تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۷ - ۱۳:۰۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 13754

زوج لیلا حاتمی و علی مصفا، در سینمای ایران بی‌مثال هستند؛ منش و رفتار حرفه‌ای‌شان، جنس انتخاب‌ها و حضورشان در سینما، و همین‌طور تبار فرهنگی هردویشان، آنها را تبدیل به ستاره‌هایی درخشان در سپهر هنر ایران کرده است. بعد از همبازی‌شدنشان در «لیلا»ی مهرجویی، تجربه حضور مشترکشان روی پرده نقره‌ای، چنان در خاطرِ سینمادوستان ثبت شد که هر بار که همبازی شدند، برای شیفتگان هنر هفتم، خاطره آفریدند.

به گزارش سینماسینما، آخرین تجربه مشترک سینمایی‌شان در همین سالی که گذشت به نمایش درآمد، «در دنیای تو ساعت چند است؟» به کارگردانی صفی یزدانیان، تجربه موفقی بود که اتفاقا تهیه‌کنندگی آن را هم علی مصفا برعهده داشت؛ تجربه‌ای که در آن، زری خوشکام-همسر علی حاتمی- دوباره نقش‌آفرینی کرد. در نشست صمیمانه‌ای که در یکی از شب‌های جشنواره با حضور جواد طوسی و با میزبانی زری خوشکام انجام شد، لیلا حاتمی و علی مصفا از زندگی و سینما گفته‌اند. به رسم ادب، در اینجا از منتقد گران‌قدر -جواد طوسی- که در سال ٩۴، با قلم و اندیشه‌شان، حامی صفحات هنری «شرق» بودند، قدردانی می‌کنیم.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌فصل مشترک شما به عنوان یک زوج هنری، ریشه‌های فرهنگی‌تان در کانون خانواده است: پیشینه ادبی خانواده مصفا و جایگاه تاریخی علی حاتمی در سینمای ایران. چقدر این تأثیرپذیری، زمینه یک نقطه تفاهم‌یافته را، چه در زندگی شخصی و چه در فعالیت‌های هنری‌تان، ایجاد کرده؟ آیا انتخاب‌هایتان فردی است، یا با هم بده‌بستان دارید؟
حاتمی: اهل مشورت هستیم ولی خب کار خودمان را می‌کنیم.
‌یعنی آن مشورت، تعارف است؟
حاتمی: نه، نه! من از اول یک کمی در قبول‌کردن نقش‌ها راحت‌تر بودم و علی تقریبا به جز یکی، دوتا از کارهایی که کردم با بقیه موافق نبوده. بعد از اینکه فیلم «لیلا» را با هم بازی کردیم، همیشه مشورت می‌کردیم. از نظر سلیقه‌ای، خیلی جاها مثلا سر «شیدا» اصرار می‌کرد که نرو!
مصفا: به‌هر‌حال خیلی تحمیلی نیست. هیچ‌وقت نظر یکی باعث نشده آن دیگری فیلمی را برود یا نرود. فقط در حد این بوده که درموردش صحبت کنیم و نظر هم را جویا شویم.
حاتمی: البته همیشه به عنوان آدمی که سلیقه علی را قبول دارم، از او سؤال می‌کنم.
‌جدا از این نظراتِ در حد پیشنهاد، شما یک رابطه زناشویی هم با یکدیگر دارید که مبتنی بر تجارب مشترکتان است؛ به‌هر‌حال، در حریمتان یک آدم عامی اظهارنظر نمی‌کند؛ مثلا علی مصفا کارگردانی را هم تجربه کرده. وقتی مواردی از سوی او مطرح می‌شود، چقدر شخصی است و چقدر وجه تخصصی دارد؟ درعین‌حال، آیا واقعیت‌های حرفه‌ای سینمای ایران و مقوله بازیگری را در نظر می‌گیرید، یا فقط به شکل ایده‌آل و مطلوبش فکر می‌کنید؟
مصفا: الان دیگر قضیه خیلی فرق می‌کند. زمانی برای خود لیلا هم مهم بود که چقدر ممکن است از کارکردن در یک فیلم لطمه ببیند، از یک مقطعی تا حد زیادی رویین‌تن شد. دیگر فیلم نمی‌توانست خیلی به او لطمه بزند. به نظرم می‌آمد که خودش هم چنین احساسی دارد و این دیگر مسئله‌ای خیلی حیاتی نبود. تا یک مقطعی فکر می‌کردیم انتخاب یک فیلم خیلی کار خطرناکی است و لیلا خیلی حساس بود. الان دیگر این‌طور نیست.
‌یعنی به ارزیابی هوشمندانه‌ای رسیدید؟
مصفا: به‌هر‌حال وقتی آدم احساس خطر کمتری می‌کند، ماجرا تغییر می‌کند. دیگر برای پذیرفتن یک نقش نهایتا به این فکر می‌کنیم که مثلا من در این فیلم چقدر قرار است اذیت بشوم، آیا این کار چیز جدیدی برای من خواهد داشت یا نه؟ امروز کمی نگاه هر دوی ما فرق می‌کند. تا حدی هم آن دید ایده‌آلیستی را از دست دادیم. یک زمانی فکر می‌کردیم ما فقط وقتی کار می‌کنیم که آقای مهرجویی کار کند … .
حاتمی: اما من همین چند روز پیش یکهو احساس کردم که قشنگ ١٠، ٢٠ سال پیر شدم. برای اینکه تا یک جایی در دنیای خودت و با آدم‌هایی که بودی می‌گفتی اینکه بد نیست، از هیچی بهتر است. ولی یک‌باره می‌بینی یک عالمه آدم جدید هست که تو اصلا نمی‌شناسی‌شان و دقیقا احساس کردم از این فضا عقبم. من با علی فرق دارم، هیچ اخباری را دنبال نمی‌کنم، و عکسی نمی‌بینم، برای همین وقتی بچه‌ها سر فیلم‌برداری از جشنواره می‌آمدند و اسامی فیلم‌ها و کارگردان‌ها را می‌گفتند، با یک موج جدیدی از فیلم‌سازهای خوب روبه‌رو شدم و با خودم گفتم: «ای بابا من اینجا برای خودم سرم را کرده بودم توی کوزه و داشتم کارای چرت‌و‌پرت بازی می‌کردم».
