشته باشد طبیعتا منجر به همین سردرگمی و پرسشهایی از این دست است که پاسخی برایش نیست.
اگر موافق باشید اینجا پل بزنیم به کشورهای دیگر اینکه در جشنوارههای سینمایی دنیا چه اتفاقی میافتد که نشاندهنده قدرت سینماگران و سینما هم هست؟
به عنوان نمونه چهار سال پیش وزیر فرهنگ حکم دبیری دبیر جشنواره برلین را میدهد که سوابقی هم داشت، اما سیاستهای این چهار سال طوری بود که امسال قبل از برگزاری، وزیر دبیر بعدی جشنواره را اعلام کرد، چون طبیعتا واکنش منتقدان و کسانی که جشنواره را دنبال میکنند و مردم فیلم بین حرفهای بینالمللی همه باعث شد به این نتیجه برسند که جشنواره در چهار سال گذشته ضعیف شده، آنجا اینطور نیست که دولت سیاست ابلاغ کند و دبیر آن سیاستها را اجرا کند.
در آنجا سیاستها در یک قالب کلی مفاهیم هنری وجود دارد و دبیر روشهای اجرایی انطباق آن جشنواره با آن سیاستها را مدیریت میکند یا در جشنواره کن در سال گذشته، فیلمی که برنده نخل طلا شد، کارگردان فرانسویاش روی سن مراسم اختتامیه نقد بسیار تندی به رییسجمهور فرانسه کرد. وزیر فرهنگ فرانسه هم دستور داد که این فیلم برای معرفی فیلمهای غیرانگلیسی زبان به اسکار معرفی نشود، اما «آناتومی…» چنان موفقیتی در سطح جهان و گلدن گلاب امریکا به دست آورد که خود وزیر فرهنگ فرانسه برکنار شد. این قدرت سینماست و کسی نه نمیتواند منکرش شود و نه ندیده بگیرد.
اما حالا در جایی مثل کشور ما که در حوزه فرهنگ که یک آینه تمامنمای تحولات اجتماعی است، این چیزها را با فشار و زور و یک سیاستهایی از بالا به پایین حل میکنند که نتیجهاش همین میشود که با جشنواره بیرونق مواجه هستیم که منتقدان نقدهای تند و با جزییات زیاد نسبت به فیلمها و داوری و تعداد بینندهها نوشتند. به گفته سینماداران کشور، امسال جشنواره بسیار کم رونقتر از سالهای گذشته برای نمایشهای مردمی بود و سینماگران هم همینطور استقبالی نکردند و بازخورد این نوع سیاستها رفتار مردم است. به نظر من اگر کسی موقعیت خودش به عنوان وزیر برایش مهم باشد باید این جشنواره را جدی بگیرد.
اگر هم مهم نباشد و بگویند ما به جاهایی دیگر پاسخگو نیستیم و این نظریات نقشی در آنها ندارد که نتیجهاش همینی هست که میبینیم که اوجش را در یک روزنامه کم تیراژ خواندیم که نوشتند: چه بهتر که افراد حرفهای در جشنواره نبودند همه جوانانی بودند که تولیداتشان کاملا شسته و رفته و مطابق استاندارد آقایان بود. جشنواره هم چیزی شبیه جشنواره عمار یا جشنوارههای دیگر که در طول سال برگزار میشود که نه برای مخاطب جدی است و نه منتقدان آن را پیگیری میکنند و نه دستاوردی برای دولتها دارد، اما این هشدار و خطر جدی است.
از خطرات چنین نگرشی بیشتر توضیح میدهید؟
شما نمیتوانید سینمای معتبری در داخل و دنیا را به جایی برسانید که یک نشریه برای آن ابراز رضایت کنند یا فقط خود مدیران وزارتخانه و دولت مرتب از هم تقدیر کنند.
