گفت‌وگو با رویا افشار/ هنوز درگیر تارکوفسکی و سینمای معناگرا هستم/ حوصله مردم سر رفته و آینده برایشان مبهم است

رویا افشارسینماسینما: منوچهر دین‌پرست با رویا افشار برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن برای فیلم مامان به کارگردانی آرش انیسی از سی و نهمین جشنواره فیلم فجر گفتگو کرده که در روزنامه اطلاعات منتشر شده است. این گفتگو را می‌خوانید:

قبل از این‎که مصاحبه را آغاز کنم، دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن برای فیلم مامان در جشنواره فیلم فجر امسال را به شما تبریک می‌‎گویم. برای خوانندگان ما از نحوه آشنایی‌تان با سینما و این‎که چطور شد وارد این حوزه شدید توضیح بدهید. شما چهره غریبه‌‎ای نیستید و بسیاری شما را در سریال‌‎ها دیده‌‎اند اما سینما جای خود را برایتان دارد.

رشته تحصیلی من معماری است و از دهه شصت و با شروع فیلم‏‌های بعد از انقلاب، فعالیت سینمایی‌‏ام را آغاز کردم. البته برای بازیگری در استیج تئاتر یا مقابل دوربین تلویزیون چندان محدودیت سنی قائل نیستم.

یکی از فیلم‌‎هایی که در همان سال‎‌ها بازی کردید «شاید وقتی دیگر» به کارگردانی آقای بیضایی بود. چطور شد با ایشان همکاری کردید؟

یکی از مهم‏ترین مسائل و ویژگی‎ها برای آقای بیضایی این بود که افرادی که کنارشان در پروژه‌‎های سینمایی و تئاتر کار می‌‏کنند از این حوزه شناخت داشته باشند و بدانند این حوزه تفکر و دانش است که احیانا در میانه کار به مشکلی برنخورند. ایشان افرادی را انتخاب می‎‌کردند که با حوزه کاری که مدنظرشان بود آشنایی داشته باشند و بیش‎تر دنبال بازیگران اهل تفکر و مطالعه بودند.

به نکته مهمی اشاره کردید و آن نسبت بازیگر با تفکر و مطالعه است. تا چه اندازه سعی کردید این نسبت را در خودتان به‎ وجود بیاورید؟

خیلی زیاد، آن‎قدر که برخی به آن می‏‌گویند وسواس، در حالی که وسواس نیست. درمورد پیشنهاداتی که می‎‌شود حتما فکر می‏‌کنم و اگر وارد حوزه‌‏ای شوم باید از آن اطلاع داشته باشم. آن حوزه یا نسبتی با علوم اجتماعی دارد یا مربوط به دیگر علوم است که باید اطلاع نسبی از آن پیدا کنم و این قطعا وظیفه من در مقابل انتخاب‎‌هایم است.

در حوزه‌‏هایی غیر از حوزه سینما چقدر مطالعه دارید که بتواند به این رشته کمک کند؟

من ساعت‏‌های بسیاری برای مطالعه می‎‌گذارم و زیاد برای آن ارزش قائل هستم. مطالعه را به‎ عنوان یک پروسه که بتوانم با آن زندگی کنم در اولویت قرار داده‌ام. مثلا من عاشقانه فیزیک و فیزیک کوانتوم را دوست دارم و این از جمله مباحثی است که همیشه دنبال می‏‌کنم. در زمینه علوم اجتماعی و رمان و فلسفه بسیار مطالعه می‌‎کنم. من در خانه‎‌ام چیز زیادی به ‎غیر از کتاب ندارم.

