ترلان پروانه که از شش سالگی به حرفه بازیگری وارد شده، امسال با فیلم «فراری» در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد که به همین بهانه گفتگویی با او انجام شده است.
به گزارش سینماسینما، شش سالگی سن کمی برای شروع بازیگری است. در این سن معمولا به جای بازیگر تصمیم میگیرند و او را به جلو میبرند. در این میان ممکن است تصمیمها اشتباه یا ناگوار باشد و در نهایت کودکی که درک چندانی از دنیای بازیگری و این حرفه ندارد، به دلیل دشواری شرایط، آن را پس بزند. برای ترلان پروانه اما، وضعیت طور دیگری پیش رفت. او از همان سنین خردسالی با حمایت خانوادهاش در سینما و تلویزیون ماند و کمکم خودش را تعریف کرد. پروانه بر خلاف بیشتر بازیگران کودک، بعد از مدتها از دایره هنر تصویری خارج نشد، او در همه این سالها در سایه ماند و انتظار روزی را کشید که سینمای ایران به او و همنسلانش در عرصه بازیگری احتیاج داشته باشد و در نهایت اعتماد کند. پروانه البته خوش شانس بود که دوران جوانیاش مصادف شد با کمبود بازیگران جوان. او خوششانس بود که سرنوشتش در اوج جوانی با فیلمی از علیرضا داوودنژاد گره خورد و استعدادش بعد از مدتها کشف شد. «فراری» نقطه عطفی در کارنامه کاری پروانه است، نقطهای که پیش از این تجربهاش نکرده بود و در ادامه میتواند سکوی پرتابی برای جذابتر کردن آینده کاری این بازیگر جوان باشد.
چطور شد وارد سینما و تلویزیون شدی؟
نخستین کار من در سال ٨٣ بود که در یک فیلم سینمایی بازی کردم. قبل از آن هم کار تلویزیونی انجام داده بودم. در واقع بعد از بازی در یک سریال، بازی در سینما به من پیشنهاد شد و در فیلم «کرکس» معیریان بازی کردم.
در آن زمان شما شش ساله بودی؟
بله.
البته نمیشود در آن سن علاقهای شکل گرفته باشد، ولی از معدود بچههایی هستی که در سن پایین وارد سینما شدی و به صورت مستمر ادامه دادی. این علاقه بعدها چگونه به وجود آمد؟
در آن سن، معنا و مفهوم علاقه را متوجه نمیشدم و نمیدانستم که این علاقه هست یا اسم دیگر میتوان روی آن گذاشت. ولی به نظر من کسی که علاقهمند نباشد، نمیتواند ادامه دهد، چون جامعه سختیهای خودش را دارد و گرچه یک دختر شش ساله بودم اما به مرور این سختیها را تحمل کردم با وجود سختیهایی که وجود داشت، رفتهرفته علاقهام بیشتر شد. اما چون کارم را دوست داشتم، سعی کردم این کار را حرفهای ادامه دهم.
از چه زمانی فکر کردی علاقهمندی و میخواهی در این حرفه بمانی و در این مدت چه کسی راهنماییات کرد و آیا آدم تاثیرگذاری سر راهت قرار گرفته است؟
در مرحله اول خانوادهام، به خصوص مادرم در پیشنهادهایی که میشد خیلی به من کمک میکرد. در مرحله بعدی مردم بودند که به من پیشنهاد میدادند. آنها هر جا که من را میدیدند، میگفتند که چه کاری را دوست دارند که از من ببینند. یا میگفتند که چه نوع بازی کردن را دوست دارند از من ببینند. به هر حال در وهله اول، خواست خدا بوده است، بعد هم این پیشنهادات توانستند به من کمک کنند.