‌یعنی واقعا فکر می‌کنید چرت‌و‌پرت بوده؟ یا شکسته‌نفسی می‌کنید؟
حاتمی: با کوتاه‌آمدن از آن ایده‌آل‌ها، خیلی‌هایش چرت‌و‌پرت بوده. مثلا همیشه اطرافیانم می‌گفتند آخه تو چه‌جوری با فلانی کار می‌کنی؟ می‌گفتم اشکالی ندارد و برخی از کارها جزء «اشکالی نداشت»ها بودند. ولی الان فکر می‌کنم که نه! اشکالی دارد!
مصفا: برای اینکه الان یک امکان جدید شکل گرفته و به نظرم نسل کارگردان‌ها عوض شده است.
حاتمی: کلا نسل آدم‌ها عوض شده! یعنی امروز بازیگرانی داریم که مال نسل ما نیستند.
مصفا: ما آن موقع فقط امیدمان این بود که آقای مهرجویی فیلم جدید بسازند و به کس دیگری نمی‌توانستیم فکر کنیم. الان عده‌ای از فیلم‌سازان جوان و تازه‌کار هستند که ممکن است خیلی کارشان بدرخشد و اصلا کسی نشناسدشان.
حاتمی: و این چقدر خوب است. حالا من نمی‌گویم که کار همه این فیلم‌اولی‌ها شاهکار است؛ اما همین که یک موج جدید راه افتاده خیلی خوب است؛ یعنی من که یک موقعی خودم را جلوتر از سینمای ایران می‌دیدم، با چنین اتفاقی احساس می‌کنم چقدر سینمای امروز ایران روبه‌جلوست.
‌با این نسل جدید فیلم‌سازان خلاق و بازیگرانی که نگاه و سمت‌و‌سویی متفاوت دارند فکر می‌کنید بیش‌از‌حد دور خودتان حصار کشیده بودید و حالا باید روابط عمومی‌تان را تقویت کنید؟
حاتمی: نه نه، اصلا کاری به روابط ندارم. با دیدن چنین موج وسیعی از فیلم‌سازان جوان خوشحال شدم.
مصفا: در واقع، وضعیتی که فریز شده بود، انگار شکست.
حاتمی: بله دقیقا. من فکر می‌کنم ١٠، ١۵ سال در یک دنیای منجمد بودیم و با بعضی کارها کنار می‌آمدیم؛ ولی یک‌باره دنیایی می‌بینی که خیلی خوب است و دارد جلو می‌رود و تو از خودت شرمنده می‌شوی که آن فیلم‌های «اشکال نداره» را بازی کرده‌ای!
‌هر دوران، اقتضائات خودش را دارد. امروز ما شاهد ورود یک سری فیلم‌ساز جوان خوش‌فکر هستیم. این اتفاق شاید در دورانی که شما «شیدا» را بازی کردید نمی‌افتاد، زیرا سینما حالت یک‌نواختی داشت.
حاتمی: فکر می‌کنم الان بیشتر جوان‌ها میل به جلو دارند و سرشار از ایده‌های تازه‌اند؛ ولی ما آن‌موقع با یک جریان ساکن مواجه بودیم و به غیر از چند استعداد، جریان کلی سینما خیلی وحشتناک بود. الان آن استانداردهای فیلم‌سازی یک چیز درستی شده و ما دیگر با ایده‌های پرت‌و‌پلا و دنیای عجیب‌و‌غریب مواجه نیستیم.
‌حالا در این موقعیت آنها باید به سراغ شما بیایند یا این یک رابطه دوطرفه است؟
حاتمی: نه این رابطه وجود دارد. من در دسترس هستم. منتها از یک چیزهایی بی‌خبر بودم که وقتی فهمیدم، باعث خوشحالی‌ام شد.
مصفا: البته دوره ما اینترنت نبود، الان دیگر این‌طور نیست که ما در یک محیط گلخانه‌ای برای خودمان یک کارهایی بکنیم و بعد بگوییم عیبی ندارد کسی اصلا حالیش نیست من فلان نقش را بازی می‌کنم. الان دیگر این‌طور نیست و حواس همه باید جمع باشد.
حاتمی: بعد هم فیلم‌های خوب و استاندارد ساخته می‌شود.
‌البته کارنامه شما را که نگاه می‌کنیم به آن صورت به آثاری که ضعیف باشد برنمی‌خوریم. همیشه حساب‌شده عمل کردید.
حاتمی: بله ولی در دوره‌ای بود که تازه بچه‌دار شده بودم و خیلی برایم همه‌چیز جدی نبود و زندگی را راحت‌تر می‌گرفتم و حساسیت‌های قبل یا الانم را نداشتم. به مود و حالت آدم هم بستگی دارد.
‌الان دو نگاه نسبت به گستردگی فیلم‌سازان نسل جدید هست. بعضی‌ها می‌گویند با توجه به واقعیت عینی سینمای ما و چرخه تولید و محیطی که برای یک فضای مناسب نمایشی باید وجود داشته باشد، این‌دسته از فیلم‌سازان چقدر در ترافیک اکران می‌توانند در یک سیکل درست، خودشان را پیدا کنند و مخاطبان واقعی‌شان کم‌کم شناسایی شوند؟ چون در یک اکران کوتاه‌مدت ممکن است این فیلم‌ها مخاطبان خود را پیدا نکنند. باید یک پاتوق فرهنگی شکل بگیرد تا رفته‌رفته و به مرور زمان این فیلم‌ها مخاطبانشان را شناسایی کنند و این اتفاق به یک جریان تبدیل شود. چقدر فکر می‌کنید این رشدِ کمّی از وضعیتی طبیعی برخوردار است؟
مصفا: فکر می‌کنم شکل‌گیری گروه «هنر و تجربه» خیلی اتفاق خوبی بود و آن پاتوقی را که شما می‌گویید، به شکل حداقلی درست کرده و در کنار آن سلیقه مخاطب هم عوض شده. ١٠ سال پیش هرگز فکر نمی‌کردیم فیلمی مثل «ماهی و گربه» اصلا ساخته شود و بعد هم جایی برای اکران داشته باشد و مخاطب از آن استقبال کند. الان واقعا سلیقه مخاطب عوض شده و بخشی از آن هم شاید به همین خاطر باشد که ما به یک جریان جهانی وصل شده‌ایم. قبلا این‌طور نبود و این جریان، شکل زیرزمینی داشت؛ بنابراین من از طرفداران گروه «هنر و تجربه»‌ام و فکر می‌کنم خیلی کار مثبتی انجام شده.