این نتیجه همان دوگانگی است، چون رییس سازمان سینمایی که هیچ نقشی در انتخاب دبیر نداشته و دبیر هم که پاسخگو نیست، چون میگوید به من ربطی نداشته و وزیر هم همینطور، چون میگوید ما خوب اجرا کردیم، دیدید که همه فیلمها سر سانس سر وقت نشان داده شد. در حالی که ماجرا این نیست و کیفیت محتوایی مهمترین است. چیزی که در تاریخ تمام جشنها و جشنوارههای سینمایی در دنیا میبینید اسامی فیلمها و آرای هیات داوران که میماند و مهم است، الان با این دو موردی که من گفتم ۸۰ درصد فیلمسازان که اصلا ناشناس بودند حتی برای اهالی سینما و نتایج هیات داوری را هم دیدید و نامه محترم و کانون فیلمنامهنویسان را هم دیدید و همینطور آرای هیات داوران کاملا مشخص کرد.
ضمنا شایعاتی هم هست که بهترین بازیگر مرد کسی بوده که حاضر نشده در جشنواره حضور پیدا کند و در نتیجه جایزه تغییر کرده، نمیدانم چقدر صحت دارد ولی به هر حال امسال جشنواره نشاندهنده منظور دیگر است که ربطی به سینما ندارد ولی هم باعث تضعیف سینما میشود و هم نمیشود. باعث تضعیف سینما نمیشود، چون قدرت سینما بیش از این حرفهاست. ولی باعث تضعیف موقت سینما میشود کما اینکه شده است.
یکی از مهمترین انتقاداتی که جریان اصولگرا هم به آن داشتند، حضور بالای ارگانها در جشنواره امسال بود حال آنکه رییس سازمان سینمایی در اختتامیه جشنواره طی سخنانی گفته: «من از حضور بخش خصوصی در سینما تشکر میکنم و همینطور از نهادهای مختلف. البته در دهه ۶۰ همین نهادها پشتیبان فیلمها بودند و کسانی مثل عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی با همین نهادها فیلم ساختند، نمیدانم چرا الان حضور این نهادها بحثبرانگیز میشود.» نظر شما در این باره چیست؟ و اصلا آن دوران دهه شصت با امروز سینما قابل قیاس است؟
اطلاعات آقای خزاعی خیلی ضعیف است. آقای تقوایی با هیچ نهادی هیچ وقت فیلم نساخت اگر منظور از نهاد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که آقای بیضایی فقط یک فیلم در کانون ساختند با نام «باشو…» که بسیار درخشان است. آقای کیارستمی هم از مدتها قبل در کانون کار میکردند و بعد چند فیلم سینمایی در کانون ساختند، اصلا کانون شاکله اوج سینمای معتبر بینالمللی ایران بود، الان آیا چنین وضعیتی دارد که آقای خزاعی میگویند چرا همه معترضند، بعد آن موقع فقط یک مرکز بود که فیلمهای الگوی با تعاریف خودشان را تولید میکرد که آن هم حوزه هنری بود و فیلمهای این مرکز در جشنواره میآمد که به لحاظ استاندارد سینمایی فیلمهای بسیار خوبی بود بعد هم در اکران و نمایش فیلمهای حاتمیکیا و ملاقلیپور و آقای مجیدی و دیگران با استقبال مواجه میشد، آمار و ارقام حتما هست. اصلا اینجوری نبود که جنبه پروپاگاندا داشته باشد.
الان شما ببینید در همین جشنواره۱۷ فیلم از ۲۲ فیلم جشنواره، محصول مستقیم ۴ نهاد دولتی بودند حالا یا با مشارکت یا به صورت مستقل.فارابی، حوزه هنری سازمان اوج انجمن سینمای دفاع مقدس و روایت فتح و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یعنی آن زمان یک مرکز بود با تولیدات بسیار قابل احترام و ارزیابی، اما الان با پنج مرکز فیلمهای سینمایی تولید میکنند، حالا نکته مهمتر بگویم، در جشنواره پارسال فیلمی جایزه اصلی جشنواره را گرفته، اما هنوز آن فیلم به اکران عمومی در نیامده، آقای خزاعی اگر سیاست شما نتیجهاش این است که افتخار ندارد! یعنی به نظر من تجدیدنظر جدی باید کنید در این فرآیند نه اینکه برای توجیه این صحبتها را بگویید.