از آدمهای سینمایی چطور؟ کسی بوده که روی راهنماییهایش در روند کاریات تاثیر گذاشته باشد و باعث شود از جایی به بعد در کارنامه کاریات تحولی اتفاق بیفتد؟
خدا را شکر شانس خیلی خوبی که داشتم این بود که از سنین پایین با بازیگران و کارگردانهای خیلی خوب و حرفهای کار کنم. این موضوع به من خیلی کمک میکرد. هر کاری که انجام میدادم، برای من یک دوره بازیگری بود. معمولا کسانی که از سن پایین کار بازیگری را شروع میکنند، معمولا به خاطر سرو زبان داشتن یا زیباییشان است. من هیچوقت دوست نداشتم بگویند به خاطر زیبایی بازیگر شدهام و اصلا دلم نمیخواست این اتفاق برایم بیفتد. در کنار نقشها و برداشتهای مختلفی که داشتم به مطالعه هم پرداختهام. در این چند سال اخیر سعی کردم که نسبت به گذشته، گزیدهتر کار کنم و نقشهایی بازی کنم که هر کدام چالشی برای من داشته باشد.
در گزیده کاری، چه چیزهایی برایت ملاک و معیار است؟ فیلمنامه، بازیگران یا عوامل؟
به نظر من هر کاری به خاطر کار گروهی که انجام میشود، ارزشهایی دارد، ولی برای من، همه اینها در کنار یکدیگر مهم بود. به خاطر اینکه یک کار خوب، نتیجه زحمت کل عوامل، شامل بازیگران، کارگردان، فیلمنامه و… است ولی بیشتر از همه اینها، برای من فیلمنامه خیلی مهم بوده است. همان طوری که قبلا گفتم، دوست داشتم نقشهایی را که به عهده میگرفتم، برای من چالش داشته باشد. چالش از این نظر که نقشم متفاوت باشد، به شکلی که قبلا کار نکرده باشم. اما جدا از فیلمنامه، در مرحله بعدی به همهچیز نگاه میکردم که شامل کل گروه و شیوه کار هم میشد.
کمتر پیش آمده نقش متفاوتی بازی کنی. فکر میکنی به خاطر سن و سال کمی که داری این فرصت پیش نیامده است؟
نمی دانم. شاید کارهای من را دقیق دنبال نکرده باشید. در سنین پایینتر، کارها که خیلی زیاد بود. شاید نسبت به سن من، نقشها نتوانستند متفاوت باشند. اما در این چند سال اخیر، هر کاری را که بازی کردهام، یک تفاوتی با نقش قبلیام داشته است. در «آهوی پیشونی سفید»، در سنین مختلف، نقش دختران مختلف را بازی کردم. به هر حال دوست نداشتم فقط یک نوع نقش را بازی کنم که دختر خانواده هست، میرود و میآید. فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» سادهترین کار من در این چند سال اخیر بوده است اما در همان فیلم هم نقش متفاوتی دارم.
«آهوی پیشونی سفید» را قبول دارم. اما بچهها در سینما تا یک سنی نقشهای کلیشهای بازی میکنند. مگر اینکه خیلی سر و زباندار باشند. در نهایت بازی گرفتن از بچهها در سینما و تلویزیون ما خیلی معنا ندارد و همهچیز به استعداد بچه متکی است.
اتفاقا تا جایی که دنبال میکنم، برای من جالب است که در سن پایین، گرفتن بازی خیلی جالب است و این کار خیلی خالصانهتر است. این تفاوت به خاطر همین است، تا زمانی که کودک هستید، خالصانه این کار را انجام میدهید. به خاطر دارم که در چهار سالگیام به من میگفتند که فلان جمله را بگویم و آن جمله را با حس ترلان کوچک بیان میکردم. ولی وقتی که آدم بزرگ شد میفهمد که میتواند این نقش را تجزیه و تحلیل کند. این همان حرفهای شدن است. اگر کسی بتواند ادامه دهد، تلاش کند و مسیر خودش را برود اگر توانایی این را داشته باشد، میتواند نقشهای زیادی بازی کند. فکر نمیکنم که این به خود آن کودک برگردد. چون آن کودک مقصر نیست، شاید به خاطر فیلمنامه است. دلایل مختلفی میتواند داشته باشد.
