مرتضی پایهشناس در جمع تماشاگران «گلوله باران» در جشنواره مسکو گفت: علاقه من از ابتدا این بود که فیلم از هر زمان و مکانی خالی شود و مخاطب با یک وضعیت و یک لحظه مواجه شود و فرصت این را داشته باشد که در این موقعیت باقی بماند و به این شرایط فکر کند.
به گزارش سینماسینما، مرتضی پایهشناس کارگردان مستند «گلوله باران» از تولیدات مشترک مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی و مرکز مستند حقیقت که در جشنواره فیلم مسکو در روسیه حضور داشت، در نشست پرسش و پاسخ بعد از نمایش این اثر درباره آن صحبت کرد.
یکی از حاضران در این جلسه نمایش پرسید: دوست دارم درباره کارگردانی، شکلگیری ایده و وظایف و ماموریت شما قبل از کار و زمان فیلمبرداری بدانم. مرتضی پایهشناس کارگردان مستند «گلوله باران»، در پاسخ به این سوال گفت: امیدوارم این فیلم برای شما قابل قبول بوده باشد. گاهی وقتها برای مخاطبان این اثر که کمی تخصصیتر به فیلم مستند نگاه میکنند، این پرسش ایجاد میشود که چطور زمانی که من در آن موقعیت مکانی حضور نداشتم یکی از کارگردانان کار هستم؟ باید بگویم این نکته به نگاه من و تهیهکننده و سینمای مستند باز میگردد. من فکر میکنم که در سینمای مستند شاید بهتر باشد به جای واژه «کارگردان» از واژه «پدیدآورنده» یا چیزی شبیه به آن استفاده کنیم.
این مستندساز توضیح داد: پدیدآورنده شخصی است که جهان یک فیلم را خلق میکند. این فرد میتواند کارگردان، تدوینگر، تصویربردار و … و یا ترکیبی از این افراد باشد؛ به هر صورت هرکسی سهمی در شکل دادن به آن جهان دارد. شاید این یکی از تفاوت آثار سینمای مستند با سینمای داستانی است. در سینمای داستانی افراد کار و موقعیت مشخصتری دارند، اما در سینمای مستند افراد گروه، گاه هرکدام در خلق جهان یک فیلم شریک هستند.
این فیلمساز درباره هدف خود از ساخت مستند «گلوله باران» بیان کرد: علاقه من از ابتدا این بود که این فیلم از هر زمان و مکانی خالی شود و مخاطب با یک وضعیت و یک لحظه مواجه شود و فرصت این را داشته باشد که در این موقعیت باقی بماند و به این شرایط فکر کند.
در بخشی از این جلسه یکی از حاضران سوالی مطرح کرد. این تماشاگر گفت: من از کشوری کوچک آمدهام. میخواهم درباره رویدادهای «قره باغ» صحبت کنم. کوهستانی که در آنجا مناقشه ارمنستان، آذربایجان جریان داشت. در آن رویداد هم تصاویر و فیلم های گوناگون از جنگ به شکلهای مختلف و با محتوای تاریخی و مستند و هنری تهیه و ارائه شد. پایهشناس درباره دو شخصیت این مستند به نامهای «حسین» و «سعید» توضیح داد: «حسین» و «سعید» دو تصویربرداری بودند که از سوی تهیهکننده برای تصویربرداری از آن جنگ اعزام شدند. در این حین «حسین» از ناحیه پا دچار آسیب شد و تیر به استخوان پایش خورد. باید بگویم تمام این اتفاقها به شکل کاملا واقعی رخ دادند و هیچکدام آنان بازیگری و جلوههای ویژه نبودهاند. این دو تصویربردار به مدت حدود یک ماه در سوریه حضور داشتند و در حال تصویربرداری از مراحل یک عملیات نظامی بودند. تصمیم آنها برای تکمیل کردن تصاویر ضبط شده از عملیات این بود که بالای آن قلهای که در فیلم میبینید بروند. این فیلم میتوانست یک سکانس از یک فیلم سینمایی بلند باشد، اما تصمیم من به عنوان یکی از پدیدآورندگان «گلوله باران» این بود که این سکانس را به اندازه یک فیلم گسترش دهم و به مخاطب نشان دهم.