این نکته را هم بگویم که کانون پرورش فکری کودک و نوجوان اصلا از قبل از انقلاب بوده که در کنار کارهای دیگری که میکرده تولید فیلم برای کودک و نوجوانان هم در دستور کارش بوده، فعالیت همین مرکز نیمه دولتی بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد و فیلمهای بسیار درخشانی تولید کرده، الان هم قبول کنید دوران افول را سپری میکند.
اصلا به لحاظ آماری بگویید فیلمهایی که الان این مرکز تولید میکند چقدر موقعیت داخلی ممتاز داشتند؟ چقدر در ابعاد بینالمللی حضور داشتند؟ چقدر مخاطب داشتند؟ چقدر سرمایهگذاری شده و چقدر بازگشت سرمایه داشتند؟
آقای خزاعی در مورد سازمان اوج، حوزه هنری و فارابی هم توضیح دهید تا در کنار آمار فروش که مرتب القا میکنید، این نکات را هم بگویید.
این به نظر من نشاندهنده یکجور کاهش شدید اعتبار این نهادها و ارگانها و جریانات است و شما آقای خزاعی کاملا بخش خصوصی را که حیات طبیعی سینما در هر جای دنیا به آن وابسته است از بین بردید.
البته بگویم بخش خصوصی منظور این نیست که سرمایه متعلق به بخش خصوصی باشد، بلکه استقلال فکری فیلمسازان باید طوری باشد که با جذب سرمایه بیرون از حیطه حمایتی دولت یا از درون حمایتهای دولتی بتوانند فیلمهای مستقل از جریان رسمی را پدید بیاورند.
آنچه خیلی مدنظر سیاستهای وزارت ارشاد است الگویش پیش از این در شوروی سابق و چین بوده و هیچ کدام هم موفق نبودند برای همین کاملا آن شکل از بین رفته و ما همان الگوها را به شکل ناقص و با زایدات بسیار زیاد تکرار میکنیم.
من امیدوارم مجموعه پرسش و گفتوگوی ما بعضی را به نکته اصلی تامل وا بدارد و آن هم اینکه قدرت سینما از درون اندیشه فیلمسازان و در شکل اجرایی آن فیلمها متبلور میشود نه در اراده و تصمیم وزیر و وزارتخانه دولت و نهادهای وابسته و اینها و این بارکجی است که اصلا به مقصد نخواهد رسید و هر چه زودتر این اتفاق تصحیح شود به نفع همه سینماگران است، چون اگر تصحیح نشود شما میبینید که فیلمسازان معتبر در جشنواره مشارکت نکردند و نمیکنند جز دو، سه نفر که دلایل خاص خودشان را دارند و دیدیم که در جشنواره حداقل با یکی از معتبرترینها چه رفتار و برخوردی شد.
آیا جشنواره امسال آینه سینمای ایران در سال آتی است؟
هم میتوان گفت هست و هم نیست، برای اینکه سینمای سال گذشته که الان در انتهایش هستیم در واقع از دو ترکیب تولیدات در نمایش بهرهمند بود، یکی فیلمهای کاملا کمدی عامهپسند که ۷۰ درصد فروش هزار میلیارد برای سه فیلم بود و در ضمن ۸۰ درصد فیلمها ضرر مطلق کردند، یکی هم فیلمهای سفارشی که توسط نهادها و ارگانها و خود فارابی تولید شده بودند که آنها نه مخاطب داشتند و نه در حوزه بینالمللی پذیرفته شدند و نه در داخل توقع مردم و منتقدان و سینماگران داخلی را برآورده کردند. بنابراین این در کتگوری تولیدات نمایشی فیلم سال آینده عینا تکرار خواهد شد برای اینکه هیچ چیز متفاوتی در جشنواره امسال ندیدیم که نشان دهد این اتفاق مخصوص امسال بود و حاصل یک برنامهریزی برای رسیدن به هدف مشخص باشد. البته این نوع مدیریت سینما به برنامه احتیاج ندارد قبل از انقلاب هم همین برنامه عینا اجرا میشد با چند کارمند محدود و یک اداره کل.
