گفت‌وگو با کاظم ملایی، کارگردان «گورکن» / دنبال جذب مخاطب به شیوه خودم بودم

سینماسینما، سحر عصر آزاد: کاظم مُلایی، دانش‌آموخته سینما فعالیت خود را با ساخت فیلم‌های کوتاه آغاز کرد که در جشنواره‌های داخلی و خارجی موفق ظاهر شده و جوایزی متعددی به دست آوردند همچون منها و دیلیت.

کوپال نخستین فیلم بلند سینمایی این فیلمساز با حضور زنده یاد لوون هفتوان تجربه‌ای منحصر به فرد در به تصویر کشیدن یک روز بحرانی از زندگی یک تاکسیدرمیست و سگ‌اش بود که حضور موفق در جشنواره‌ها را برایش تکرار کرد. گورکن به عنوان دومین فیلم بلند ملایی، هرچند فیلمی پرشخصیت بر محور درامی کلاسیک است اما همچنان روحیه تجربه‌گرای او را در به تصویر کشیدن یک موقعیت ملتهب برجسته می‌کند. به بهانه آغاز اکران آنلاین این فیلم گفتگویی با این فیلمساز جوان داشتم که در ادامه ملاحظه می کنید.

(اگر این فیلم را ندیده‌اید، خواندن این گفت‌وگو بخش‌هایی از داستان آن را لو خواهد داد) 

مهمترین ویژگی کارنامه شما از عرصه فیلم کوتاه تا بلند، تجربه‌گرایی و تلاش برای ثبت یک زاویه دید متمایز به درام، موقعیت داستانی و مواجهه کاراکترها با بحران است. گورکن از شکل گرفتن ایده و نگارش فیلمنامه تا رسیدن به شکل نهایی پاسخگوی چه سویه‌ای از این روحیه تجربه‌گرای شما بود؟

در گورکن دنبال به دست آوردن مخاطب بیشتر بودم البته به شرطی که خودم را نفروشم. دوست داشتم خودم و دنیایم را حفظ کنم ولی تلاش کنم که برای جهان مورد علاقه‌ام مخاطب بیشتری کسب کنم. برای همین مدام به ایده‌ای فکر می‌کردم که در بستری کاملاً معاصر و اجتماعی رخ بدهد و توده‌ مردم بتوانند آن را لمس کنند، ولی از طرف دیگر جنونی داشته باشد که پاسخگوی انگیزه‌ها و دغدغه‌های شخصی خودم باشد.

با توجه به محدودیت لوکیشن و کاراکترها در کوپال که به نوعی تمرکز بر شخصیت‌پردازی در فیلمنامه و نمود کارگردانی در ترسیم کردن تلاش کاراکتری محبوس برای بقا را می‌طلبید، در گورکن سراغ قصه‌ای کلاسیک و پرکاراکتر رفتید که محور آن جستجو برای یافتن یک پسربچه است. این گستره عمل برای مانور دادن در فیلمنامه نویسی و کارگردانی، کار را برایتان سخت‌تر کرد یا سهل‌تر؟

برای من از جهاتی دنیای گورکن مثل کوپال تک لوکیشن و تک بازیگر است؛ با وجود این‌که در ظاهر تعدد لوکیشن دارد ولی عنصر خانه در این فیلم کارکرد اصلی را دارد و اکثر اتفاقات مهم درام در این خانه‌ موریانه‌زده رخ می‌دهد. همچنین علیرغم حضور کاراکترهای متعدد، گورکن برای من بیشتر تک پرسوناژ است؛ چراکه بیشتر ماجرای سوده شریف‌زادگان است که مخاطب هر لحظه دستش در دست اوست و او را دنبال می‌کند. البته از جهاتی دیگر باید پذیرفت گورکن برخلاف کوپال تعدد شخصیت و لوکیشن دارد و طبعاً خلق شبکه‌ شخصیت در این فیلم سخت‌تر است و وقت و زمان بیشتری از نویسنده می‌گیرد. البته که نوشتن درام در فضای محدود هم سختی‌های خودش را دارد ولی همین محدودیت‌ها امتیازهایی به همراه دارد که اصطلاحاً شما را خلاق‌تر می‌کند.