چطور توانستید بین فن بازیگری و مطالعاتی که نام بردید، پیوند برقرار کنید؟ این پیوند را چطور توضیح می دهید؟

برای این‏که بازیگر درستی باشیم باید یک سری استانداردها داشته باشیم. این استانداردها از بدن، فیزیک، ذهن و عمق تفکر شما بیرون می‌آید. مثلا یادم هست وقتی که در دانشکده دراماتیک درس می‌‎دادم تأکید می‎‌کردم که آثار داستایوفسکی را بخوانید، برای این‎که پرسوناژ را بشناسید. شما وقتی در سن ۱۴ و ۱۵ سالگی هرمان هسه و داستایوفسکی مطالعه می‏‌کنید، این‏ها تأثیری بر ذهن شما می‌‎گذارد که بدانید دنیا را چگونه و چطور ببینید و طبیعتا این موارد بر روی بازی من هم تأثیر داشتند. پرسوناژ باید چندجانبه دیده شود و حتی اگر یک سکانس بازی می‎‌کنم این سکانس باید بر اساس استانداردها باشد. شما عنصری را خلق می‏‌کنید که باید برای بیننده، قابل‎ پذیرش باشد، حتی اگر کسی که آن را می‎‌بیند تجربه‌اش را نداشته باشد.

بین متون ایرانی هم مطالعه‌ه‎ای داشته‌‎اید که بیش‏تر از مواردی که اشاره کردید، روی شما تأثیر گذاشته باشد؟

سواد بصری و ادبی من از متون ایرانی بسیار کم است ولی یادم هست دکتر شمیسا از افرادی بودند که با افتخار ایشان را دنبال می کردم و از ایشان یاد می‌‏گرفتم. جهان دیگری از ایشان می‌‏دیدم که این جهان، مرز نداشت.

غالبا در هنرهای نمایشی و ادبیات، اگر قضیه‌‎ای پیش بیاید که جغرافیای مشخصی داشته باشد وظیفه خودم می‌‎دانم که آن جغرافیا را به‏ خوبی بشناسم ولی جریانی که جهان‎شمول است را بیش‎تر می‌‎پسندم.

صادق هدایت را بسیار دوست دارم و در سنین نوجوانی آثار او را مطالعه کرده‌‎ام. صمد بهرنگی از کسانی بود که قبل از رفتن به مدرسه، کتاب‏هایش را مطالعه می‌‎کردم. ولی باید بگویم تأثیری را که دکتر شمیسا روی ذهن من داشت نمی توانم فراموش کنم و خود را مدیون ایشان می‎‌دانم. البته ذهن ما صاحب اتم و اتمسفری است و این‏که چه کسی را می‌‎توانید جذب کنید هم خیلی اهمیت دارد.

بین کارگردانان و بازیگران ایرانی و خارجی، کدام شخصیت‌‏های سینمایی روی شما تأثیرگذار بودند و هستند؟

من هنوز درگیر آندری تارکوفسکی و سینمای معناگرا هستم. سینمای معناگرا برایم تمام نمی‌‎شود، به‏ ویژه آن‎‎که در سینمای ایشان بازیگرها نیستند که حرف عمده را می‏‌زنند، بلکه تعلیق کارگردان است که تأثیر خود را روی یک پرسوناژ که در یک قاب قرار می‌‎گیرد می‎‌گذارد.

چقدر بین رویا افشار و ماریا در فیلم آینه تارکوفسکی ارتباط برقرار می‎‌کنید؟

درست قرار گرفتن در کادر برایم مهم است و من این ارتباط را بیش‏تر می پسندم. یادم هست چیزی درباره آینه خواندم که بازیگر آن فیلم که البته بازیگر خوبی هم بود، نمی‎‌دانست چه چیزی را قرار است بازی کند و سناریویی در اختیارش قرار نداده بودند. ولی من این را تجربه کردم که وقتی شما در کادر قرار می‎‌گیرید نمی‌‎دانید یک ثانیه دیگر چه می‌‏گذرد؛ علی‎رغم این‎که در سناریوهای مفصل شما می‌‎دانید که چه می‎‌گذرد. دیدگاه‎‌های چنین کارگردانی اگر درس بازی ندهد -که قطعا می‎‌دهد- دست‎کم حوزه‎‌ای برای انتخاب می‌‎دهد.

