سینماسینما، محمد حقیقت
فیلم «هفت روز» تازهترین فیلم علی صمدی احدی نخستین نمایش بینالمللی را این روزها در جشنواره تورنتو تجربه میکند. جشنواره تورنتو از ۵ سپتامبر آغاز شده و برگزاری آن تا ۱۵سپتامبر ادامه خواهد داشت. این فیلم آخر سپتامبر هم در جشنواره هامبورگ در آلمان به نمایش درخواهد آمد.
«هفت روز» قصه مریم است، یک فعال حقوق بشر در تهران که شش سال است در زندان بسر میبرد. او برای درمان بیماری بهمدت هفت روز اجازه مییابد به بیمارستانی خارج از زندان برود و سپس به زندان برگردد. در این فاصله اما برای او اتفاقات پیشبینی نشده رخ میدهد …
این اثر که دارای کشش دراماتیکی بالایی است، به شکل عمده در گرجستان فیلمبرداری شده و از بازیهای خوب ویشکا آسایش، مجید بختیاری، سینا پرورش، طنازمولایی وسایر بازیگران بهره میبرد.
محمد حقیقت: براساس آنچه درباره «هفت روز» وجود داشت تصور میشد ماجرای یک خانم شناخته در زمینه حقوق بشر است که در زندان به سر میبرد، اما در داستان فیلم شما، ماجرا شکل دیگری به خود میگیرد. از شروع نوشتن سناریو برایمان بگویید، آیا ایده اولیه از شما بود یا محمد رسولاف؟
علی صمدی احدی: روزی یکی از دوستان مشترک، ما را به همدیگر معرفی کرد. البته من از هامبورگ او را میشناختم و این شناخت مربوط به سالها پیش بود. سال گذشته بود که آن دوست مشترک به من گفت دوست دارم با محمد ارتباطی داشته باشی. وی یکی از طرحهای او را به فاوندی در آلمان داده بود که بتواند بودجهای پیدا کند. از آنجا بود که ارتباط ما بیشتر شد و روزی تلفنی به من گفت چون فشار زیادی در ایران روی او است نمیتواند این طرح را بسازد، برای همین دوست دارد که آنرا من بسازم.
حقیقت: آنچه را که برای شما فرستاده بود چند صفحه بود؟ آیا سناریو تمام شده بود؟
صمدی احدی: نسخه اولیه بود. طبعتا ایده را دوست داشتم ولی خودم به عنوان کارگردان ایدههایی داشتم. هر کارگردانی تفکرش در مورد یک سناریو متفاوت است. شما خودت فیلم را دیدهای، طرز تعریف کردن من برای فیلم نسبت به کار رسولاف متفاوت است. جاهایی هست که بایستی جملات را به فرم خودت در آوری و تغییرش بدهی. در مورد فیلمنامه باید آنرا مطابق آنچه میخواهم، درمیآوردم.
حقیقت: آن تغییراتی که دادید شامل چه بود؟ در حد دیالوگها یا در فرم داستان؟
صمدی احدی: خیلی از دیالوگها را سرکار عوض کردم و فیالبداهه هم گاه کار میکردم. در حین کار با هنرپیشهها باید طوری کار میکردم که آنها جملات را راحت هضم کنند چون همانطور که خودت میدانی من فیلمهای گوناگونی به عنوان نویسند و کارگردان کار کردهام و تجربه کافی در این زمینه و حساسیتهایش دارم. برای بخش آخر داستان هم، بخش دراماتیک قصه را کاملا تغییر دادم . پایان سناریوی محمد رسولاف باز بود، من پایان باز را دوست ندارم. صحنههای دیگری هم بود که من تغییر دادم و اضافه کردم مثل صحنه دختر با مادر که حسهای عاطفی بین این دو برقرار میشود. این صحنه را طوری ساختم که دختر و مادر به هم نزدیک شوند. آنجایی که سناریو افت دراماتیک داشت، ایدههای خودم را به کار گرفتم تا رابطه عاطفی بین شخصیتها برقرار شود و بعد، این رابطه شکسته شود. در جاهایی نیز من از جملات خود افرادی که برای دفاع از حقوق کودکان و به طور کلی حقوق بشر صحبت میکنند استفاده کردم، برای آنها احترام گذاشتن به کرامت انسانی بسیار مهم است.
حقیقت: برای انتخاب بازیگران، به ویژه برای کسی که از نظر فیزیکی هم نزدیک به آنچه شما مایل بودی و در ذهن داشتی، کار چگونه پیش رفت؟ چون واقعا خانم ویشکا آسایش خیلی خوب در نقش جا افتاده است؟
صمدی احدی: بله، دقیقا. مدتی به دنبال بازیگر میگشتم، تحقیقاتی میکردم و با خبر شدم خانم ویشکا آسایس به خارج کشور آمده است. به شکل اتفاقی یکی از همکاران، من را در جریان این موضوع قرار داد، تماسی با او برقرار شد. ایشان با کارهای من آشنا شد و من هم قبلا فیلمهای او را دیده بودم. در مدت زمان پیش تولید، مدتها در تماس بودیم. در مرحله قبل از فیلمبرداری سه چهار هفته تمرین داشتیم .