در گورکن با کودک/نوجوانی به نام ماتیار سر و کار داریم که هرچند تایم کوتاهی در فیلم حضور دارد، اما کلیت فیلم و در واقع درام بر پایه هوش و ذهن نقشه‌پرداز او پیش می‌رود که البته با غافلگیری و افشاگری پایانی همراه است. در طراحی این کاراکتر تا چه حد تحت تأثیر قهرمان کودک/نوجوان فیلم‌های خارجی بودید و چه تلاشی برای ایرانیزه کردن او انجام دادید؟

واقعیت این است که چندان به نمونه‌های خارجی فکر نمی‌کردم بلکه به این فکر می‌کردم که این شخصیت درست و قابل قبول باشد. ماتیار مغز متفکر قصه‌ ماست و این راز را در لحظه‌ مکاشفه‌ پایانی می‌فهمیم. در طراحی این شخصیت بیشتر به این فکر می‌کردم که چگونه ماتیار در پایان داستان باورپذیر باشد؟ چراکه در غیر این‌صورت کل فیلم نابود می‌شد. مهم‌ترین چالش طراحی این شخصیت برایم این بود که میزان هوش و ذکاوتش به قدری باشد که نه پایان قصه را لو بدهد و نه پایان را برای مخاطب غیرقابل قبول کند؛ یعنی نبوغش نه در حدی باشد که مخاطب همان اول به او مظنون شود و نه در حدی که به هیچ عنوان طراحی و اجرای این نقشه را از سوی او نپذیرد.

برای متمایز کردن ماتیار حتی به شکل فیزیکی نیز او را زال انتخاب کرده اید که البته به وجه ارثی آن در قصه می‌پردازید. این ویژگی ورای تمایزی ظاهری، چه کارکردی در شخصیت‌پردازی و درام محوری دارد بخصوص که پدربزرگ، سیروس شریف زادگان (رضا بهبودی) را نیز شامل می‌شود؟

سوال بسیار جذابی پرسیدید. یکی از تمهیدات مفیدی که برای طراحی شخصیت ماتیار به آن رسیدم؛ زال بودنش بود. به نظرم این افراد به شدت ماهیت کنایی دارند؛ یعنی هم غریب و ترسناک دیده می‌شوند، هم به شدت ترحم‌برانگیز و دوست داشتنی! برای همین تماشاچی در پایان این کنش را راحت‌تر می‌پذیرد که کل اتفاقات زیر سر ماتیار بوده است. به عبارتی مخاطب راحت‌تر قبول می‌کند که ماتیار به خاطر بُعد وابستگی و علاقه و عشق به خانواده و از طرف دیگر به خاطر عجیب و خاص بودن، این نقشه‌  دور از ذهن را طراحی و اجرا کرده است.

در مورد کاراکتر پدربزرگ با این پرداخت، جنس شخصیت و قصه فرعی که با دخترش؛ سوده (ویشکا آسایش) دارد، انتظار داشتم تأثیرگذاری و حضور پررنگ‌تری در پیشبرد درام داشته باشد، اما در ادامه کمرنگ و حذف می‌شود. آیا این روند دچار تغییر و جرح و تعدیل شده یا از ابتدا همین کمیت حضور را در نظر داشتید؟

صادقانه بگویم؛ کاراکتر پدربزرگ حضور پررنگ‌تری در فیلمنامه داشت، به شکلی که در شب ماجرا پشیمان می‌شد و پول آزادی ماتیار را به واسطه‌ مباشر به دخترش می‌رساند. خیلی دوست داشتم این شخصیت حضوری خاکستری در دل داستان داشته باشد و سیاه مطلق و اصطلاحاً تیپیکال دیده نشود. ولی این صحنه پای میز مونتاژ حذف شد؛ به احترام کلیت فیلم، چراکه ریتم و ضرباهنگ قصه را تحت شعاع قرار داده و پایان را به تعویق انداخته بود.

