شانزدهمین برنامه «مستندات یکشنبه» زیر مجموعه سینماتک خانه هنرمندان ایران، روز یکشنبه ۲۸ خرداد ماه ۱۴۰۲ به نمایش مستند «دکمه صدفی» ساخته پاتریسیو گوسمان محصول سال ۲۰۱۵ در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران اختصاص داشت.
به گزارش سینماسینما، پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی مستند «دکمه صدفی» با حضور مسعود مشایخی، منتقد سینما برگزار شد. سامان بیات پژوهشگر سینما نیز مدیریت این نشست را برعهده داشت.
مسعود مشایخی در ابتدای صحبتهای خود گفت: «دکمه صدفی» را میتوان از جهات مختلف با شرایطی که در آن هستیم پیوند داد. اثری که امروز از پاتریسیو گوسمان دیدیم، بخشی از یک سهگانه بوده که درباره شیلی ساخته شده است. «نوستالژی برای نور» و «سلسله جبال رویاها» دو اثر دیگر این سهگانه هستند.
او با بیان اینکه آثار گوسمان در تمام دوران فیلمسازیاش درباره شیلی به خصوص اتفاقات رخ داده در دهه ۷۰ این کشور است، عنوان کرد: اکثر این آثار مربوط به سقوط دولت آلنده و دیکتاتوری آن زمان است. البته دوران فیلمسازی گوسمان را میتوان به سه بخش تقسیم کرد. پیش از تبعید، در زمان تبعید به فرانسه و پس از تبعید و بازگشت او به شیلی. سهگانهای که از آن حرف زدم، آخرین فیلمهای ساخته شده توسط او هستند و به نوعی تاثیرات بیشتری را بر میانگیزانند.
این منتقد با یادآوری دوران طولانی تبعید گوسمان، این اتفاق را انگیزهای برای تولید سهگانه مورد بحث معرفی کرد و ادامه داد: این سه اثر نکات مشترک زیادی با یکدیگر دارند و ما این موضوع را به وضوح در روایت داستان آنها میبینیم. به عنوان مثال مسئله ناپدید شدن موضوعی است که در هر سه فیلم روی آن تاکید شده است. زیرا ما میبینیم که فیلمساز تلاش میکند تا کشور خود را در سهگانه مورد بحث به تصویر بکشد. او جزییات مختلف از تاریخ شیلی را کناره هم میگذارد؛ حتی از اشیا و جغرافیای شیلی و کنار هم قرار دادن آنها نیز به سمتی میرود تا حرف خود را بیان کند.
مشایخی با تاکید بر اینکه فیلمساز با بازسازی اتفاقات، شرایطی را ایجاد میکند تا مخاطب رخدادها را مدام تجسم کند، بیان کرد: این شیوه سبب تجربه اتفاق هولناکتری برای مخاطب شده و تاثیر بیشتری روی او میگذارد.
او در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره دوباره به مسئله ناپدید نشدن در فیلم، گفت: این اتفاق مسئلهای مهم است که ساختار فیلم را نیز توضیح میدهد. فیلم از قرن شانزدهم شروع میشود و در جاهایی به قرن نوزدهم و مکانی میرود که قبیلهای قتلعام شدهاند؛ او در ادامه به سراغ بازماندگان آنها میرود. در واقع فیلمساز داستان خود را بهگونهای شرح میدهد که گروهی، کسانی را که به زعمشان جلوی پیشرفت و تمدن را گرفته بودند را نابود میکنند. البته این اتفاقی است که در سراسر قاره آمریکا رخ داده است. فیلمساز علاوه بر این با نگاهی مردمنگارانه نیز در تلاش برای ثبت تصویر متفاوتی است.
این منتقد ادامه داد: گوسمان اتفاقی از دهه ۷۰ در شیلی را تصویر میکند که در آن برای اولین بار حکومت دموکراتیک چپی به میدان آمده و زمینهای بومیان را به آنها بر میگرداند. به این ترتیب دورانی رقم میخورد که مورد علاقه گوسمان است. به همین دلیل او در هر سه فیلم خود میخواهد به آن دوران باز گردد. این نگاه نوستالژیگونه نیست، بلکه نگاه او به آینده و امیدوار است که تحقق آن مورد علاقه او بود.