شما در یک دوره بخصوص برای نسل من خاطره هستید، خاطره‌‎ای که با سریال آینه در ذهن ما شکل گرفت و آن سریال آن موقع برای ما قابل‏ توجه بود. از آن دوران بگویید.

دوران سریال آینه، دوران خوبی بود. آن موقع فردی به ‎نام حاجی انصاری که تهیه‎‌کننده تلویزیون بود، تهیه‌‎کنندگی سریال آینه را بر عهده داشت. آن سریال در دوره اول و دوم از سوی گروه معارف اسلامی تلویزیون ساخته شده بود اما وقتی به گروه فیلم و سریال رسید نابود شد و در دوره سوم نتوانستند از پس ماجرا بربیایند. شاید دیدگاه آن موقع ما نسبت به مسائل دینی و اجتماعی و انسانی خیلی بازتر از امروز بود؛ حتی بسیار بازتر از دورانی بود که آینه وارد گروه فیلم و سریال شد.

در سال‏‌های اخیر شما در حوزه سینما فعال‎‏تر شدید. با یک نقش و تیپ خاص هم وارد شدید. این تیپ و شخصیت را تا چه اندازه می‎‌پسندید؟ فکر می‎‌کنید که این را کارگردان‌‎ها به شما پیشنهاد می‎‌کنند و شما خودتان را تطبیق می‎‌دهید یا فکر می کنید تیپ و شخصیتی که شما در آن نقش ایفا می‌‎کنید بر اساس آرا و اندیشه‎‌هایی است که در ابتدای صحبت به آن اشاره کردید؟

بخشی از این ماجرا من هستم و بخشی از آن انتخاب دیگران است. یعنی کارگردان به توانایی من اعتماد می‎‌کند و من به جدل با خودم می‎‌روم تا چیزی را خلق کنم که این به درایت و آگاهی من نسبت به آن پرسوناژ مربوط می‎‌شود.

طی این سال‎ها چه تیپی را دوست داشتید بازی کنید و موقعیت آن فراهم نشده؟ نقشی که دوست دارید روزی ایفا کنید چیست؟

نمی‎‌دانم. من نقاشی، مطالعه، مجسمه‎‌سازی و پیاده‎‌روی می‎‌کنم و اهل کوهنوردی هستم. فرصتی برای این‎که بنشینم و فکر کنم که در حوزه سینما چه چیزی را دلم می‏‌خواهد و انجام نداده‏‌ام ندارم. در این حوزه بیش‎تر به آن فکر می‏‌کنم که چه چیزی را انتخاب کنم و آن را درست انجام بدهم. اتفاقا بگویم جواب‎‌های رد من بیشتر از جواب‏های مثبت است.

شما در فیلم مامان که امسال در جشنواره اکران شد نقشی را بازی کردید که در سینمای ما مرسوم نبوده.

ولی در جامعه ما مرسوم بود.

دقیقا و سؤال من هم در این مورد است. مادر در سینمای ما همیشه ایثارگر و قدسی بوده و هاله‌‎ای از معنویت داشته که در جای خودش کاملا هم موردپذیرش است. اما تا به ‎حال چنین نقشی در سینما نداشتیم که شما توانستید از عهده ایفای آن بر بیایید، یک مادر خودرأی و تا حدودی دیکتاتور که فعالیت‏های ذهنی او به سمتی رفته که توانسته خانواده را از نظم منطقی خودش خارج کند. تا چه اندازه توانستید با این تیپ و شخصیت نسبت برقرار کنید؟ این نقش را چطور دیدید که آن را پذیرفتید؟

نقش سختی بود، به جهت این‏که با هر دیدگاه دیگری می‌آمدم، کار را با پرسوناژ کلاسیکی که تعریف کردید انجام می‌دادم. طبیعتا آشفتگی این خانواده و سه فرزند آن‎ها که در فیلم دیدید، در شخصیت‌های دیگر فیلم، دیده نمی‌شد. مسأله مهم من در بازی این است که فضاسازی پرسوناژ داشته باشم، برای همین فکر می‌کردم سؤال و جواب‌هایی که با پسرم انجام می‌دهم چطور باید باشد و یک مادر واقعی در جامعه چطور باید این سؤال و جواب‌ها را انجام دهد.