قصه با محوریت مادری کنش‌مند و پویا پیش می‌رود که گم شدن پسرش او را در ازدواج مجدد دچار تردید می‌کند. با توجه به زن فیلم کوپال که او هم در آستانه ترک و رها کردن مردی بی‌توجه/بی‌مسئولیت است، آیا می‌توان این رویکرد را در راستای آسیب‌شناسی موقعیت زن در زندگی زناشویی جامعه امروز ما قرار داد؟

بله کاملاً موافقم، حتی در قصه‌ جدیدی هم که مشغول نگارش آن هستم باز همین رویکرد وجود دارد، چون واقعاً تصور می‌کنم زن در زندگیِ جامعه امروز ایران به شدت بی‌پناه، مضطرب و عصبی است که طبیعتاً دلایل بی‌شماری از لحاظ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… دارد.

در زیرلایه درامی که جستجوی یک پدر و مادر طلاق گرفته برای یافتن پسرشان را دنبال می‌کند، با خطی درونی از مفاهیم و نشانه‌ها سر و کار داریم که فیلم را واجد سویه‌ای عمیق‌تر می‌کند. مثل موریانه‌هایی که از درون در حال جویدن و فروریختن خانه هستند و گورکن تنها راه چاره برای از بین بردن آنهاست. این دو خط درونی و بیرونی در درام را چگونه به موازات و برآمده از هم پیش بردید تا در نهایت یک مضمون واحد را تداعی کنند که به نظرم فراتر از این فیلم و درام، قابل ارجاع است؟

بهترین تکنیکی که در این زمینه راهگشا و کاربردی است، استفاده از شبکه‌ نمادهاست. به قول جان تروبی که یکی از اساتید و معلمین مورد علاقه‌ من در زمینه‌ی فیلمنامه‌نویسی‌ است؛ نمادها معماهای کوچکی هستند که موتور خود را عمیقاً در زیر سطح ظاهری داستان روشن می‌کنند. نمادها برای موفقیت نویسنده نقش حیاتی دارند و انگار یک زبان پنهانی در اختیار او می‌گذارند که تماشاچی را به لحاظ عاطفی عمیقاً تحت تأثیر قرار ‌دهد. یک راه ساده برای استفاده از نمادها، ارجاع و تکرار آنهاست. به عنوان مثال در آغاز فیلم کارشناس شرکت سمپاشی در مورد موریانه‌ها می‌گوید؛ خانواده برای آنها بسیار مهم است و همیشه  به صورت گروهی و دسته‌جمعی زندگی می‌کنند. برای من موریانه‌های قصه شبیه ماتیار هستند؛ هم از لحاظ گرافیکی (هر دو سفید هستند) و هم از لحاظ معنایی، که می‌بینیم ماتیار هم به خاطر عشق و علاقه به خانواده دست به طراحی و اجرای این سناریو زده است. موریانه‌ها قصدشان زندگی است ولی ناخواسته به محیط اطرافشان آسیب می‌زنند؛ مثل کنش ماتیار که قصدش بازگرداندن پدر و مادر است ولی با نقشه‌ای که شاید ناخواسته به آنها آسیب می‌زند. قضیه‌ قارچ هم در همین شبکه‌ نمادها جای می‌گیرد؛ قارچ‌ها هم سفید هستند و همانند موریانه‌ها به سرعت تکثیر می‌شوند. در واقع نمادها به شکلی بسیار موذیانه اما قدرتمند روی ذهن مخاطب تأثیر می‌گذارند و تماشاچی بعضاً بدون ‌آن‌که آگاهانه از حضورشان اطلاع داشته باشد، معنا و حس آنها را دریافت می‌کند. به کلام ساده؛ نمادها تکنیکی بسیار ساده اما مهم برای ارتباط متن و زیرمتن هستند.

در رابطه فروپاشیده زوج سوده و پیمان (حسن معجونی) به دلایل این جدایی و دل بریدن زن از مرد نمی‌پردازید، درحالی‌که این سویه می‌توانست رابطه سوده و شوهر آینده‌اش، روزبه (مهدی حسینی‌نیا) و چرایی مخالفت ماتیار با این ازدواج را گویاتر کند. این ابهام که می‌تواند مشکل این زوج را به کلیشه‌های عام همچون خیانت نسبت دهد، به خوانش شما از این درام چه کمکی می‌کند؟