‌گروهی که خودتان سال‌هاست با فردین صاحب‌الزمانی و صفی یزدانیان تشکیل داده‌اید، چطور بوده؟
مصفا: ما خیلی نمی‌توانیم ملاک خوبی باشیم، چون همیشه یا بدشانسی آوردیم یا درموردمان نامردی شده و بدترین اکران‌ها را به ما دادند؛ حتی درباره فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» که این‌قدر خوب داشت می‌فروخت، یک‌دفعه گفتند کف فروش افتاد که من آخر هم نفهمیدم کف فروش چیست؟ چون ما هر جا می‌رفتیم سالن‌ها پر بود! پس ما خیلی نمی‌توانیم ملاک درستی برای نتیجه‌گیری باشیم. همه‌اش یک اتفاقی افتاده، مثلا خورده به اکران فیلم محمد (ص)، خورده به دعوای حوزه و ارشاد. یک چیزی شده که نهایتا فیلم ما را تحت‌الشعاع قرار داده.
‌با توجه به آن ریشه‌های فرهنگی- خانوادگی، چقدر «فرهنگ» برای شما یک تعریف‌دهی مستقل را ایجاد می‌کند؟ مثلا می‌خواهم بدانم بر اساس ظرفیت‌پذیری جامعه و فضای بی‌رونق فعلی که نه سینمای اصلی سر جای خودش است و نه سینمای روشنفکرانه توانسته در یک موقعیت تثبیت‌شده قرار گیرد، متر و معیار شما نسبت به سینما، فرهنگ و هنر چیست؟ این پل ارتباطی سینما چطور می‌تواند یک خروجی مناسب داشته باشد تا هم بتواند به حیات خود ادامه دهد و هم موقعیت معاصر را به‌درستی ارزیابی کند؟
مصفا: (با خنده) ما خیلی صلاحیت جواب‌دادن به این سؤالات را نداریم؛ برای اینکه خیلی آدم آگاه به وضعیت فرهنگی هنری نیستیم. از نظر من همچنان یک دوره طلایی در گذشته وجود دارد که به ما نرسید و ما در آن زندگی نکردیم.
‌دوره طلایی در چه مقطعی؟
مصفا: دوره پدرانمان.
‌پس شما آدمی نوستالژیک هستید؟
مصفا: بله، چیزهایی که از گذشته می‌خوانم همه‌اش می‌گویم چقدر همه‌چیز سر جای خودش بوده.
‌این واقعیت را من هم قبول دارم. فیلم «پله آخر» شما را که نگاه می‌کنم، کاملا این دغدغه و جهان‌بینی وجود دارد. منتها شما در کنار این گذشته‌گرایی، تلاش می‌کنید به‌روز باشید. آیا این نگاه چندوجهی مبتنی بر یک واقع‌بینی است؟ درعین‌حال که سنّت را نفی نمی‌کنید، از آن یک تعریف معاصر ارائه می‌دهید.
مصفا: من آگاهانه کاری نمی‌کنم. تنها چیزی که آگاهانه اتفاق می‌افتد خواستِ «متفاوت‌بودن» است. گاهی وقت‌ها حتی به شکل زننده‌ای دلم می‌خواهد متفاوت باشم. وگرنه به این فکر نمی‌کنم که کاری انجام می‌دهم که مدرن است یا نوستالژیک. یاد نگرفتم آگاهانه این چیزها را محاسبه کنم و احتمالا نقطه ضعفم هم هست، ولی خب این‌طوری است دیگر.
‌شما چطور؟
حاتمی: من فکر می‌کنم بالاخره آدم در زمانی که زندگی می‌کند و هست اثر می‌گذارد و متقابلا زمانی هم که آدم در آن زندگی می‌کند روی آدم اثر می‌گذارد.
‌یعنی این اتفاق درباره پدرتان هم می‌افتاد؟ اگر الان او در قید حیات بود، علی حاتمی دیگری از نظر بیان و نگاه و اجرا می‌شد؟
مصفا: اتفاقا من چند وقت پیش داشتم به این فکر می‌کردم که اگر علی حاتمی امروز بود، چه می‌کرد؟
حاتمی: (با خنده) من که خدا را شکر می‌کنم نیست! نمی‌دانم اگر بود چطور می‌شد؟
‌یعنی به یک انزوا کشیده می‌شد؟
حاتمی: نه نمی‌دانم. فکر نمی‌کنم منزوی می‌شد.
‌شاید در این وضعیت خیلی زجر می‌کشید …
حاتمی: نه اصلا.
مصفا: به این فکر می‌کنم که کارهایش چه شکلی پیدا می‌کرد؟
‌در کارهای این دورانش تلاش برای دستیابی به زبان و ساختار نو را می‌بینیم؛ مثلا در «حاجی واشینگتن»، یا در «کمال‌الملک»…
حاتمی: نه به نظرم اصلا به انزوا نمی‌رفت. منظورم از آن «خدا را شکر که نیست» جلوه بیرونی و شویی‌اش بود.
مصفا: نکته جالب درباره علی حاتمی این بود که در زمان خودش هم در مقایسه با هم‌نسلانش سینمایی منطبق با علایق خود و جدا از جریان رایج را دنبال می‌کرد.
حاتمی: فکر می‌کنم با توجه به پروژه‌هایی که پدرم در نظر داشت، آثار خیلی جذابی مثل «تختی»، «محمد (ص)»، «ملکه‌های برفی» و … را قرار بود ببینیم؛ بنابراین حیف شد این فیلم‌ها را از دست دادیم.
‌شما بهترین فیلم پدر را چه می‌دانید؟
حاتمی: برای من هرکدام از آثار او از یک جور خوشایند هستند.
‌به یک نقطه انتخاب نمی‌توانید برسید؟
حاتمی: نه نمی‌توانم بگویم.
‌مثلا فیلم «خواستگار» را چگونه می‌بینید؟
حاتمی: به نظرم همه فیلم‌های پدرم شاهکارند. من همه فیلم‌هایش را دوست دارم.
‌از این نظر می‌گویم علی حاتمی جلوتر از زمانه خودش بود، چون فیلم «خواستگار» متأسفانه یک هفته بیشتر اکران نداشت؛ ولی کار به‌شدت نویی بود.
