فوت نابهنگام دنیا فنیزاده، باعث شد مصاحبه ای با یکی از باتجربهترین مردان تئاتر عروسکی انجام شود که از سر اتفاق با پرویز فنیزاده هم رفیق بوده است.
به گزارش سینماسینما، گفتگوی انجام شده با بهروز غریب پور به این شرح است:
آیا شما با خانم دنیا فنیزاده همکاری مشترک هم داشتهاید؟
نه… از آنجا که ایشان تمرکزش بر نمایش عروسکی تلویزیونی بود، ما نتوانستیم کار مشترکی انجام دهیم، اما بههرحال من با پدرش (پرویز فنیزاده) آشنایی عمیقی داشتم و در سنندج این رفاقتمان بیشتر شد و من ارادت زیادی به ایشان داشتم. زمانی که مرحوم فنیزاده بههرحال به طور ناگهانی فوت کرد، من همواره پیگیر فرزندانش بودم. تا اینکه دنیا قد کشید و دیدم که تمام طنز پدرش در او متجلی شده است و احساس کردم فرزند پرویز فنیزاده، جایگزینش شده است. کلاهقرمزی در خاطرهها مانده و مردم با آن زندگی میکنند که از جذابیتها و مهارتهای دنیا فنیزاده رنگوبو گرفته است.
بهلحاظ کارشناسی، بازیدهندگی عروسک دنیا فنیزاده در چه سطحی است؟
در سطحی بسیار بالا. او جزء بازیدهندگان طراز اول نمایش عروسکی تلویزیونی است که با صحنه متفاوت است. دنیا در تلویزیون همواره یکی از پدیدآورندگان یک موجود زنده از روی یک شیء یا عروسک بود و بدون چیرگی بر رموز کنش و واکنشهای انسانی این امکانپذیر نیست. او این دو دنیا را خوب میشناخت. من چند ماه پیش به مناسبت جشنواره تئاتر عروسکی او را دیدم که دستش دیگر حرکت نمیکرد. او با این دستها زندگی میآفرید و حس کردم با ازدستدادن دست، دیگر از دنیا رفته است چون دیگر نمیتواند موجود زندهای را خلق کند.
خودتان از میان کارهایش کدامیک را بیشتر میپسندید؟
آن چیزی که برایم آشناست، کلاه قرمزی است. طبیعی است ایشان کارهای متفاوتی کرده است، اما ماندنیترینش کلاه قرمزی است. طبیعی است که بدون متن جذاب و کارگردانی مسلط و بدهبستان با پسرخاله و دیگر عروسکها، آفرینش این عروسکها هم امکانپذیر نبوده است و ما بازیگری نداریم که بدون همکاری با گروه بازیگران و صداپیشگان بتواند هنرنماییاش را مطرح کند، بنابراین این بدهبستان در حد استادی و درجهیک بوده و او اینگونه نقشی زنده و ماندگار را ایجاد کرده است.
بنابراین رفتنش بدون جایگزین است؟
امروز کسی میگفت که ما بهتر از دنیا فنیزاده را نداریم. من گفتم نه! حتما ما هنرمندان دیگری داریم؛ هیچکس جای هیچکس را نمیگیرد. کسی هم مثل دنیا نمیتواند ما را بخنداند. این خندیدن و بازیدادن عروسک است که مثل و مانند ندارد. بنابراین نباید رفتن او را بنبست و مسدودشدن راهها بدانیم. دنیا انگار در دو ماراتنی است که چوبش را به دست نفرات بعدی داده است که همچنان به اشیا و عروسکها جان ببخشند و اینگونه جهانی را بسازند. روزی دنیا گمنام بود و بعدها نامی شد و در میان نامآوران ماست. دیگر خودش نیست، اما آنچه از او بوده، ثبت و ضبط شده و تکرارشدنی است، اما آنچه از پدرش در صحنه بوده، به دلیل آنکه در آن روزگار ثبت نمیشد، نمانده مگر فیلمهایش که بسیار ماندگارند. فنیزاده میگفت: آ… آ… آ… دنیا همین است و بعد قبر. چقدر این عبارت کوتاه فنیزاده تکاندهنده است و سرنوشت اینگونه رقم میخورد.
سرنوشت هر دو مثل هم بوده و پدر و دختر عمر کوتاهی داشتند و زندگیشان تلخ تمام شده است؟
هردو در نقطهای بودند که بعد از سالیان به درجهای از هنر رسیده بودند که هنوز باید ادامه مییافت، اما دیگر مهلت خوشهچیدن را نداشتند. اینبار سرطان به جان دنیا افتاده بود. مدتها بود که او را از زندگی عادی هم محروم کرده بود. انگار این سرنوشت تکرار شده است.
خاطره شما از دنیا فنیزاده؟
آخرینبار در جشنواره عروسکی دیدمش، باورم نمیشد! به دلیل فاصله سنی زیادی که داشتیم، اما او را از زمانی که دختربچه بود، دیده بودمش و حالا خانمی شده بود و فرزندانی داشت. چنین حالتی که دریغآمیز است و از دیدنش خوشحال شدم، اما گفتم ایکاش در آن وضعیت نمیدیدمش.
حالا چه توصیهای دارید؟
بیا تا قدر همدیگر بدانیم/ که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم. باید یک بلندگویی به وسعت ۱/۶۴۸/۰۰۰ کیلومترمربع ایران داشته باشیم و این گفته را به گوش همه برسانیم که ای خانم، آقا، عمر کوتاه است و هنرمندان و نویسندگان، علما و فضلا از بین میروند و ما باید به یادشان باشیم. همهاش نباید سر قبرها آنها را یادآوری کنیم. امیدوارم گوش شنوایی باشد. تا همین روزها که دنیا فنیزاده بود، کمتر کسی سراغش میرفت و از او مصاحبه میگرفت و حالا که مرده است، همه از او یاد میکنند. این دریغی است که گریبانگیر فرهنگ ما شده است و هنگام سرازیرشدن در قبر به یادشان میافتیم و شروع میکنیم به مرثیهسرایی و بزرگنماییکردن، حیف!
شرق