در این سالها کارگردان یا بازیگردانی بوده که از شما به صورت حرفهای بازی بگیرد و حوصله و صبر ویژهای داشته باشد؟
معمولا کارگردانها خودشان با بچهها کار میکنند. مگر اینکه یک کارگردان خیلی با دستیارش راحت باشد و کار را به او بسپارد، ولی تا آنجا که من کار کردهام، معمولا کارگردان با من کار و صحبت کرد و در سن چهار تا پنج سالگی، متنی را که میخواستم کار کنم، ابتدا با دستیار و بازیگر کار میکردم، بعد با کارگردان صحبت میکردم.
بین این کارگردانها، آیا کسی بود که با دنیای کودکان، خوب آشنایی داشته باشد و شما را بهتر از سایرین بفهمد؟
نمیتوانم نام ببرم. هر کاری را که انجام دادهام، به شکلی برای من جالب بوده است. از مواردی که به خاطر دارم، آقای بهروز شعیبی بود که نخستین کارش را داشت میساخت و البته از نخستین کارهای من هم بود. در کل با هر کدام از کارگردانها کار کردهام، خاطره بدی ندارم و تجربههای خوبی در کار کردن با آنها کسب کردهام.
از سال ٨۵ تا ٨٩ کمتر کار کردی، دلیل این کمکاری چه بود؟
اتفاقا آن موقع اوج کار من بوده است. سال ٨٨ عنوان بهترین بازی هنری را دریافت کردم. در آن موقع با آقای بهزادی کار میکردم و در دورهای که با ایشان کار کردم، پیشنهادشان این بود که بعد از این اتفاق، گزیدهتر کار کنم.
کسانی که از سن پایین شروع به این کار میکنند معمولا دوران بلوغ، دوران تغییر است. این تغییر هم به لحاظ روحی و روانی و هم به لحاظ ظاهری است. در این دوران برای شما چنین چیزی اتفاق نیفتاد؟ پیشنهادها کمتر نشد؟
این اتفاق برای من نیفتاد. چند وقت پیش کارگردانی را دیدم که در سال ٨٣ یا ٨٢ با ایشان کار کرده بودم، به من میگفتند که هیچ تغییری در این سالها نکردهام. هنوز همان ترلان کوچک را میبیند که از نظر ظاهری هیچ تغییری نکردهام. من متوجه این نمیشوم. بقیه هم که مرا میبینند، میگویند که زیاد تغییر نکردهام. جزو آن استثناهایی بودهام که این تفاوت از کودکی به بزرگی زیاد مشهود نبوده است.
به جز فیلم آهوی پیشانی سفید، فکر میکنم که فیلم «فراری»، تنها فیلمی است که نقش اول آن را بازی کردی.
شاید به خاطر فیلمنامه این فیلم است و این نقش خیلی باز بود. سایر نقشهایی که کار کردهام، همیشه یا نقش مکمل بوده یا نقش سه و چهار. مثل «زندگی مشترک آقای محمود و بانو»، کلا در این کار، پنج بازیگر حضور داشتند. برای من این کار ملاک نبود. حتی زمانی که فیلمنامه را به من دادند که مطالعه کنم، به من گفته شد که بین دو نقش هستم. من آن نقشی را انتخاب کردم که کمتر حضور داشت، ولی تاثیر بیشتری داشت. در واقع نقش اصلی را انتخاب نکردم، به خاطر اینکه میدانستم که تاثیر این نقش بیشتر خواهد بود. نظر من همیشه اینطور بوده که نقشهای زیاد برایم ملاک نبودهاند. نقشهای دیگری که تاثیرگذارتر بود، برای من خیلی جالبتر بودهاند. دوست داشتم نقشهایی که چالش بیشتری داشتند، بیشتر کار کنم.