حاتمی: او آن چیزی که مردم انتظارش را داشتند عرضه نمی‌کرد. یک چیز دیگری عرضه می‌کرد و اتفاقا مردم هم خوششان می‌آمد و می‌رفتند به سمتش ولی آدم‌هایی که منتظر این بودند که شبیه بقیه بشوند، مأیوس می‌شدند. در واقع یک چیز خوشایندی بود که مأیوس می‌کرد مخاطبی را که در پی این بود که ما زودتر برسیم به جهان و در نتیجه حواسشان را پرت می‌کرد؛ ولی از طرف دیگری چون با خودشان و وجود خودشان ارتباط برقرار می‌کرد و این را نمی‌توان انکار کرد، برایش دلنشین هم می‌شد.
‌آقای مصفا شما نسبت به سینمای علی حاتمی چه نگاهی دارید؟ آیا ما علی حاتمی را فیلم‌ساز مؤلف می‌توانیم تلقی کنیم؟ هنرمندی که عناصر تکرارشونده در آثارش وجود دارد و دنیایش منحصربه‌فرد است؟
مصفا: من فکر می‌کنم بیش از هرچیزی علی حاتمی مؤلف است.
حاتمی: من می‌خواهم بگویم سوپر مؤلف و ورای مؤلف است.
مصفا: بله. او توانسته تعریفی را که مشخصا برای خودش است ارائه دهد و از معدود کارگردان‌هایی است که در مواجهه با آثارش نمی‌توانی بگویی مثلا از فلان فیلم الهام گرفته. منبع الهامش را نمی‌توانی پیدا کنی. آثار مورد علاقه من مجموعه تلویزیونی «سلطان صاحبقران» و فیلم «سوته‌دلان» است.
حاتمی: من چون از کودکی اینها را زیاد دیدم، برای همین شاید خیلی بهشان عادت دارم، خیلی تجربه‌اش کردم و خیلی مطالعه‌اش کردم، بی اینکه دقت خاصی به آنها کنم. من از این نظر می‌گویم سوپرمؤلف، چون حوزه او صرفا سینما نیست. نمی‌توانیم بگوییم این فقط سینماست. می‌خواهم بگویم اصلا یک‌جور اختراع است؛ یعنی یک چیز واقعا منحصر‌به‌فرد است. آن چیزی است که الان می‌گویند اینستالیشن، پرفورمنس و … همه اینها به نظر من در هر فیلمش مخلوط است. شاید از نظر سینمادوستان که می‌خواستند آن را با نُرم مطابقت دهند، خیلی هم سینما نبوده. برای همین می‌گویم ورای مؤلف است، چون یک دنیا و قالب جدیدی برای خودش درست کرده است.
‌علت چیست که هرچقدر جلوتر می‌رویم، عیار او بالاتر می‌رود؟
حاتمی: خب فکر می‌کنم سینمادوستان ما پیشرفت کردند و با سینما آشناتر شده‌‌اند و ذائقه و درکشان بهتر شده؛ مثلا آن تسلطی که عموم مردم به شعر و ادبیات داشتند، به سینما که نداشتند؛ ولی الان دارند. به نظر من مخاطب سینمای ایران سطحش خیلی بالاست.
مصفا: البته عموما هم نمی‌توان این را گفت.
حاتمی: چرا، به نظر من این‌طور است.
‌به «سلطان صاحبقران» و «سوته‌دلان» اشاره داشتید. آن نگاه متفاوتی را که علی حاتمی به گستره تاریخ دارد، می‌پسندید؟ آیا او می‌خواسته برای تاریخ یک بیان جذاب پیدا کند؟
مصفا: من با تماشای «سلطان صاحبقران» در تلویزیون، با یک کار کاملا متفاوت روبه‌رو شده بودم. همه‌چیزش خوشایند بود. به قول شما شاید بخشی از آن نوستالژی باشد.
‌خیلی‌ها «سوته‌دلان» را بهترین فیلم علی حاتمی می‌دانند.
مصفا: به نظر می‌رسد در این فیلم ما یک دفعه برای اولین‌بار چیزهایی می‌شنویم که انگار بقیه یا جرئت نمی‌کردند بهش بپردازند یا خجالت می‌کشیدند و این یک دفعه خیلی جذاب می‌شود. همیشه موقع بازی‌کردن یک نقش به این فکر می‌کنم که اگر بتوانم آن چیزی که خودم دلم می‌خواهد را بازی کنم، عالی است؛ ولی هنوز جرئت نکرده‌ام اجرایش کنم و همیشه به این فکر می‌کنم ای کاش من هم چنین جرئتی داشتم. در فیلم‌سازی می‌بینم علی حاتمی با «سوته‌دلان» به جایی رسیده که جرئت کرده چنین چیزی را جلوی دوربین به این شکلِ به‌یادماندنی اجرا کند.
‌جرئتِ پرداختن به یک مضمون و عشق غریب، یا جرئت در شکل‌یابی این ساختار و بیان نمایشی؟
مصفا: جرئت در اینکه آدم کلیشه‌ها را بشکند و اجرائی داشته باشد که فقط مال خودش است و نه ازش خجالت می‌کشد و نه از این می‌ترسد که بعدا دیگران بگویند چرا این کار را کردی.
‌و درعین‌حال آن شناسنامه و مؤلفه‌هایش را هم دارد. یکی از زیباترین مؤلفه‌های سینمای علی حاتمی تقدیرگرایی است. ما با آدم‌هایی سروکار داریم که گریزی از تقدیر ندارند و سرنوشت تراژیک و موقعیت نمایشی پیدا می‌کنند. یک نکته دیگر که باز نشانه بارزش را در «سوته‌دلان» می‌بینم ترکیب زن اثیری و لکاته‌ای است.
مصفا: به‌هر‌‌حال یک چیزهایی وجود دارد که ما در زندگی روزمره‌مان هر روز انجامش می‌دهیم؛ ولی جلوی دوربین هیچ‌کس جرئتش را ندارد؛ چه در زمینه بازی‌کردن، چه در زمینه فیلم‌نامه نوشتن و چه در دیگر زمینه‌ها. خیلی وقت‌ها آدم خجالت می‌کشد، خیلی وقت‌ها آدم احساس می‌کند این یک چیزی نیست که من بخواهم مطرحش کنم و علی حاتمی در «سوته‌دلان» این مرز را رد کرده.
‌به نوستالژی اشاره کردید. با وجود اینکه شما یک مجموعه همگون هستید که در جامعه پر از انقطاع و جداافتادگی امروز به یک تحمل‌پذیری رسیده‌اید، ولی نوستالژی علی مصفا با نوستالژی صفی یزدانیان در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»، خیلی متفاوت است. نوستالژی علی مصفا خیلی شرقی‌تر و اینجایی‌تر است.
