نشست نمایش و نقد و بررسی فیلم «راه رفتن روی سیم» ساخته احمدرضا معتمدی برگزار شد.
به گزارش سینماسینما، این مراسم با حضور شادمهر راستین، فیلمنامهنویس و کارشناس سینما، مهبد مکّی، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی، امیر بکان، آهنگساز و محمدحسین تمجیدی استاد دانشگاه و پژوهشگر سینما، محمود گبرلو منتقد سینما (مدیر نشست) در سالن فردوس موزه سینما برگزار شد.
محمود گبرلو با بیان اینکه فیلم دیدن دارای فرهنگ و آداب به خصوصی است، گفت: فیلمهایی که نیاز به تأمل دارند نباید در جشنواره یا سالنهای عمومی مورد بحث و بررسی قرار بگیرند زیرا در این صورت نمیشود در مورد آنها برخورد عمیقی را صورت دارد. «راه رفتن روی سیم» در سال ۱۳۹۵ ساخته شد و امروز که این فیلم در موزه سینما به نمایش درآمده است فرصتی فراهم شده تا بسیار بهتر به آن پرداخته شود.
معتمدی سینمای ایران را به مفاهیم متفکرانه نزدیک کرد
او ادامه داد: «راه رفتن روی سیم» یکی از آثار آقای معتمدی است که در ابتدا قرار بود نام آن «بوف کور» باشد. معتمدی فیلمساز متفاوتی است و نگاه متفاوتی را به تماشاگر منتقل میکند. او سینمای ایران را به مفاهیم عمیق و متفکرانه نزدیک کرد و در آثار خود به تماشاگر یادآوری میکند تا نسبت به مقوله فیلم و سینما نگاهی ساده نداشته باشد. برخی عقیده دارند سینما در وهله اول سرگرمی است، این گزاره درست است اما سرگرمی باید در راستای شکلگیری یک تفکر باشد.
او همچنین گفت: چقدر خوب است زمانی که فیلمی را میبینیم، ساعتها درباره آن تفکر کنیم و نقدهای جدی مفسران فیلم را درباره اثر مطالعه کنیم. مفسر فیلم در وهله اول باید تلاش کند تا مفاهیم عمیق اثر را استخراج کرده و در اختیار تماشاگر قرار دهد.
«راه رفتن روی سیم» از مسیر فیلمسازی معتمدی مستثنی است
شادمهر راستین فیلمنامهنویس و منتقد سینما نیز گفت: یکی از دلایلی که فیلم را دوست دارم این است که «راه رفتن روی سیم» از مسیر فیلمسازی معتمدی مستثنا است. در فیلمهای دیگر او سینما ابزاری برای بیان مفاهیم فلسفی است اما در این فیلم مبنا، موسیقی و افراد اهل این هنر است. برای معتمدی فکر و اندیشه مسئلهای مهم است اما در این فیلم او به گونهای دیگر عمل کرده و گویی موسیقی او را به خود فراخوانده بود.
او با بیان اینکه موسیقی به صورت بیواسطه در فیلم مطرح میشود، افزود: در «راه رفتن روی سیم» با افرادی رو بهرو هستیم که بیواسطه موسیقی مینوازند و قصد انتقال معنا ندارند. در آن دوره موسیقی آلترناتیو و ترکیبی نادیده گرفته میشد و معتمدی در فیلم خود به آن پرداخت.
راستین درباره ویژگیهای این اثر گفت: در جشنواره بینالملل فجر، واکنش مهمانان خارجی نسبت به این اثر برای من جذاب بود. موسیقی باعث ایجاد ارتباط میان انسانها میشود. مخاطبان شرقی جشنواره بسیار با فیلم ارتباط خوبی برقرار کردند. در آن سال جوانانی که موسیقی بداهه و آلترناتیو اجرا میکردند فیلم را دیدند و فضا و احساسات موجود در فیلم مورد توجه آنها قرار گرفته بود.
او با بیان اینکه موسیقی در «راه رفتن روی سیم» فضا را میسازد، گفت: برخی فیلمها با وجود جذب مخاطب اندک، همواره در ذهن مخاطب باقی میمانند و این فیلم از جمله همین موارد است.
در ادامه مهبد مکّی آهنگساز و پژوهشگر موسیقی نیز گفت: از موزه سینما تشکر میکنم که فرصتی فراهم آورد تا از نطر زیبایی شناسی به موسیقی و ارتباط آن با فیلم بپردازیم. معتمدی با علم فلسفه به گونهای عمیق سر و کار دارد و این دانش خطرناک و پردغدغه را با روندی علمی پیگیری کرده است. در جامعه بسیاری از افراد این دانش را بسیار بیمهابا دنبال میکنند و با جریان فکری تاریخی در این رشته آشنا نیستند.