مشایخی در بخشی دیگری از این نشست درباره تفاوت ساختار فیلم «نبرد شیلی» و «دکمه صدفی» و مسیری که پاتریسیو گوسمان برای ساخت آثار مختلف طی کرده است، توضیح داد: در زمان ساخت فیلم «نبرد شیلی»، این کشور با جامعه پویایی همراه است. به همین دلیل غالب فیلمهای ساخته شده در آن زمان انرژی و شور آن دوران را به تصویر کشیدند. ولی فیلمساز همان زمان که «نبرد شیلی» را میسازد نیز به این بخش اکتفا نکرده و کسانی که به عملکرد آلنده نقد داشتند را نیز به تصویر میکشد. درباره تفاوتی که «نبرد شیلی» با «دکمه صدفی» دارد نیز باید بگویم، گوسمان سالها از وطن خود دور بوده و انگار به همین دلیل ساختار روایی متفاوت و استعارههای مختلفی را در این سهگانه خود پیاده میکند؛ زیرا فیلمساز میخواهد با نگاه استعاری خود مسائل و جزئیات مختلفی را به هم پیوند دهد.
او افزود: علاوه بر این، بخشی از این اتفاق نیز میتواند به خاطر کودتای سال ۱۹۷۳ باشد که خودش بارها از آن صحبت کرده و گفته زندگیاش با آن اتفاق دگرگون شده است. باتوجه به سالها دوری که از وطنش داشته، فیلمساز به دورانی که جوانیاش را در آن گذرانده، نگاه حسرت باری دارد و شاید به همین دلیل به سراغ استعاره و شاعرانگی بیشتر به نسبت آثار قبلی رفته است.
این منتقد با تاکید بر اجتناب فیلمساز از بیان مستقیم جنایت رخ داده، ادامه داد: گوسمان نگاه قربانینگری ندارد. او تلاش میکند تا بگوید که اگر ما میخواهیم به آینده امیدوار باشیم باید به عقب برگردیم و ببینیم در گذشته چه اتفاقی رخ داده است. این فیلمساز تاکید دارد که جامعه شیلی زمانی میتواند رو به جلو حرکت کند که خودش را در تمامیتش ببیند.
مشایخی در ادامه صحبتهایش گفت: رویای فیلمساز در این سهگانه امیدی است که از گذشته میآید. او بهگونهای داستان خود را جلو میبرد که در پایان این ذهنیت را ایجاد کند که انگار چیزی که ۵۰ سال پیش رخ داده، دوباره نیز میتواند اتفاق بیفتد تا در نهایت جامعهای شکل گیرد که برای جلو رفتن نیاز به حذف دیگران نداشته باشد. بخش مهمی از حرف او در این سهگانه این است که شما نمیتوانید به تاریخ نزدیک خود نگاه کنید، در حالی که آگاهی نسبت به تاریخ دور خود ندارید. گوسمان با این نگاه میخواهد رو به جلو حرکت کند. در واقع برای او دورانی که آلنده روی کار آمده پر اهمیت است و روی آن تاکید دارد.
در ادامه این نشست، جلسه به پرسش و پاسخ حاضران گذشت.
در بخشی از جلسه پرسش و پاسخ، ذهنیتی درباره نقد مذهب در این اثر مطرح شد که مشایخی در پاسخ توضیح داد: فکر نمیکنم ایده فیلمساز این موضوع که به آن اشاره کردید بوده باشد. گوسمان برای روایت داستان خود به تاریخ رجوع میکند و چیزهایی را نشان میدهد که در گذشته بوده است. در واقع به دنبال یک همنشینی و گفتگو است. میگوید همه میتوانند در کنار هم باشند و زندگی کنند.
این منتقد در پایان گفت: ایده کلی فیلم این سوال را مطرح میکند: چطور میشود یک جامعهای که از لحاظ جغرافیا و زیستی با یکدیگر فاصله دارند، بتوانند در کنار هم زندگی کنند؟ گوسمان به دنبال این گفتمان بوده که فکر میکند در گذشته و نسل پیش از خود وجود داشته است. او در پایان نیز این سوال را میپرسد که آیا این جامعه میتواند به وضعیتی برسد که همه با عقاید مختلف در کنار هم زندگی کنند؟ این موضوع در هر سه اثر او که از آن صحبت کردیم وجود دارد.