رابطه‌ تمام شده‌ سوده با همسر سابقش یک پیرنگ فرعی است که تصور می‌کردم پرداختن زیاد به آن ممکن است پیرنگ اصلی را دچار مشکل ‌کند. از نظر من رابطه‌ آنها ماهیت کهن‌الگویی دارد و هر مخاطبی در هر نقطه‌ای از جهان بلافاصله متوجه می‌شود آنها با هم تمام کرده‌اند و به هر دلیلی اصطلاحاً حالشان با هم خوب نیست. ماتیار هم به خاطر عشقی که به هر دو آنها دارد می‌خواهد دوباره دور هم باشند. برای همین در بزنگاه ازدواج دوم مادرش، نقشه‌ خود را اجرا می‌کند تا پای شخص سوم را قطع کند. برای ماتیار کیفیت شخصیت روزبه مطرح نیست، او می‌خواهد جلوی این اتفاق را بگیرد؛ آنهم به شکلی که پدرش قهرمان قصه شود و گذشته‌ خود را تطهیر و احیا کند.

نوع نگاه به مسائل اجتماعی/اقتصادی روز در گورکن با توجه به اینکه فیلم دو سال قبل ساخته شده، آن را در زمان حال هم به‌روز و مبتلابه کرده مثل پرداختن به موضوع بیت کوین که این روزها به شدت داغ است. زمان نگارش و ساخت نگران این رویکرد به دلیل تاریخ مصرف‌دار بودن چنین ارجاعاتی نبودید؟

چرا نگران بودم ولی فکر نمی‌کردم چندان گریبانم را بگیرد. به دنبال عنصری به غیر از پول ریالی بودم که ارزشش محفوظ بماند و در نهایت به بیت‌کوین رسیدم. اما امروز به غیر از سیر صعودی قیمت بیت‌کوین، دلار هم یک‌باره از ۵ هزار تومان به ۲۵ هزار تومان رسید؛ چیزی که هنوز هم باورش برای ما سخت است! متأسفانه فیلم‌های اجتماعی ما درگیر این مسائل می‌شوند و به هرحال در سرزمینی زیست می‌کنیم که اقتصادش چنان نوسانات عجیبی دارد که به راحتی همه چیز را تاریخ مصرف ‌دار می‌کند. این تجربه برایم درسی شد که از این پس به این اعداد و ارقام نزدیک نشوم و در داستان‌گویی به شکلی دیگر به آن بپردازم.

در انتخاب بازیگران و بخصوص کاراکترهای محوری با رویکردی غیر کلیشه‌ای در فیلم های شما مواجه هستیم که کمک می‌کند روابط، مواجهه‌ها و روند قصه در اجرا هم واجد غافلگیری و تازگی شود. با توجه به اینکه فیلمنامه را هم خودتان می‌نویسید، از چه مرحله‌ای به بازیگران نقش‌ها فکر می‌کنید؟

تمام تلاشم را می‌کنم که فکر کردن به بازیگر را به آخرین مرحله موکول کنم؛ یعنی زمانی که فیلمنامه را نوشته‌ و بازنویسی کرده‌ام، چون به نظرم زودتر از آن به کار آسیب جدی وارد می‌کند. پروسه‌ انتخاب بازیگر جزو وظایف کارگردان است و فکر کردن به آن در زمان نگارش، شما را به کلیشه‌ها نزدیک می‌کند. برای انتخاب بازیگر هم بیشتر به انتخاب‌های انتحاری فکر می‌کنم؛ بازیگرانی که توانایی و پتانسیل بالایی دارند ولی بیشتر در یک محدوده‌ مشخص فعالیت کرده‌اند. چون هم آنها انگیزه‌ بالایی برای خلق یک شخصیت جدید دارند، هم برای من چالش جذابی در زمان کارگردانی است تا پرتره‌ دیگری از آنها خلق کنم. البته هر انتخاب متفاوتی لزوماً درست نخواهد بود و تماشاچی هم راحت آن‌را نمی‌پذیرد، در نهایت بازیگر باید با نقش مورد نظر تناسب کافی داشته باشد و در آن هیئت باورپذیر جلوه کند.

در وجوه تکنیکی مثل فیلمبرداری تعامل شما با عوامل به چه شکل پیش رفت و به چه تجربه‌های جدیدی رسیدید؟

با فیلمبردار کار آقای مجید گرجیان تجربه‌ همکاری در کوپال را داشتم. ایشان خودشان را به دنیای داستان می‌سپارند و تمام تلاششان را می‌کنند که فقط و فقط قصه را به بهترین و درست‌ترین شکل روایت کنند. همچون تجربه‌ قبلی‌ در زمان پیش تولید جلسات متعددی داشتیم تا با همفکری به یک نظام تصویری درست دست پیدا کرده و اصطلاحاً یک نقشه‌ راه داشته باشیم تا آن را در طول فیلم رعایت کنیم. در نهایت هم به یک دکوپاژ منسجم رسیدیم تا در زمان فیلمبرداری چالش‌های کمتری داشته باشیم. حضور دستیار و برنامه‌ریز؛ خانم آلاله هاشمی، طراح گریم؛ آقای محمود دهقانی، طراح صحنه؛ خانم منیر رضی‌زاده با توجه به قصه زنانه فیلم، آهنگساز؛ آقای مهدی پناهی، صداگذار محترم؛ آقای ابوالصدق و بسیاری از عزیزان که شاید در خاطرم نباشند، در شکل گیری این تجربه دوست‌داشتنی نقش مهمی داشتند. از مهمترین جذابیت‌های این کار تجربه‌ همکاری با ویشکا آسایش نازنین بود که از بااخلاق‌ترین و همراه‌ترین بازیگران زن سینمای کشورمان است. از همکاری با ایشان بسیار لذت بردم و از انتخاب و حضور او در این پروژه بسیار خوشحال هستم.

نمایش گورکن در شبکه نمایش خانگی را پس از اکران آنلاین که از راهکارهای جدید برای رونق و ادامه حیات سینما در بحران کرونا است، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من اوایل سال گذشته جزو مخالفان سرسخت اکران آنلاین بودم، چون چنین نمایشی را برای سینما حقیر می‌دانستم. به نظرم تماشای یک اثر سینمایی که سرشار از جزئیات است، روی پرده سینما و در سالن سینما صحیح است. تماشای یک اثر سینمایی روی صفحه لپ‌تاپ، تبلت، موبایل و … منطقی نیست، چون بدیهی ا‌ست که جزئیات آن دیده نمی‌شود. اما واقعیت این است که با توجه به شرایط سخت امروز، اکثریت مردم صلاح می‌دانند که آثار سینمایی را در خانه خود تماشا کنند. با توجه به وضعیت قرنطینه و ایزوله شدن مردم، شاهد دوران طلایی وی ‌او دی‌ها هستیم. اما هنرمندان ما همیشه زخم خورده‌‌ی نبود قانون کپی‌رایت بوده‌اند؛ قانونی که بعید می‌دانم در آینده‌ نزدیک هم شاهد جدی گرفتن آن در کشورمان باشیم. تنها باید خود هنرمندان و هنردوستان در این ارتباط تلاش مضاعف کنند و این موضوع را برای مردم جا بیندازند.

متأسفانه در کشور ما بعد از اکران آنلاین، فیلم‌ها به سرعت قاچاق می‌شوند و مثل ویروس در کانال های تلگرامی و سایت‌های سودجو منتشر می‌شوند و برخی کانال‌های ماهواره‌ای هم در کمال بی‌اخلاقی و بی‌انصافی آنها را بدون مجوز به نمایش می‌گذارند؛ گویی گروهی تمام تلاش خود را می‌کنند که مالکان این آثار متضررشوند و جان نیم‌بندِ سینمای این مملکت را زودتر بگیرند!

ولی تصور من این است که در شرایط موجود فیلم‌هایی مثل گورکن در اکران آنلاین موفق‌تر باشند، چون در این اوضاع سخت حتی فیلم‌های به شدت سرگرم‌کننده و کمدی هم به سختی می‌توانند مخاطب را به سالن‌های سینما بکشانند. علیرغم این مسائل، با تکیه بر بازی متفاوت ویشکا آسایش و سایر بازیگران فیلم که خوش درخشیده‌اند، عملکرد خوب عوامل فنی فیلم و از همه  مهمتر موضوع و داستان خاص و ملتهب این فیلم بسیار خوشبین و امیدوارهستم که گورکن یکی از آثار پرفروش اکران آنلاین امسال باشد.

منبع: مجله نماوا

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 159643 و در روز سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ساعت 14:57:02
2024 copyright.