وی با بیان اینکه معتمدی دارای نگاه دینی و وطنی است، بیان کرد: باید اتاق اندیشهای شکل بگیرد که در آن کارشناسان مختلف رشتههای گوناگون درباره موسیقی به بحث و نظر بپردازند. پیگیری موسیقی آدابی دارد و تا زمانیکه در فرهنگ یک خطه دقیق نشویم، نمیتوانیم با موسیقی آن منطقه ارتباط برقرار کنیم. متاسفانه تاریخ را مطالعه نمیکنیم و این مسئله در خصوص هنر موسیقی و اتفاقات مهمی که در جریان آن رخ داده است نیز وجود دارد.
وی ادامه داد: موسیقی بیان احساس به وسیله صدا نامیده میشود اما این گفتار باید مورد تعمق دقیق قرار بگیرد. امروزه نیز در مباحث زیبایی شناسی تعاریف دیگری برای این هنر ارائه شده است.
امیر بکان آهنگساز و عضو شورای عالی موسیقی نیز گفت: معتمدی از جمله متفکران حوزه فلسفه و بحثهای میان رشتهای در حوزه سینما است. درباره فلاسفه به سختی میتوان صحبت کرد. در دانشگاه با او در فاصله میان کلاسها صحبت میکردیم و برای من دغدغه او نسبت به مسائل اجتماعی برجسته بود. ایشان در آثار خود تولید معنا کرده و از ساختار و محتواگذر کردهاند، یعنی فارغ از معانی نشانه شناسانه در مواجهه با آثار معتمدی باید به دنبال معنا بود.
او با بیان اینکه معتمدی برای بیان مختصات مد نظر خود مدیوم سینما را برگزیده است، افزود: فیلم «راه رفتن روی سیم» سرشار از المانهای نشانه شناسی، معنا شناسی و جامعه شناسی است. او موضوعی میان رشتهای در خصوص سینما و موسیقی را دستمایه ساخت این فیلم قرار داده است. نشانههایی مانند «مقام»، «تبنور» و «موسیقی راک» دارای معانی قابل تفسیر هستند.
این آهنگساز خاطر نشان کرد: «راه رفتن روی سیم» از حوزه فلسفه عبور کرده و به گروهی میپردازد که خود دارای فرهنگی ویژه در موسیقی است. ساز تنبور که در فیلم نقش مهمی دارد، از مرزهایی میآید که در آن آیین، تفکر و مناسک شکل میگیرد. متاسفانه مروزه انواعی از موسیقی شنیده میشود که ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد. در کشور ما با وجود پشتوانه عظیم و گسترده فرهنگی، نسبت به موسیقی ملی توجه خاصی نمیشود. بزرگترین رساله موسیقی تاریخ توسط فارابی در حدود قرن سوم و چهارم هجری نوشته است، در حالی که در آن دوران اروپا در دوران میانی قرون وسطی به سر میبرد. متاسفاته مردم از چنین سرمایههایی باخبر نیستند و با این وجود، در اکثر دانشگاههای مطرح دنیا، زبان و ادبیات فارسی مورد توجه است و تدریس میشود.
بکان ادامه داد: بحران زبان وگفتمان و همچنین بحران هویت در فیلم، مدنظر معتمدی بوده و موسیقی مجرایی برای بازنمایی آن است. سراسر فیلم دارای مفاهیم نشانه شناسی است و ساز تنبور در فیلم یک نشانه از فرهنگ ایرانی است.
محمدحسین تمجیدی، استاد دانشگاه و پژوهشگر فیلم نیز گفت: در سالهای متمادی در دانشگاه با معتمدی هم اتاق بودم. ایشان شخصیت بسیار متفاوتی در امر فیلمسازی و سایر مقولهها دارد. معتمدی یک انسان دغدغهمند است و دارای نگاه و تاثیر متفاوتی است و موسیقی برای او یک بهانه بنیادین بوده تا اندیشه دیگری را مطرح کند که در ارتباط با موسیقی است. گسست میان رابطه انسانها و عدم درک آنها از یکدیگر میتواند فجایع غیرقابل جبرانی را به وجود آورد.
تمجیدی ادامه داد: معتمدی در انتقال دیدگاه فلسفی خود به مخاطب بسیار موفق است و برای او ساختارهای زیبایی شناسانه در درجه دوم اهمیت قرار دارد و بیش از هر مسئله دیگری به دنبال ایجاد گفتمان در اثر است. اکنون در نظام اجتماعی تکلیف موسیقی مشخص نیست. موسیقی یک زبان بینالمللی است و در همه نقاط دنیا با آن ارتباط برقرار میکنند.
احمدرضا معتمدی نیز در سخنانی گفت: ما فیلمهایی ساختیم تا حرفهایی را به جامعه منتقل کنیم. متاسفانه نقد به معنای واقعی در سینمای ایران وجود ندارد. برای مثال به فیلمهای آنجلوپلوس تنها از طریق نقد میتولوژیک میشود نزدیک شد و آنها را درک کرد و نقد آثار هیچکاک را باید به گونه روانشناسانه پی گرفت و فیلم «دزد دوچرخه» را باید پدیدار شناختی نقد کرد. این نکته موضوع مهمی است که کمتر مورد توجه قرار میگیرد.