حقیقت: شرایط کار چطور بود؟ چون در جاهای گوناگون و اغلب در موقعیتهای سخت در کوهها و طبیعت کار کرده بودید که منطقه کردستان را به یاد میآورد.
صمدی احدی: من برای فیلمهای قبلیام خیلی در استودیو و فضای بسته کار میکردم در حالی که این فیلم نیاز به فضای باز داشت. گاه با سرمای بیست درجه زیر صفر شب و روز کار کردیم. از نظر روحی خانوادهام خیلی پشت من بودند و حمایتم کردند. ما در مجموع شش ماه برای هنرپیشهیابی و همچنین یافتن بودجه و پیدا کردن همکاران وقت گذاشتیم. هم زمان مونتاژ فیلم هم در آلمان انجام میشد. کار خیلی سنگین بود ولی زمانی برای وقت تلف کردن نداشتیم.
حقیقت: برای من حیرتآور است که توانستهاید هم در این فرصت کوتاه بودجه پیدا کنید، و هم فیلم را در شرایط سخت بسازید! این شرایط سخت در فیلم دیده میشود.
صمدی احدی: من حدودا سی وسه سال است فیلم میسازم. ممکن است در جامعه ایرانی مرا چندان نشناسند، اما در سینمای آلمان و جامعه حرفهای آن مرا میشناسند. ما در ضمن با آقای فرخمنش یک شرکت تولید و پخش فیلم داریم که باعث میشود کارها سریعتر پیش برود.
حقیقت: نسبت به فیلمهای قبلی مثلا «سلامی علیکم» که خیلی کمدی و مردم پسند است، این فیلم «هفت روز» بسیار متفاوت است که میتوان آنرا در رده هنری هم به حساب آورد که دارای درامی سخت با موضوعی کاملا متعهدی ساخته شده است. داستانپردازی با میزانسنهای خوب، موثر، با مونتاژ معقول و شستهرفتهای که در آن دیده میشود توانستهاید فیلم خوبی در آورید. این تغییر روش از کجا ناشی میشود؟
صمدی احدی: سعی کردهام در کارهای قبلی فرمهای مختلفی را تجربه کنم، مثلا در یک فیلم ترکیبی از کارتون و فیلم زنده را کار کرده بودم. سعی کردهام که بدانم داستان از من چه میخواهد. ما وقتی درباره افرادی که برای حقوق بشر فعالیت میکنند فیلمی میسازیم، باید از جملات آنها استفاده کنیم اما لازم نیست مستقیم بگوییم راجع به چه فرد بهخصوصی فیلم میسازیم. مهم آن تعهد اخلاقی است که فیلمساز باید داشته باشد.
حقیقت: با توجه به ساخت فیلم در جاهای گوناگون، و لوکیشنهای متفاوت، بهنظر میآید بودجه بزرگی برای آن مصرف شده، اینطور نیست؟
صمدی احدی: نه. یک بودجه نسبتا کم بود و حدود یک و نیم میلیون یورو هزینه آن شد.
حقیقت: و به پروژه بعدی فکر کردهاید؟
صمدی احدی: بله. در ماه اکتبر یک پروژه برای یک فیلم انیمیشن سه بعدی– کارتون – دارم که الهام گرفته از آثار عطار است در پیش دارم. البته فیلم برای کودکان خواهد بود.
حقیقت: آیا نکتهای دارید که بخواهید اضافه کنید؟
صمدی احدی: همه همکاران و بازیگران در این فیلم واقعا فوقالعاده بودند. سر صحنه حس خوبی وجود داشت، حتی فیلمبردار و دستیار من که آلمانی هستند و فارسی نمیدانند سر صحنه موقع فیلمبرداری لحظههایی آنچنان تحت تاثیر قرار گرفتند که به گریه افتاده بودند. درک همگی گروه از سوژهای که داشتیم آنرا میساختم، خیلی به کار کمک کرد و من باید از آنها تشکر کنم.
حقیقت: یادم رفت بپرسم. چه زمانی بهدنیا آمدهاید؟، چه مراحلی را بهطور فشرده تا به امروز طی کردهاید؟
صمدی احدی: من در سال ۱۳۵۰ در تبریز بهدنیا آمدم. از ۱۲سالگی در دوران جنگ، پدر و مادرم مرا گذاشتند در هواپیما و فرستادند به آلمان. بعد از تحصیلات اولیه وارد دانشکده ارتباطات تصویری شدم. و شروع به یادگیری و انیمیشن ساختن، کردم. کنار این کار، در زمینه علوم اجتماعی تحصیل کردم. اولین کار سینمایام را در آفریقا ساختم. حدود ده سالی آنجا کار کردم. که آخرین آن «کودکان گمشده» در سال ۲۰۰۵ بود که به لیست کوتاه اسکار راه یافت. در سال ۲۰۰۹ «سلامی علیکم» که دارای طنز است را ساختم که درباره ایرانیان مهاجر در آلمان است. جدا از اینها، خیلی دوست دارم برای کودکان فیلم بسازم. قبلا فیلم «سفر به ماه» را به شیوه کارتون ساخته بودم که فروش بسیار زیادی در کشورهای گوناگون داشت و به فارسی هم دوبله شده بود و در فرانسه حدود ۶۵۰ هزار نفر آنرا دیده بودند. این یک فیلم آلمانی برای بچهها است.