چه کسی غیر از خانواده به شما کمک میکرد که فیلمنامه را بخوانی؟ اصلا از ابتدای شروع کارت تا امروز دوره آموزشی در حوزه بازیگری گذراندهای؟
من با کسانی که تا این چند سال اخیر کار کردهام، در ارتباط بودم و از آنها مشورت میگرفتم. از خیلی از دوستانی که با آنها کار کرده بودم، سوال میکردم و به من کمک میکردند. از نظر آموزش، چون همیشه سرکار بودم، همیشه درس داشتم هیچوقت نتوانستم به کلاسهای منظم بازیگری بروم. همیشه همین کارهایی را که در این مدت انجام دادم یک دانشگاه ١۴ ساله برایم بود. مطالعه میکردم. با پیام دهکردی به صورت حرفهای دو سال کار کردم. به پیشنهاد دوستانی که با آنها کار میکردم، به ورزشهای مختلفی میرفتم که همه اینها تاثیرگذار بودند. آموزش بازیگری صرفا این نیست که به کلاس بازیگری بروید و اینکه یک دورهای را بگذرانید و بگویید که به اتمام رسید. شما باید از همه نظر رشد کنید تا بتوانید ماندگار شوید؛ در این مدت ورزشهای مختلف میکردم، موسیقی، در کنار آن هم درسم را به جلو میبردم و بیشتر مطالعه میکردم. این طور نیست که بگویم کلاس این استاد را رفتهام و گذراندهام.
تصمیمی برای ادامه این حرفه به صورت آکادمیک ندارید؟
قصد بیاحترامی به کسانی که در این حوزه تحصیل کردهاند، ندارم ولی این چند سالی را که گذراندهام، برای من خیلی آکادمیکتر است. استادان و افراد حرفهای سینمایی که با آنها کار کردهام، برای من خیلی آکادمیکتر بودهاند تا اینکه بخواهم در دانشگاه دروسی را در این حوزه بگذرانم. فکر نمیکنم حالا این کار را انجام دهم به خاطر همین، رشته دیگری را انتخاب کردم و زمان به من اجازه نمیدهد که بخواهم در دانشگاه این رشته را دنبال کنم. شاید رشتهای که الان میخوانم را تمام کردم و کمی زمان گذشت به آن فکر کنم.
در حال حاضر چه رشتهای را تحصیل میکنی؟
طراحی لباس.
برای فیلم فراری چگونه انتخاب شدی؟
برای این کار به دفتر آقای داوود نژاد رفتم. ابتدا از من سوال کردند که اهل کجا هستم و با چه لهجهای صحبت میکنم. به ایشان گفتم که شیرازی هستم، اما شمالی را به صورت حرفهای صحبت میکنم. چون در سریال آقای حسن پور به لهجه شمالی کار کرده بودم، از من خواستند که شمالی صحبت کنم. صحبت کردم، ولی به من نگفتند که نقش من قرار است با لهجه شمالی باشد. بعد هم گفتند که با من تماس خواهند گرفت. گفتند بهتر از من برای این نقش پیدا نمیکنند و دوست دارند که با من کار کنند. در این مدت میشنیدم که به آموزشگاههای مختلف بازیگری رفتهاند و فراخوان داده بودند. خیلی استرس داشتم. با اینکه به من گفته بودند که خوب هستم، ولی میدیدم که خیلیها برای این کار تلاش میکنند. نگران بودم از اینکه دیگری را برای این نقش پیدا کنند و من این نقش را از دست بدهم. بعد از دو هفته با من تماس گرفتند که به دفترشان بروم و قضیه جدیتر شد.
پیش از حضور در دفتر، فیلمنامه را خوانده بودی؟
خیر. فیلمنامه را نخوانده بودم، چون آقای داوود نژاد گفته بودند که باید بگردند. به من گفته بودند که خیلی خوب هستم. کارهای من را دنبال کردهاند. اما این نقش خیلی سخت است و باید بگردند. در آن موقع فیلمنامه را به من نداده بودند. تا اینکه برای بار دوم که دستیار ایشان با من تماس گرفتند، فیلمنامه را برای من فرستادند، مطالعه کردم و متوجه شدم که واقعا نقش خوبی است. من کارهای آقای داوودنژاد را دوست دارم و دوست داشتم که با ایشان حتما یک تجربهای داشته باشم. بالاخره کار را شروع کردیم و روی لهجه و فیلمنامه کار کردیم. نزدیک یک ماه، پیشتولید داشتیم و بعد کار کلید خورد.