او اضافه کرد: البته چنین اتفاقاتی کمتر در فیلمهای مستند رخ میدهند و فکر میکنم شاید به همین علت است که درک شرایط موجود کمی برای مخاطبان سخت باشد، اما من خوشحالم در آن شرایط دشوار دو تصویربرداری حضور داشتند که در هر حالی دست از فیلمبرداری نکشیدند. شاید آنها فکر میکردند که این تصاویر ثبت کننده آخرین لحظات حیات آنهاست و تنها این فیلمهاست که قرار است از آنها باقی بماند؛ همانطور که در بخشی از فیلم هم میبینیم که حتی آخرین وصیتهای خود را هم به زبان میآورند.
پایهشناس درباره آخرین وضعیت این دو تصویربردار میگوید که «حسین» و «سعید» پس از گذراندن یک دوره درمان و نقاهت، حال خوبی دارند.
پایهشناس درباره کم کم محو شدن تصاویر و باز پدیدار شدن آنها در بخشهایی از فیلم گفت: این اتفاق به تدوین کار بازمیگردد و کارکردهای متفاوتی دارد. مثلا من در این مستند میخواهم که مخاطب گذر زمان را متوجه نشود و نداند زمان به چه صورت سپری میشود و یا یک کاربرد دیگر این تکنیک این است که به ما اجازه فصلبندی کردن اثر را میدهد و هر سکانس حال و هوای مخصوص به خود را پیدا میکند.
او افزود: این در روند فیلم تبدیل به یک ضرب آهنگی میشود که به مخاطب یک ریتم ذهنی میدهد و در یکی از همین fade out ها مخاطب صدای رسیدن کمک برای این دو تصویربردار را میشنود.
این مستندساز در پاسخ به سوال یکی از حاضران، درباره مستند ماکیمنتاری گفت: دوستانم در کشورم میدانند که من علاقهای به ساخت فیلمهای داستانی ندارم و طبیعتا ماکیومنتری برای من فقط یک سرگرمی و بنا بر توضیحاتی که دادم «گلوله باران» یک اثر کاملا واقعی است. من از فیلمسازانی هستم که دوست دارم کارگردان یک اثر کمترین دخالت را در ایجاد صحنهها داشته باشد. البته که فیلمساز تاثیر و نگاه خود را در شکل روایت آن موضوع میگذارد اما من اعتقاد دارم ذهنیت از پیش تعیین شده سازنده بهتر است وارد فیلم نشود و مستندساز هم چون اولین مختطب آن اثر، در روند ساخت فیلم به کشف و شهود جدیدی برسد.
او تاکید کرد: مخاطب زمانی که پای تماشای یک فیلم داستانی مینشیند به صورت پیش فرض و آگاهانه میداند که آمده فیلمساز و نگاه او را به موضوع در حال روایت ببیند اما در سینمای مستند فکر میکنم که مخاطب میخواهد به شکل مستقیم و بیواسطهای با خود آن موضوع مواجه شود و فیلمساز کمترین اثر را بر آن موضوع داشته باشد.
یکی از حاضران در پایان این جلسه درباره فیلم گفت: عاشق فیلم شدم، آیا این صحنه که در فیلم وجود دارد واقعی است یا بازسازی شده؟ آنها به طرف درخت میروند، درخت در اثر جنگ سوخته و باراش باران. یک صحنه جالب و ایده و فکر ایدهآل است. شاید چنین صحنهای، یک رویداد الهی و شاید هم کار تهیهکنندگان باشد. ولی در هر صورت عالی و بینقص است. اوج قدرت فیلم، همان شروع باران است. این نشانگر استعداد، نبوغ و ابتکار کارگردان است.
«گلوله باران» تولید مشترک مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی و مرکز مستند حقیقت در چهل و چهارمین دوره جشنواره مسکو در بخش خارج از مسابقه روی پرده رفت.