اگر وارد کلاسیک‎‌ها بشویم و دستوری را که یک نظام و سیستم می‌دهد انجام دهیم، محدودیت‏‌هایمان بسیار زیاد خواهد بود، در حالی که اجراهای ما بسیار ساده‌‎اند.

واقعیت این است که وقتی می‎‌خواهیم واقعیت یک جریان را متوجه شویم از حقیقت آن پرهیز می‌کنیم. اما شما می‌خواهید واقعیت را دریابید که آن هم نشانه‎‌هایی دارد. توجه کردن به مردم پیرامون و تأثیری که سال‎های انقلاب و جنگ و بسیاری موارد دیگر بر آن‏ها گذاشته، مهم است و شما وظیفه دارید در سناریویی به ‏نام مامان به آن بپردازید. شما ببینید، مردم خسته هستند و حوصله گپ و گفت با هم را ندارند و این روی شخصیت‏ها تأثیراتی دارد که من باید به آن‏ها توجه کنم.

به‎ خصوص در یک سال اخیر و اپیدمی کرونا.

کرونا اوج قضیه شد و بندها را از هم پاره کرد. اما چرا مردم در طول این سال‎ها به گذشته خود باز می‌‎گردند؟ چه فاجعه‌‎ای است که مردم در گذشته زندگی کنند و جوانان مدام خاطرات گذشته را بشنوند. حوصله مردم سر رفته و آینده برایشان مبهم است. من مردم را می‌‏بینم و با آن‏ها مراوده دارم و حرف می‌زنم.

طبیعتا ممکن است یک فرد در جاهایی مثل من رفتار نکند اما وقتی که مامان را می‏‌بیند او را درک می‌کند، چون خودش است. وقتی نقشی را می‌پذیرید، ایفای آن صرفا بیان دیالوگ‌هایی نیست که به شما دستور داده شده یا میزانسن هایی نیست که به شما گفته‌اند، بلکه حال و هوایی ایجاد می‌کنید و تکنیک‌هایی که می‌شناسید را به ‏کار می‌گیرید تا مردم را به خودتان جذب کنید.

فیلم مامان به غیر از این‎که یک فیلم درام اجتماعی است و نسبتی جدی با وضعیت فعلی طبقه متوسط ایرانی دارد، از سه پسر صحبت می‏‌کند که سنی از آن‏ها گذشته و می‏‌خواهند وارد دنیای جدیدی شوند اما تلاطم‌‏ها نگذاشته موفق شوند. گویی صحبت از عدم موفقیت آن‏ها صحبت از یک نسل است. شما در یک سکانس می‌گویید ما زندگی خوبی در آبادان داشتیم ولی جنگ همه زندگی‌مان را نابود کرد و ما دوباره آن را ساختیم. نکاتی که به آن اشاره کردم گویای این نکته است که ما موانعی داشتیم و داریم ولی باید آن ها را رفع کنیم یا نه؟

این برداشت شماست و می‌توانید چنین برداشتی داشته باشید. اساسا حوزه کاری کارگردان این فیلم، مستندگرایی است. به هیچ عنوان درباره ماجرا تصمیم نمی‌گیرد و قضاوت نمی‌کند. شخصا نظرم این است که مامان می‌خواهد بگوید که بعد از این همه سال چه ‎چیزهایی ساخته شده است. ما بعد از جنگ دوباره توانستیم خودمان را بالا بکشیم اما مثل قبل نشدیم.