من میخواهم بگویم اگر مدیران به دنبال یکدست کردن سینما در دو گونه فیلم و آن هم برای تعداد مخاطب ثابتی که از این نوع فیلمها استقبال میکنند، هستند به آنها بگویم که حتما در کارتان موفق خواهید شد، کما اینکه امسال موفق شدید و پشت آمار فروش خودتان را پنهان کردید و از نقدها و پرسشهای اصلی گریزان بودید، اما این نمیتواند که هر سال برایتان اتفاق بیفتد، سال آینده شما با پرسشهای جدیتر و نقدهای مهمتری روبهرو خواهید شد که اگر سیاست شما رسیدن به چنین نقطهای است که چهل سال تحول فرهنگی را به گفته خودتان نقد کردید، کاملا برگشتیم به سینمای قبل از انقلاب و آن سرنوشتش معلوم بود که چه بود و چه شد. شما پاسخ تاریخ، فیلمسازان و مردم و منتقدان را چه خواهید داد؟ اینها نکاتی است که به راحتی نمیتوان از آن عبور کرد. برای همین فکر میکنم چون هم در سیاست، هم در مدیریت و هم نحوه انتخاب مدیران برای بخشهای مختلف مجموعه فرهنگی مدیریتی دچار تعارض هستند در درون خودشان هم تعارض آشکارتر از آنچه در یکی، دو سال گذشته دیدیم، خواهد بود. برای همین یا باید به همین مسیر که قطعا شکست خورده ادامه دهند یا اینکه تغییر روش و سیاستهای جدی اعمال کنند که با این فضای فعلی من این امکان را نمیبینم و حدس هم نمیزنم.
اگر خوانندگان شما خاطرشان باشد در نامههایی که من و آقای جیرانی منتشر میکردیم من گفتم مرگ آرام سینمای ایران فرارسیده و الان ثابت شد که ما درست میگفتیم. اینکه سه فیلم فروش بالایی کنند با تعداد محدودی مخاطب و ۲۰ درصد از جمعیت کل کشور، این به هیچوجه نشاندهنده رونق نیست، بلکه نشانه تزلزل است. رونق آنجایی است که انواع فیلمها تولید شوند، توسط انواع نگاه هنری و انواع فیلمسازان و انواع مردم آن تولیدات را ببینند و جشنواره شمای کلی همه محصولات سینمای ایران باشد و رونقش طوری باشد که در سالهای گذشته بوده. طبیعتا مدیریتش باید به گونهای باشد که نسبت به این گرایشها فراگیر باشد. خود آقای خزاعی در دوره آقای شمقدری، دبیر جشنواره بوده و برای من سوال است که خود ایشان چرا دبیر جشنواره نشدهاند برای اینکه تجربه دبیری داشتند و سیاستهای سینمایی هم اگر توسط ایشان تدوین نمیشده حداقل اعمال میشده پس اینجور میتوانست پاسخگوی اعمال خودش باشد و اینگونه جشنواره بهتر میشد، حداقل آقای خزاعی در مجموعه فیلمسازان دارای سابقه روشنتری هستند.
در آخر بگویم این مسیر به نظر من مسیر اشتباهی است و نمیشود با تعریف مدیران از هم لاپوشانی کرد.