بازی کردن، روبهروی تنابنده چطور بود؟
آقای تنابنده خیلی خیلی برای این نقش به من کمک کردند. خیلی دوست داشتم که با ایشان کار کنم. برای اینکه این کار برای من خیلی سخت بود. پشت صحنه آن، برای من دانشگاه بود، کارنامه کاری من با آقای داوودنژاد، کارنامه دیگری بود. در کارهای سخت، مهمتر از هر چیز بازیگر مقابل شما است؛ اینکه چگونه بتواند به شما انرژی بدهد. اگر این طور نباشد، آن سختی آنقدر به شما غالب خواهد شد که نمیتوانید نقشتان را به درستی اجرا کنید. آقای تنابنده آنقدر انرژی خوبی داشتند که آن شرایط سخت را توانستیم پشت سر بگذاریم.
فکر میکنی با این فیلم اتفاق ویژهای در جشنواره برایت بیفتد؟ انتظار دیده شدن داری؟
وقتی که داشتند بازبینی اصلی را انجام میدادند، به من گفتند یک صحنههایی از آن را ببینم. ما در فیلمبرداری فینال بودیم و من گفتم نمیخواهم ببینم. میخواستم که کار تمام بشود و در سینما آن را ببینم. فکر هم نمیکردم که این حد طولانی شود، ولی دوست داشتم که کار را ببینم. البته به جز بازبینی، چند پلان که آقای داوود نژاد که اصرار داشتند ببینم، باقی فیلم را ندیدم. برای من همان موقع که کار میکردم، این اتفاق خوب افتاد. واقعا تجربه خوبی داشتم. با آنکه روزهای سختی را پشت سر گذاشتم اما از اینکه این کار در کارنامه کاریام وجود دارد، خیلی راضی هستم. زیاد بدنبال این اتفاق در جشنواره نبودهام. قرار بود کار سال گذشته به جشنواره برسد ولی به خاطر طولانی شدن فیلمبرداری به موقع نرسید. ذرهای ناراحت نشدم، چون میدانستم که این کار را یک روزی مردم خواهند دید. البته برای هر بازیگری خیلی مهم است که بازی او در جشنواره دیده شود، نامزد شده یا جایزه بگیرد، چرا که این موضوع یک سکوی پرتاب برای هر بازیگری است، ولی به شخصه واقعا هدف من این نبوده و اصلا به این قضیه فکر نمیکردم.
اما نمیتوانی منکر شوی که اگر اتفاق بیفتد، خوشحال میشوی!
بله. هر کسی برای کاری که انجام میدهد اگر از جانب داوران و اساتید دیده بشود، خیلی خوشحال خواهد شد و قاعدتا برای او تشویق بزرگی خواهد بود. ولی این طور هم نیستم که اگر جایزهای دریافت نکنم، خیلی ناراحت شوم. هدف واقعی من، اجرای درست نقش بوده و اینکه بتوانم از نقشی که ایفا کردهام، رضایت داشته باشم. اینکه گلنار را زنده کردهام، راضی هستم و این برای من خیلی زیباتر است.
همچنان تلویزیون را در کنار سینما دنبال میکنی؟
در واقع من حساسیت زیادی بین سینما و تلویزیون ندارم. البته در مرحله اول فقط سریال الف ویژه کار کردهام. ولی این گونه نیست که بگویم فقط سریال الف ویژه کار میکنم و غیر از آن کار دیگری انجام نخواهم داد. این طور نیست، الان نزدیک به چهار یا پنج سالی است که در تلویزیون کار نکردهام. این بیشتر به خاطر ضعفهای فیلمنامهای است که نمیتوانم بپذیرم وگرنه حساسیتی به این ندارم که بگویم صرفا تلویزیون یا سینما کار میکنم. بالاخره از دوستان هم کسانی هستند که میخواهند تلویزیون ببینند. در تلویزیون کار کردن، ارزشمند است اما به خاطر ضعف فیلمنامهای بوده است که در این چند سال نتوانستهام کاری انجام بدهم.
منبع: اعتماد