مصفا: به‌هرحال اینها حتما به دوره کودکی آدم برمی‌گردد.
‌برسیم به جشنواره فیلم فجری که پشت‌ِسر گذاشتیم. چقدر حضور شما و آقای مصفا در فیلم‌های «وارونگی» و «خانه‌ای در خیابان چهل‌و‌یکم» و خانم حاتمی در فیلم «من» اقناع‌کننده بود؟
مصفا: نکته جالب برایم این بود که دیدم چقدر همه با وسواس و دقت کار می‌کنند و از هیچ‌چیز نمی‌ترسند و مقایسه می‌کنم با خودم که تازه حتی وقتی تهیه‌کننده هم بودم، این مقدار اصرار به گرفتن پلان به آن شکلی که من فکر می‌کنم درست است و باید انجام شود را نداشتم. شاید به خاطر این است که من فیلم‌برداری‌ام نگاتیو بود و درحال‌حاضر دیجیتال است. علاوه بر این دو فیلمی که در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، «دوئت» را هم بازی کردم. در همه این فیلم‌ها با شکل تازه‌ای از کار با دوربین دیجیتال مواجه شدم.
‌شما خودتان می‌توانید با آن کنار بیایید؟
مصفا: برایم پذیرفتن اینکه این‌قدر راحت می‌شود برداشت‌های زیاد داشت، سخت است. از یک نظر، هم برای بازیگر و هم برای دیگران خیلی خوب است و از جنبه‌ای دیگر همه‌چیز را تا حدی بی‌معنی می‌کند که این اصلا خوب نیست. ما یک تفاوت عمده‌ای را از وقتی که دوربین دیجیتال آمد، هم توی کیفیت و تکنیک فیلم‌های جدید، هم در بخش بازیگری و … احساس می‌کنیم. خیلی همه‌چیز سخت‌تر شده، اما بهتر و بدترش را نمی‌توان راحت گفت. خیلی وقت‌ها فکر می‌کنم چقدر نگاتیو بهتر بود، همه اضطراب داشتند نکند برداشت خراب شود. از طرفی هم این اضطراب لطمه می‌زد؛ ولی هنوز نتوانستند وسطش را بگیرند که هم آن حواس‌جمعی باشد و هم امکاناتی که دیجیتال به ما می‌دهد.
حاتمی: به نظرم آن حواس‌جمعی هست. من خیلی خوشحالم. اولش یک کمی کسرشأنمان می‌آمد جلوی دوربین دیجیتال برویم؛ ولی الان کاملا عادی شده و فکر می‌کنم چقدر چیز خوبی شد. من از کسانی بودم که خیلی اضطراب داشتم و چون اصولا صرفه‌جو هستم، خیلی نگران این بودم که یک برداشت خراب شود.
‌بعضی از فیلم‌سازها مثل مسعود کیمیایی هستند که هنوز به‌شدت نگاتیو را تقدیس می‌کنند …
حاتمی: اول دوربین دیجیتال به رسمیت شناخته نمی‌شد؛ ولی الان عادی شده.
مصفا: خب به‌هرحال یک چیزهایی این وسط از دست می‌رود. اصلا از وقتی مانیتور آمده شکل رابطه کارگردان و بازیگر تغییر کرده. آن زمان کارگردان می‌ایستاد کنار دوربین، الان می‌نشیند جلوی مانیتور، گاهی وقت‌ها هم کارگردان تنبلی‌اش می‌آید بیاید با تو حرف بزند، از همان‌جا یک پیغامی را می‌گوید.
حاتمی: ولی من این دوری کارگردان را می‌پسندم. نگاه نگران کنار دوربین و اینکه همه‌اش در‌حالی‌که داشتی بازی می‌کردی، شاهد قضاوت کارگردان بودی، خوب نبود.
مصفا: خب یک رابطه خصوصی بین کارگردان و بازیگر شکل می‌گرفت که الان آن رابطه بین بازیگر و گروه کارگردانی است. از وقتی دوربین دیجیتال با سه مانیتور آمده، همه می‌توانند مانیتور را ببینند.
حاتمی: به نظر من کارگردان باید مانیتورش جدا باشد و اصلا همه نمی‌توانند مانیتور او را ببینند و تنها کسانی که فقط کارگردان اجازه می‌دهد، حق دارند ببینند.
مصفا: خب این‌طور نمی‌شود. چون یک وضعیت طبقاتی پشت صحنه ایجاد می‌شود. قبلا این وضعیت پذیرفته شده بود، ولی الان نمی‌شود گفت چه کسی می‌تواند توی مانیتور را نگاه کند و چه کسی نمی‌تواند.
حاتمی: به‌هرحال به نظر من مانیتور چیز خوبی است. تو در مقام بازیگر می‌توانی اشتباهت را زودتر بفهمی و برطرف کنی به‌جای اینکه صبر کنی تا فیلم‌برداری تمام شود، فیلم مونتاژ شود و بعد بگویی واااای نباید این کار را می‌کردم. همان لحظه می‌توانی اشتباهت را بفهمی.
مصفا: این هم یک بحثی است که درباره همه بازیگرها صدق نمی‌کند. یک بازیگری وقتی بازی‌اش را در مانیتور می‌بیند می‌تواند خیلی ریز تصحیح کند و ٢٠ درجه بهبود ببخشد، یک بازیگری هم وقتی بازی‌اش را نگاه می‌کند دیگر اصلا نابود می‌شود.
حاتمی: نه دیگر این تشخیص کارگردان است که به چه کسی بگوید و به چه کسی نگوید. به نظرم مانیتور از قبل خیلی بهتر است.
‌آقای مصفا در این سه فیلمی که امسال بازی کردید از کارتان راضی بودید؟
مصفا: بله خیلی.
‌از دید شما فیلم‌هایی که این نسل می‌سازد، حدیث نفس زمانه خودشان و واکنشی نسبت به شرایط موجود است؟
مصفا: اینهایی که من کار کردم همین‌طور بوده که شما می‌گویید. در هیچ‌کدام نگاه شخصی نبوده؛ ولی انتقادی که می‌توانم داشته باشم این است که سازندگان فیلم‌ها خیلی درگیر این هستند که اثرشان کجا و در کدام جشنواره بین‌المللی نمایش داده می‌شود و چه اتفاقی برایش می‌افتد؟
‌یعنی به ویترین فیلمشان و بازتاب بیرونی‌اش خیلی فکر می‌کنند؟
مصفا: نه، همین که اصرار بر طرح موضوعات اجتماعی دارند؛ یعنی اگر کمی بیشتر به علایق شخصی‌شان بپردازند، خیلی بهتر است تا به این فکر کنند که الان چی بسازیم که موضوعِ روز باشد. این خیلی توی کار هنری محاسبه می‌آورد که به نظرم خوب نیست.
