محمد صالحعلا در گفتوگویی دیدگاه خود را درباره مرگ و کتاب نخواندن مطرح کرد.
به گزارش سینماسینما، صالح علا در میان گفتگویی بلند به سئوال هایی درباره کتاب نخواندن، حقیقت و مرگ هم پاسخ داده است:
به نظر شما کتاب نخواندن مردم آزاردهنده است؟
به نظرم تقصیر خود مردم هم نیست، باید قبل از اینکه کتاب خواندن و حتی الفبا را بیاموزیم، فکر کردن را به ما بیاموزانند. فکر کردن هم کار بسیار سختی است مثل کتاب خواندن و دانا شدن که بسیار سخت است. نمی بینید که نادانی طرفداران انبوهی دارد، در جایی که یک نادان سخن می گوید هزاران نفر سینه چاک او می شوند. برای دانایی اما باید دست دراز کنید و آن را بردارید. دانایی و فکر کردن و کتاب خواندن کار سختی است. با این همه جوانان ما خیلی کتاب می خوانند و من بسیار راضی هستم. بسیاری از دانشجویان من از من بیشتر کتاب می خوانند و حتی برخی از کتاب های خوب را آنها به من معرفی می کنند.
تعداد این دسته از افراد چقدر است چون امروزه حتی بیشتر قشر تحصیلکرده اطلاعاتشان را از گوگل و سرچ های اینترنتی درمی آورند.
خدا را شکر وقتی به کتابخانه ها و کتابفروشی ها می روم تعداد زیادی از جوانان را می بینم و زمانی هم که با آنها حرف می زنم، می بینم دائم در حال مطالعه هستند. اینها را از روی تواضعی مصنوعی و ساختگی بیان نمی کنم چراکه این جوانان هستند که کتاب های خوب را اول می خوانند و بعد به من معرفی می کنند. البته لزومی هم ندارد همه کتاب بخوانند. به طور مثال دستفروشی که در خیابان باید نان زن و بچه اش را دربیاورد کتاب به چه کارش می آید. باید دانست که فرهنگ با سواد فرق می کند و امروز تمام مشکلات ما از آدم های بی فرهنگ ولی باسواد است.
اگر در تاریخ به اسامی اشخاص جاهلی برمی خوریم که مردم را آزار می دهند آزارشان به مراتب کمتر از اشخاص باسوادی بوده که با دانش خود نسل کشی کرده اند مثل آنها که بمب اتمی ناکازاکی هیروشیما را تولید کردند که اشخاص بسیار باسواد و بی فرهنگی بودند بنابراین به نظر من اصل فرهنگ است نه سواد.
حقیقت لزوما در کتاب ها نیست و انواع فراوانی دارد و ناخوب است که ما حقیقت را تنها در کتاب ها جستجو کنیم. ما چندین میلیون سال اینجا زندگی می کردیم و خوشبخت بودیم بی آنکه کتاب بخوانیم یا اصلا کتاب اختراع شده باشد همچنان که زنبورها میلیون ها سال است دست به تغییر محل زندگیشان نزده اند ولی همچنان خوشبخت اند.
روز به روز خانه های ما تغییر کرده اما مانند گذشته خوشبخت نیستیم بنابراین من نمی دانم این چه استنباطی است که ما سعادت بشر را در کتاب خواندن می دانیم. بیشتر رنج هایی که میبریم از کتاب ها بیرون زده است. ما وقتی کتاب می خوانیم آیا انسان بهتری می شویم الزاما خیر، کتاب ما را نجات داده است؟ الزاما خیر. این آمارها به نظرم سرگرم کردن مردم است چراکه حقیقت تنها در کتاب ها نیست.
پس حقیقت را از کجا باید یافت؟
حقیقت در چشم های مادرم، در پچ پچه های مردم، در گفتگو، در… پیدا می شود.
شما گفتگو با یکی از اطرافیانتان را به کتاب ترجیح می دهید؟
بله صد در صد. من گفتگو با همسر، خواهر و برادر و خانواده ام را به کتاب خواندن ترجیح می دهم و همین که آنها را می بینم کتاب را به کناری می گذارم. چه چیزی مهمتر از خانواده و یا مهمتر از دوست و آشناست. ما بیخودی کتاب را تابو کرده ایم، کتاب چه می خواهد بکند. مثل مدرک تحصیلی که آن را مد کرده ایم و فکر می کنیم دو سال دیگر که فارغ التحصیل شدیم فلان مدرک را بدست آورده ایم و چه کسی خواهیم شد.
این روزها ما به فاصله های اندک هنرمندان و چهره های فرهنگی بسیاری را از دست داده ایم به نظر شما چطور می توان با مساله مرگ کنار آمد؟
مرگ که چیز بدی نیست دست کم من همیشه فکر می کردم کسانی که می میرند هیچ نفعی از مردنشان نمی برند ولی الان غیر از این فکر می کنم چراکه زندگی دیگر فاقد آن جذابیتی است که ما تصور می کردیم چنان که شاعر بحرینی ابراهیم خلیفه می گوید مرگ کجاست؟ مگر مرگ مرده است که دیگر سراغی از من نمی گیرد.
مقصودم این است که زندگی در فقدان بابک بیات، عباس کیارستمی، افشین یداللهی، عمران صلاحی و دیگرها بسیار دشوار است و شما نمی دانید چه سخت است قدم زدن در کنار کسانی که دیگر نیستند.
منبع: مهر