امروز زادروز مرد خاطره ساز تلویزیون و سینماست؛ کسی که با پشتوانه سالها بازی روی صحنه تئاتر و نویسندگی و کارگردانی در گروه «پیاده»، اوایل دهه ۶۰ با سریال موفق «افسانه سلطان و شبان» در دو نقش سلطان و شیرزاد شبان درخشید و در سالهای سخت جنگ، ملتی را به خنده مهمان کرد. مهدی هاشمیاز آن زمان با نقشهایی باورپذیر و تاثیرگذار همچون دکتر حشمت در «کوچک جنگلی»، غولِ «چراغ جادو»، آقای راوندی «هزاران چشم»، دکتر منصور یاوری در «رقص پرواز»، حشمت شالفروش در «اشکها و لبخندها» و دکتر محمد قریب «روزگار قریب» جایگاهش را بهطور همزمان میان مردم و منتقدان حفظ کرده است.
گزیده کاری و وسواس او در سینما هم به کارنامهای باکیفیت و نقشهای ماندگاری منجر شده که آسیابان «مرگ یزدگرد»، نصرالله مددی «زرد قناری»، دو نقشاش در «دو فیلم با یک بلیت»، میرزاابراهیم خان عکاسباشی در «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، احمد در «همسر»، نادر سیاه دره «هیچ»، آقایوسف، غریبه در «آلزایمر» و سلیم «ضدگلوله» برخی از آنها هستند. این بازیگر بادانش که جزو معدود بازیگرانی است که دو سیمرغ بلورین را به خاطر بازیهای خوبش به خانه برده، همانطور که کم و گزیده کار میکند، خیلی هم بهندرت تن به گفتوگو میدهد، اما روی ما را زمین نینداخت و حاضرشد به بهانه زادروزش صحبت کند.
میتوانم ۲۰ ساله هم باشم
از هاشمیمیپرسم آیا رسیدن به ۶۹ سالگی او را خوشحال میکند یا ناراحت؟ میگوید: من اینقدر در لحظه زندگی میکنم که اصلا به سن فکر نمیکنم. من جزئی از یک کل هستم که سن خیلی برایم مهم نیست. من در ۲۰ سالگی همینی بودم که اگر عمری باقی باشد، در ۸۰ سالگی. من ۶۰ سالهام، اما میتوانم ۴۰، ۳۰ یا ۲۰ ساله باشم. چون دارم کارم را انجام میدهم و سعی میکنم در هر زمانی بهترین رفتار را داشته باشم. همه سالهای عمر همیشه با ماست. وقتی شما در لحظاتی به فکر هفت سالگی میافتید، یعنی آن سن هنوز با شماست. اگر نبود که به آن فکر نمیکردید. اگر مقداری تازگی و سلامت جسم و روانتان حفظ شده باشد، سن اهمیتی ندارد. این شمایید که میگویید چند سالتان است، شناسنامه نمیگوید چند ساله هستید.
در یکی از قسمتهای سریال «چراغ جادو»، شخصیتی نامیرا با بازی زنده یاد رضا خندان، غول ـ با بازی هاشمی ـ را احضار میکند و از او میخواهد آرزوی مرگش را برآورده کند. وقتی از بازیگر «دردسرهای عظیم» میپرسم دوست دارد، چند سال عمر کند، جواب میدهد: پدرم در ۹۵ سالگی جوانمرگ شد. اما من خودم خیلی به ادامه زندگی و اینکه تا چند سالگی زندگی کنم، فکر نمیکنم و سعی میکنم اگر در هر لحظهای مرگ سراغم بیاید، فقط مدیون کسی نباشم.
بازیگر نقش قاسم در «تراژدی» در ادامه میگوید آرزوی برآورده نشدهای ندارد. هاشمیبیان میکند: من اهل آرزو نیستم، روانم و در حال پیش میروم. درضمن کم و بیش میدانم کجا میروم. (میخندد) البته خیلی هم مطمئن نیستم جایی که دارم میروم مقصد درستی باشد.
از بازیگر نقش قربانعلی در «تلفن همراه رئیسجمهور» میپرسم که چه هدیهای خوشحالش میکند، پاسخ میدهد: کلا هدیه و جایزه خوشحالکننده است. اما چون من هیچوقت منتظر هدیهای نیستم، وقتی میگیرم خوشحال میشوم.
هاشمی این روزها مشغول بازی در فیلم «سیانور» به کارگردانی بهروز شعیبی است؛ فیلمیکه قصه اش در بستر درگیری منافقین در دهه ۵۰ رخ میدهد. بهجز هاشمی، بازیگرانی چون بابک حمیدیان، هانیه توسلی و آتیلا پسیانی هم در آن بازی میکنند. او از همکاری با شعیبی اظهار رضایت میکند و این کارگردان را بسیار نجیب و پاکیزه میخواند. هاشمی میگوید: شعیبی کارگردان متوجه و هوشیاری است و ضمن متانت، از پشت آن عینک نیمه دودی، با چشمان تیزبینش به دقت کار را میبیند و همه را زیرنظر دارد.
این بازیگر پس از پایان این فیلم، دیماه جلوی دوربین فیلم «سال تحویل» به کارگردانی دامادش سیاوش اسعدی میرود. اثری که هاشمیبا دخترش نورا همبازی خواهد بود. او در این رابطه هم میگوید: این کار فیلمنامه خوبی دارد که سیاوش آن را از روی رمان پدرش، نوشته است.
همکاری دوباره با عیاری
بهجز این دو پروژه، کیانوش عیاری هم که پیشتر تجربه همکاری های درخشانی با هاشمیدر روزگار قریب، هزاران چشم و خانه پدری داشته، قصد دارد بار دیگر از این بازیگر برای بازی در نقش اول فیلم تازهاش، «کاناپه» استفاده کند. هاشمی درباره این همکاری دوباره توضیح میدهد: وقتی با آقای عیاری کار میکنم، فکر نمیکنم دارم در فیلم یک کارگردان بازی میکنم. بلکه نگاهم به این همکاری به چشم یک نشست و برخاست صمیمانه و یک زندگی مفرح است. وقتی با ایشان کار میکنم، هیچ کار ویژهای برای بازی انجام نمیدهم، آن اتفاقی که باید خودش میافتد که این از اثرات یک کارگردانی پنهان و غیرمستقیم است.
مهدی هاشمی به توان ۳
نمیدانم شما این را امتحان کردهاید یا نه؟ وقتی نام مهدی هاشمی را در اینترنت جست و جو میکنید، به سه یافته با این نام برمیخورید که دو تا از آنها خوشنام نیستند! وقتی از هاشمی میپرسم که آیا از این مشابهت اسمی دلخور نیستید، میگوید: الان دیگر اسم و فامیلم برایم عادی شده و خیلی به آن فکر نمیکنم. اما اوایل انقلاب خیلی دلم میخواست با اسم و شهرتی خاص که دوست دارم به فعالیت هنری بپردازم، ولی ارشاد به دلایلی کودکانه این اجازه را به من و برخی دیگر از بازیگران نداد که به نظرم این کارشان ضدارشادی بود. از جمله اینکه مثلا جمشید آریا باید بشود جمشید هاشمپور. به نظرم همانطور که شاعران برای خود تخلص انتخاب میکنند، ما بازیگران هم باید در انتخاب اسم هنری آزاد باشیم.
سریال ماندگار «کوچک جنگلی» ساخته بهروز افخمی را حتما به خاطر دارید؛ هاشمی در این مجموعه نقش دکتر حشمت را به زیبایی بازی میکرد. از هاشمی میپرسم اگر در زندگی واقعی زمان نهضت جنگل حضور داشت، همین راه حشمت را میرفت؟ با خنده جواب جالبی میدهد: من فکر میکنم در زندگی واقعی برادرش میبودم؛ او هم پزشک بود و در جبهه مقابل و در جمع دولتی ها حضور داشت! خیلی هم تلاش کرد برادرش را حتی با امان نامه نجات بدهد، اما نشد.
کسانی که با هاشمی از نزدیک برخورد کردهاند، حتما کلاهی خاص را بر سرش دیدهاند که شمایل بامزهتری به این بازیگر میدهد. میپرسم اولینبار این کلاه را کی سر خود گذاشتید؟ میگوید: چون من زیاد به استخر میروم، میدیدم وقتی بیرون میآیم بالای بینی و پیشانیام احساس سرما میکند. چند سال پیش برای جلوگیری از سرماخوردگی، وقتی در شمال بودم رفتم کلاهی برای خودم بخرم که درنهایت با این مدل کلاه شاپویی نرم و اسپورت روبهرو شدم. جالب اینجاست که فروشنده هم از من پول نگرفت.
از این هنرمند ارزشمند از راز ویژگی انعطافپذیریاش در برخورد با سختیهای زندگی و افراد ناراحت میپرسم. میگوید: من آدم حاضرجوابی نیستم و رویم نمیشود در لحظه به افراد پاسخ بدهم. چون گمان میکنم بی تربیتی است، اما فردایش مدام با خودم کلنجار میروم چرا فلان حرف را به او نزدم. (میخندد) حتی ممکن است در خیالم دخل طرف را هم بیاورم و او را خفه کنم!
یک خانواده تمام هنرمند
هاشمی تنها هنرمند خانوادهاش نیست. همسرش گلاب آدینه، بازیگر توانایی است که نیازی به معرفی ندارد. برادرش ناصر هاشمی، هنرمندی محجوب است. دخترش نورا هاشمی هم بازیگری است که بازی خوبش را در فیلمهایی چون «جیب برخیابان جنوبی» دیدهایم؛ اثری که کارگردانی آن را سیاوش اسعدی، داماد استاد بهعهده داشته است. مهدی هاشمی حس خود را از حضور در خانوادهای همگی هنرمند اینگونه توضیح میدهد: چنان این مساله عادی شده که دیگر کسی از ما به این فکر نمیکند که همه همکاریم.
منبع: جام جم