‌به‌هرحال ما در یک جامعه سیاست‌زده و ملتهب زندگی می‌کنیم که آدم پایش را از خانه بیرون می‌گذارد در کوران مسائل و رخدادهای گوناگون قرار می‌گیرد.
مصفا: یک وقتی کارگردان بسته به حالش می‌گوید من دوست دارم چنین فیلمی بسازم و سوژه ذهنی من فلان موضوع است. به نظر می‌رسد الان کمتر چنین اتفاقی می‌افتد؛ یعنی اولین چیزی که بهش فکر می‌شود این است که الان چه بسازیم که ذهن همه را درگیر کند. مسئله بقیه چیست، برویم سراغ آن.
‌موضوعی که بهنام بهزادی در فیلمش «وارونگی» مطرح می‌کند، مبتلا‌به جامعه امروز است. این جداافتادگی آدم‌ها از هم، در‌حالی‌که در شکل ظاهری خیلی قربان‌صدقه هم می‌رویم، ولی وقتی پای منافع و مسائل اقتصادی و قبول مسئولیت به میان می‌آید، به‌شدت آدم‌های بی‌رحمی می‌شویم. به عقیده من کارگردان این مسئله را خوب دیده و این وارونگی ارزش‌ها و پایه‌های اخلاقی را تبدیل به یک موتیف کرده. اگر این مباحث رنگ‌و‌بوی شعار به خود نگیرد و به زبان سینما بیان شود و جزئیات در آن اهمیت داشته باشد، بد نیست که فیلم‌ساز یک سمت‌و‌سویی نسبت به دوران و زمانه خودش داشته باشد.
مصفا: اتفاقا سه فیلمی که من امسال کار کردم، کارگردان‌هایی داشتند که هوشمندانه متوجه این قضیه بودند؛ اما کلا با توجه به سناریوهایی که می‌خوانم، می‌بینم عده قابل‌توجهی از کارگردان‌ها، خیلی تأثیرپذیر از شرایط‌اند.
‌خانم حاتمی از شما در جشنواره امسال فقط فیلم «من» اولین کار بلند سهیل بیرقی را داشتیم. دومین همکاری‌تان با حمید نعمت‌الله نیز تازه تمام شده و هنوز به مرحله نمایش نرسیده است. تجربه این دو کار چقدر برایتان رضایت‌بخش بوده؟ مثلا این عصبیت و جنون عنان‌گسیخته که از سوی شما به عنوان بازیگر محوری زن در «من» نمایان می‌شود، برخی از ضعف‌های فیلم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
حاتمی: در «من» خیلی در رفاه کامل ایفای نقش می‌کردم. تیم خیلی حرفه‌ای و دقیقی داشتیم که همه چیزهایی که برایم مهم است، در این تیم کاملا رعایت می‌شد. خود سهیل بیرقی جاه‌طلبی و انگیزه زیادی داشت که از آن خوشم می‌آید. از آدمی که کارش را با جدیت و شوق انجام می‌دهد خوشم می‌آید و سهیل بیرقی این‌طور بود.
‌چگونه با این زن عجیب‌و‌غریب و چندوجهی و کاسبکار ارتباط برقرار کردید؟
حاتمی: برای من او شکلی از فانتزی بود و از همینش خوشم می‌آمد. موقع کار به بیرقی گفتم امیدوارم این نکته درک بشود که فیلم تو مدل قدیمی، مثل فیلم نوآرهای ٣٠ سال پیش است. این الکی‌بودن چیزها و اینکه قرار نیست به عمق برود و کلا یک نمایش است.
‌یعنی یک جور پوچی که تعمیم پیدا می‌کند؟
حاتمی: بله، به قول علی هر چیزی که کمی جریان روز را دنبال نمی‌کند، آدم خوشش می‌آید؛ یعنی یک کمی استقلال در طرف احساس می‌کنی. اینکه یک نفر کار خودش را می‌کند. این فیلم قرار نبود، اثر اجتماعی یا «قضاوت نکنیم» باشد. یک ماجرایی بود مثل فیلم‌های قدیمی…
‌منظورتان از قدیمی چیست؟
حاتمی: منظورم ساختاری است که سعی نمی‌کند شبیه جریان روز باشد و شبیه ساختار ٣٠ سال پیش است. خیلی الگوی فیلم، شبیه فیلم‌های دهه ٧٠ آمریکاست. اینکه یک پسری در اولین فیلمش، آن‌قدر از خودش مطمئن است که می‌آید این مدل را انتخاب می‌کند، برای من قابل تحسین است.
‌آیا شخصیتی که شما در این فیلم بازی می‌کنید (آذر)، یک آدم روان‌پریش است؟
حاتمی: روان‌پریش یعنی چه؟ همه روان‌پریشند (با خنده).
‌به قول داستایفسکی دیوانگی یک عارضه عمومی است.
حاتمی: (همچنان با خنده) بله.
مصفا: باید دید قرص‌هایش را می‌خورد یا نمی‌خورد. مسئله این است!
حاتمی: فکر کنم می‌خورد. آذر مرتب است. صبح پا می‌شود، خودش را تمیز و مرتب می‌کند، قرص‌هایش را می‌خورد و راه می‌افتد.
‌و به خودش هم حق می‌دهد که همین‌طور سیلی بزند و گوش جامعه را بپیچاند.
حاتمی: نمی‌دانم. فیلم را هنوز ندیده‌ام. اما آدم را درگیر می‌کند. همواره در همه لحظات می‌دانید که دارید فیلم می‌بینید.
‌پس برایتان تجربه خوبی بود؟
حاتمی: تجربه خیلی خوبی بود. همه‌چیز منظم و دقیق و خیلی حرفه‌ای پیش رفت.
‌همکاری دومتان با حمید نعمت‌الله چطور بود؟ بعد از «بی‌پولی»، در این فیلم (رگ خواب) چه تجربه‌ای داشتید؟
حاتمی: من یک علاقه بخصوصی به حمید نعمت‌الله دارم. به همکاری‌هایمان از این دید نگاه نمی‌کنم که راضی‌ام یا نیستم.