شما خوب توانستید از پس نقش خودتان بر بیایید و سیمرغ جشنواره را به  دست آوردید.

به‏ نظر من جشنواره امسال، زنجیر گسسته از دهه شصت بود و فکر می‌کنم بسیاری از انتخاب‎‌ها آن تفکر قدیمی‌‎تر را دنبال می‏‌کرد. خیلی خوشحالم که همه خوشحال شدند که من جایزه را گرفتم، یعنی همه از هر جریانی خوشحال شدند.

وقتی که فیلم را دیدم و از سالن اکران در برج میلاد بیرون آمدم، به دوستان گفتم که خانم افشار از پس بازی خوب برآمد و احتمالا جزو کاندیداهاست. البته باید بگویم این برداشت من بود و قطعا زنان دیگری هم در جشنواره بودند که بازی خوبی کردند و خیلی‎‌ها انتظار داشتند که آن‎ها سیمرغ را ببرند ولی داوران این‎گونه نتیجه گرفتند که خانم افشار برنده باشد.

از این بابت خوشحالم اما باور کنید مامان حاصل تفکر و تمرکز سال‎های این دوران و چهل سال فعالیت است.

اگر بخواهید مامان فیلم مامان را با مامان سریال آینه قیاس کنید چه تفاوتی در نقش این دو در این سال‌ها می‎‌بینید؟    

کارها را از هم جدا کنید. آینه هیچ توقعی نداشت اما توانست نویسنده‌‎های زیادی را به‎ خود جذب کند که با مدیوم تلویزیون آشنا بودند و به‎ خوبی جریان مردم را می‌‏شناختند و مثل امروز از مردم جدا نبودند. بخصوص افرادی صاحب بینش بودند، زیرا تهیه‏‌کننده تلاش می‎‌کرد افراد صاحب بینش را وارد این عرصه کند. این میزان‌‏ها را از هم جدا کنید.

آینه می‎‌خواست بگوید حتی اگر دچار یک هیجان بزرگ شدید خانواده را فراموش نکنید و خانواده بسیار مهم است؛ چیزی که بعد از آینه در تلاطم‎‌ها فراموش شد و رفت.

در سینما می‌‎توانید کل جامعه را ببینید. توقعات فیلم مامان و سریال آینه با هم فرق می‏‌کرد، حتی میزان آگاهی ما نسبت به مسائل فرق می‌‏کرد. ما امروز نسبت به خیلی از مسائلی که اتفاق می‌افتد خیلی آگاه هستیم.

شما حرکت امروز سینمای ما را به کدام سمت می‌بینید؟

من سمتی برای آن نمی‌بینم. فکر می‌کنم هر جا سیاست، نیازی را ببیند، جریانی را منسجم و بزرگ می‌کند تا آن نیاز برطرف شود. به نظر من تا وقتی که به سینمای متفکر و آزاد بها ندهیم نمی‌توانیم صحبت از سمت و سو کنیم. الان هر دوسال یک‌بار از سینمای تجربی یک اتفاق بیرون می‌آید. این  ها اتفاق‌‏های آزاد هستند.

حتما دقت کردید فیلم‏‌هایی طی چند دهه اخیر ساخته شدند که شما یک‌‏بار آن‏ها را می بینید و فراموش می‌کنید و در ذهن شکل نمی گیرند ولی بعضی از فیلم‌‎ها سال‎‌ها در ذهن می‌مانند و شکل می‌گیرند و شما با آن‎ها همذات‌‏پنداری می‌کنید. این اتفاق در سینمای ما بسیار کم‏رنگ
شده است.

بله کم‎رنگ شده، برای این‏که نیازی به آن نمی‌‏بینند و شاید حضورش را خطرناک می‏ بینند. من همین‌‎جا از رسانه شما اعلام می‌‏کنم حرف درست این است که نگاه مستقل و نگاه مؤلف داشته باشیم، نه نگاهی که برای یک سفارش تعلیم دیده است؛ چنان‏که می‏‌بینیم افرادی که برای ساختارشان تعلیم می‌‏دهند، به پرچمدارانی علیه خودشان بدل می‏‌شوند.

تا زمانی که سینمای ایران از حضور سیاست‎ها آزاد نشود نمی‌‏تواند نه به مردم کمکی کند و نه به خودش. همانی می‏‌شود که شما گفتید، فیلمی را یک‏‌بار ببینیم و تمام شود و بعضی وقت‏ها با افسوس و شرمندگی سرمان را پایین بیندازیم که این چه حاصلی است. درحالی‏‌که می‌بینیم وقتی یک اثر از ما به جشنواره‌های دیگر می‌رود چه هیاهویی برای آن به ‏پا می‌شود. در آن‏جا می‌گویند واقعیت‌ها دیده می‌شود و افرادی دور از جریان سفارش هستند که خارج از سیاست‌ها واقعیت را می‌بینند. این سینما بسیار سخت شده ولی ما نباید بجنگیم که هر چندسال یک‏بار اثری را ارائه دهیم.

شما در صحبتتان به رسانه ما و روزنامه اطلاعات اشاره کردید. من مطلع هستم شما یک دوره‌‎ای در روزنامه اطلاعات بودید. کی بود و چطور وارد شدید؟

بله درست است. من پیش از انقلاب در گروه اجتماعی روزنامه اطلاعات بودم و با آقای دریایی همکاری میکردم. بعد از این‎که دیپلم گرفتم حدود سال ۱۳۵۵ بود که با روزنامه همکاری کردم.

آقای دریایی به من گفتند که به کنفرانس‌ها بروم و از آن‏جاها خبر تهیه کنم ولی من گفتم دوست دارم به دادگاه‌ها بروم و از آن‎جا گزارش و خبر بگیرم. آن موقع دادگاه و ساختمان روزنامه اطلاعات نزدیک هم بودند؛ روزنامه اطلاعات در میدان توپخانه بود و دادگاه هم در همان اطراف قرار داشت. الان روزنامه در بلوار میرداماد و بزرگراه حقانی است. آن موقع اخبار دادگاه‌ها را به خوبی پوشش می‌دادند و روزنامه هم جایگاه خوبی داشت.

تا چه سالی در روزنامه اطلاعات بودید؟

من تا سال ۱۳۵۸ بودم. مسائلی به‏ وجود آمد و تحصیلاتم برایم مطرح شد که از روزنامه کنار کشیدم.

دوست داشتید که روزنامه‏‌نگار باقی می‌‏ماندید؟

روزنامه‌‏نگاری شغل بسیار جدی است و میزان‌‎های قوی دارد. من به‌‎عنوان بازیگر فکر نمی‏‌کنم از پس آن بربیایم. خیلی درایت‏های عجیب می‏‌خواهد که من شاید به‏ عنوان یک هنرمند نتوانم آن‏ها را بپذیرم.

اگر نقش یک روزنامه‌‎نگار را در یک فیلم سینمایی ایفا کنید چطور؟

قطعا متفاوت خواهد بود و برایم جذاب است.

شما روزنامه‌‏نگار نشدید ولی یک پسر روزنامه‏‌نگار تحویل جامعه روزنامه‌‏نگاری دادید.

از محبت شما متشکرم. این‏طور نیست که او فقط یک روزنامه‌‏نگار یا پسرم باشد بلکه انسان شایسته‏‌ای هم هست.

بسیار ممنونم که وقتتان را در اختیار من گذاشتید. در این روزهای سخت برایتان آرزوی سلامتی دارم.

این گفتگو برایم خیلی جذاب بود. از شما متشکرم و امیدوارم همه از کرونا به‏ سلامتی عبور کنند و سالی سرشار از شادی و سلامتی داشته باشیم.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 152802 و در روز دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ ساعت 21:40:49
2024 copyright.