‌این علاقه به شیوه کارگردانی و نوع ارتباط او با عوامل برمی‌گردد یا دنیای خاصی که او دارد؟
حاتمی: نه اول که نمی‌شناختمش منتها اولین‌بار که فیلمی از او دیدم خیلی به دلم نشست و بعد به عنوان فیلم‌ساز خیلی کارش را می‌پسندم.
‌این فیلم هم در ادامه منطقی همان دنیا و نگاه اوست؟
حاتمی: بله. البته سناریو را معصومه بیات نوشته.
‌این چیزی که دارد اپیدمی می‌شود و در یک نگاه آسیب‌شناسانه توأم با روان‌شناسی عمومی جامعه، می‌بینیم آدم‌هایی با یک عصبیت و جنون، که عامدانه نامتعادل‌بودنشان را به رخ می‌کشند و انگار می‌خواهند خودزنی کنند و انتقام بگیرند و نمونه‌اش را در نگاه متأخر حمید نعمت‌الله هم می‌بینیم، یا مثلا در همین «من» سهیل بیرقی که شما در آن بازی کردید هم این ویژگی وجود داشت. چنین چیزی چقدر وام گرفته از شرایط عجیب جامعه خودمان است؟
حاتمی: نمی‌دانم. فکر می‌کنم حتما هست. این آدم‌ها از دل جامعه می‌آیند.
‌ یعنی یک‌جوری به‌هر‌حال از خود محیط و دنیای پیرامون وام گرفته می‌شوند؟
حاتمی: بله.
‌نگاهتان به سینمای موجود خودمان و سیاست‌هایش چیست؟ آیا به این وضعیت خوش‌بین هستید؟
حاتمی: بله من همیشه خوش‌بینم. همیشه خوب و بد و همه‌جور داریم. همین که خوب‌هایی باشد برای من خیلی امیدبخش است و نشانه این است که اصولا اوضاع خوب است. وقتی چند فیلم خوب هست؛ یعنی جای نگرانی نیست.
‌ولی ما چون در یک سینمای مبتنی بر تفکر و سیاست‌های دولتی به سر می‌بریم، در کنار و هم‌عرضش یک حیات طبیعی برای زایش و جریان‌ساز‌شدن سینمایی که از یک‌سری قابلیت‌های حرفه‌ای برخوردار باشد، قائلیم؟
حاتمی: بله، به نظرم همیشه چنین چیزی بوده و هست.
مصفا: به نظر من هم امیدوارکننده است و جریان فیلم‌های دولتی خیلی پرطرفدار نیست. دیگر کسی دلش نمی‌خواهد فیلم دولتی بسازد؛ یعنی آنها که می‌سازند هم سعی دارند خیلی رو نکنند و فیلم متفاوتی بسازند. می‌بینیم که فیلم‌های متفاوت ساخته می‌شود و نسل جدید خوب کار می‌کنند.
‌در واقع نسل جدید است که خودش را تحمیل می‌کند، چون به‌هرحال ما در یک فضای محافظه‌کار به سر می‌بریم؛ البته در‌این‌میان بعضی فیلم‌ها توقیف می‌شوند و برخوردها نسبت به آنها سلبی است و خود سیاست‌گذارانی که زمینه ساخت و تولید آن فیلم‌ها را فراهم کرده‌‌اند وقتی با موج‌های مهاجم روبه‌رو می‌شوند، موضع انفعالی پیدا می‌کنند.
مصفا: بله ولی به نظر می‌آید آنها هم قضیه را درک کرد‌ه‌اند. آن فیلم‌هایی هم که به عنوان آثار حمایتی ساخته می‌شوند آدم می‌فهمد که این قضیه نخ‌نما شده و آنها خیلی دوست ندارند چنین وضعیتی را ادامه بدهند. به‌هر‌حال همیشه چیزی که مهم است سرمایه و سرمایه‌گذارانی است که باید بیایند و امکان این را فراهم کنند که فیلم‌های متفاوت و جدید ساخته شود.
‌پس شما به بخش خصوصی فرهنگی اعتقاد دارید؟
مصفا: بله. همچنان امید من این است که آدم‌هایی به عنوان سرمایه‌گذار جلو بیایند. حالا که می‌بینم فیلمی مثل «ابد و یک روز» این‌قدر سروصدا کرده و یک جوان ٢۶ ساله آن را ساخته، امید دارم این باعث شود سرمایه‌گذاری بیاید و برای یک جوان مستعد سرمایه‌گذاری کند تا چنین تولیداتی در سینمای ایران شکل بگیرد. سرمایه‌گذاری فیلم در ایران، در مقایسه با خارج ارزان است.
‌بخش خصوصی که اشاره کردید، عملا امروز یک تعریف متفاوتی دارد. افرادی هستند که حتی نقطه اتکای سازمانی دارند و می‌آیند به عنوان بخش خصوصی سرمایه‌گذاری می‌کنند. ممکن است رفته‌رفته این‌کاره هم بشوند، ولی تکلیف اینها چه می‌شود؟
مصفا: خیلی نمی‌توان کندوکاو کرد و دید انگیزه آدمی که آمده و می‌خواهد برای ساخت یک فیلم سرمایه‌گذاری کند چیست؟ آیا می‌خواهد در انتخابات بعدی شرکت کند؟ از مالیات فرار کند؟ نمی‌توان همه‌چیز را ریشه‌یابی کرد.
‌پس باید خوش‌بین بود؟
مصفا: بله، راه دیگری جز این نیست.
‌بعد از «پله آخر»، مثنوی به تأخیر افتاده. نمی‌خواهید کار جدیدی شروع کنید؟
مصفا: چرا. من در سال گذشته چند فیلم بازی کردم. کمی درگیری مالی داشتم بعد از تهیه فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» امیدوارم تا آخر امسال درگیری‌هایم تمام شود که سال آینده فیلم بسازم. مشکل اصلی این بوده که خیلی نتوانستم ایده‌پردازی کنم.
‌فیلم‌نامه‌ای آماده دارید؟
مصفا: کامل نه، خیلی پراکنده و پریشان.
‌خودتان به آن نظم و نسق می‌دهید؟
مصفا: بله.
‌خانم حاتمی شما به اینکه پشت دوربین قرار بگیرید فکر نمی‌کنید!؟
حاتمی: (با مکث) نه به شکل جدی. خودم ایده ندارم.
‌آقای مصفا برای شما چطور؟ فیلم‌سازی جدی‌تر است یا بازیگری؟
مصفا: من امیدوارم که بتوانم دیگر فیلم بازی نکنم، ولی هنوز نشده.
‌یعنی زیاد بازیگری برایتان جذاب نیست؟
مصفا: نه، اصلا.
‌فکر می‌کنید دارید استثمار می‌شوید؟
مصفا: نه، آن تسلط را ندارم و بهم سخت می‌گذرد.
‌در جریان هستیم که رفت و برگشتی بین ایران و فرانسه دارید. چقدر این فضا و تغییر ذائقه به شما برای ادامه فعالیت انرژی مضاعف می‌دهد و چقدر ممکن است ناخواسته شما را دچار سرگردانی کند؟
حاتمی: این تصور به اشتباه به‌وجود آمده و از زمان فیلم «گذشته» شروع شد. همه سر آن فیلم به من می‌گویند آخرین فیلم شما! رسما حتی کسانی که فیلم را دیده‌‌اند فکر می‌کنند من در آن فیلم بازی کردم! یادشان می‌رود که من نیستم و فقط علی توی آن فیلم است.
مصفا: سر فیلم «جدایی» هم خیلی‌ها فکر می‌کردند من نقش پیمان معادی را بازی کردم.
حاتمی: به خاطر فیلم «گذشته» همراه علی سه سال پیش رفتیم پاریس که چون فیلم طولانی بود، بچه‌ها را مدرسه ثبت‌نام کردیم و بعد از ٩ ماه برگشتیم. فیلم‌برداری چهار ماه طول کشید که با دوران تمرین مجموعا شش ماه علی درگیر فیلم بود، ولی ما سال تحصیلی را تمام کردیم و بعد به ایران برگشتیم. من رفت‌وبرگشت دیگری نداشته‌ام.
مصفا: سفرهایمان بیشتر جشنواره‌ای است.
‌در همین سفرهای کوتاه‌مدت، دوپینگ می‌کنید و کمی تحمل‌پذیری‌تان بیشتر می‌شود یا اذیت می‌شوید؟
حاتمی: نه، سفرها هم دشواری خودشان را دارند. برای من هرجور حضور اجتماعی در نقش غیرخودم به‌هرحال سنگین است؛ مثل کسی که می‌رود کار می‌کند و کارش هم راحت نیست و راه‌رفتن و لبخندزدن جلوی دوربین است. این بخش‌هایش خیلی خسته‌کننده است و دلم می‌خواست می‌توانستم سفرهای بیشتری بروم. خوش می‌گذرد. دست‌کم چند روز توی هتل استراحت می‌کنم و غذای خوشمزه می‌خورم و شهر تازه‌ای را می‌بینم و دورم شلوغ است. ولی این‌قدر این موضوع بار دارد، مثل فیلمی است که بازی می‌کنی، به حسابت نوشته می‌شود؛ مثلا حضورت در فلان جشنواره چیز شخصی‌ای نیست و از نظر پرستیژ اهمیت دارد. در نتیجه به‌هیچ‌عنوان یک سفر مجانی محسوب نمی‌شود؛ ولی آنهایی که ارزشمند است خیلی خوش می‌گذرد، سرزمین تازه‌ای را کشف می‌کنی و آدم‌های جالبی می‌بینی. این خیلی خوب است که همکارانت را در فرهنگ‌های مختلف می‌بینی و این شانس بزرگی است. فقط اگر اینترنت نبود، خیلی بهتر بود (با خنده).
مصفا: برای من فستیوال‌ها آن جنبه دوپینگی که می‌گویید را دارند. وقتی فیلم می‌بینم و با فیلم‌سازان روبه‌رو می‌شوم انگیزه‌ام تجدید می‌شود.
‌جامعه ما یک مقدار دوست دارد هم شما را در لانگ‌شات ببیند، هم درموردتان قضاوت کند و نسخه خودش را درباره‌تان بپیچد. شما بالأخره زوجی هستید که در یک موقعیت تثبیت‌شده به زندگی‌تان ادامه می‌دهید. دو فرزند دارید. آیا به این فکر می‌کنید که لیلا حاتمی و علی مصفا یک نمونه الگوشونده در جامعه هنری هستند که زندگی‌شان به تنش کشیده نشده و حواشی‌ای نداشته است؟
حاتمی: حاشیه یعنی چی؟
‌بعضی‌ها خوششان می‌آید شما هم رونوشت برابر اصل لیست سیاهی بشوید که بالاخره یک اتفاقی زندگی آرام زناشویی‌تان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ مثلا به‌تازگی شایعه شده بود شما در حال جداشدن هستید؟
حاتمی: از نظر من اینها اسمش حاشیه نیست. حاشیه به نظر من یعنی آدم یک کاری خلاف آن جریان اصلی برایش جالب باشد و بکند؛ مثلا من بروم سر فیلم‌برداری و به‌جای کارکردن برایم این جذاب باشد که فلان‌کس را از نزدیک ببینم و خوش بگذرانم و کار اصلی را نکنم. اینکه دو نفر با هم زندگی می‌کنند یا نمی‌کنند، حاشیه محسوب نمی‌شود. جریان اصلی زندگی‌شان است.
‌شما جلوتر از داوری‌های بیرونی مراقبت‌های لازم را برای کانون خانوادگی‌تان دارید؟
حاتمی: من چون این‌طوری فکر نمی‌کنم، اسمش را مراقبت نمی‌گذارم. یک چیزی یا هست یا نیست. آن دیگر بستگی به دو فرد دارد. با مراقبت کار درست نمی‌شود.
مصفا: (با خنده) بله چون ما بازیگریم لزومی ندارد عملیات بخصوصی انجام دهیم که حاشیه پیش نیاید. اگر بخواهد پیش بیاید، می‌آید. ما مراقبت خاصی نمی‌کنیم (با خنده).
‌ولی به‌هرحال الگو هستید.
مصفا: دوست نداریم الگو باشیم. این کارمان را سخت می‌کند.
حاتمی: نه، خوب است. من خوشم می‌آید که عمرم به یک دردی بخورد و یک نفر از چند سال زندگی آدم یک استفاده‌ای بکند. همان‌طور‌که من استفاده کرده‌ام از تجربه زندگی خیلی‌های دیگر استفاده کردم.
‌شاید این مسئولیت سنگینی است…
حاتمی: نه، چون لازم نیست تو کار خاصی بکنی. تو زندگی خودت را می‌کنی. اگر کسی دلش خواست تو را الگو قرار می‌دهد، نخواست هم که هیچ.

منبع: سانامه شرق

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها