سینماسینما، علی پاکزاد: کارگردان «روز ششم» در نشست فیلم «روز ششم» گفت: معتقدم آن اتفاقی که بعد از پایان فیلم در ذهن مخاطب شکل میگیرد و با آن ادامه پیدا میکند، شروع واقعی فیلم است.
نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «روز ششم» با حضور حجت قاسم زاده اصل (کارگردان)، بهرام ابراهیمی (بازیگر) و خسرو نقیبی (منتقد) عصر روز دوشنبه ۲۰ تیر در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در ابتدای این نشست حجت قاسم زاده اصل درباره ایده و انگیزهاش از ساخت «روز ششم» گفت: چندان به یاد نمیآورم که ایده این فیلم از کجا و در چه شرایطی در ذهنم شروع شد و معمولا وقتی فیلم تمام میشود، داستان را از ذهنم پاک میکنم تا بتوانم کار بعدی را بسازم، اما قصهای که شخصیت اصلی سه بار رکب میخورد و «امید به پوچی» برایم جذاب بود. فیلمهای ژانر سرقتی معمولا با ظاهری از اجتماع شروع می شود که از داستان منفک و سایه آن اشاره اجتماعی روی فیلم میافتد.
این کارگردان افزود: دوست داشتم فیلمی بسازم که شبیه دیگر فیلمهایی که در سینمای امروز میبینیم، نباشد و متفاوت باشد. «روز ششم» فیلم سختی بود و تمام چیزهایی که اتفاق افتاد با تنهایی توأم شد و سر صحنه نمیتوانستم، بگویم چه میخواهم، اما از اول به این فکر میکردم که فیلم یک ساختار مشخص داشته باشد و مشکلی که اکثر فیلمها دچار آن هستند مربوط به زمان مرده آن است که در اینجا تصمیم گرفتیم تمام زمان مرده را به کمک حرکات جابهجایی سریع در تدوین، از فیلم بگیریم. روز آخر تدوینگر به من گفت که ۲۰۷ دقیقه تایم لاین داریم، اما یک فریم از فیلم را حذف نکردم، اما سرصحنه این موضوع متفاوت میشود.
وی با تأکید بر اینکه به میزان بسیار زیادی مقید به فیلمنامه است، افزود: نمیدانم چرا بقیه سرصحنه، به فیلمنامه دست میبرند و محصول نهایی شاید به خاطر ضعف تولید یا در نظر نگرفتن توان بازیگران مدنظر فیلمنامه نویس نیست، اما من هیچ وقت سر صحنه، فیلمنامه را تغییر نمیدهم. فیلمنامه «روز ششم» خیلی منطقی و با بیان رابطه علت و معلولی نوشته شده و برای تمام کنش و واکنش شخصیتها دلیل دارم. آنچه الآن روی پرده سینما میبینیم، دقیقا همان چیزی است که دوست داشتم، باشد.
جلب رضایت بازیگر با ادبیات شسته رفته فیلمنامه
در ادامه بهرام ابراهیمی درباره تجربه همکاری با قاسمزاده اصل توضیح داد: نوع نگارش جملات اولین مؤلفهای بود که در فیلمنامه توانستم با آن ارتباط برقرار کنم؛ یعنی مجبور نبودم ادبیات آن را اصلاح کنم و ادبیات به شکل شسته رفته و اصلاح شده به عنوان بخشی از ابزار کار، به دستم میرسید. اگر این ابزار درست باشد، بازیگر هم به خوبی میتواند آن را انجام دهد.
وی خاطرنشان کرد: از اولین کاری که با آقای قاسم زاده شروع کردم، لذت بردم و این همکاری تا «روز ششم» ادامه پیدا کرد. بالاخره بعد از سالها یک فیلم نوآر واقعی دیدم که در آن سرعت حرکت بالا میرود تا زمان اضافهای نداشته باشیم. فیلمنامه را یکسال قبل از فیلمبرداری دیدم و با آمادگی کامل کار را شروع کردم و خوشحالم یکبار دیگر توانستم با آقای قاسم زاده کار کنم و از نتیجه آن راضیام.
ابراهیمی درباره تفاوت این نوع نگارش دیالوگ با بافت کلی فیلمنامه تشریح کرد: فیلمنامه قاسمزاده به گونهای است که گنجینه اطلاعات کلامی آدمها سرجای خود قرار دارد و همه آدمها دیالوگهایی دارند که مربوط به خودشان است؛ مثلا جمشید هاشم پور (با شغل بساز و بفروش) واژگانی مخصوص این قشر را دارد که از عین این واژگان امیر جعفری استفاده نمیکند و این باعث میشود که بازیگران از شهوت دیالوگ گویی پرهیز کنند.
«روز ششم» شبیه هیچ کدام از فیلمهای سینمای ایران نیست
در ادامه، خسرو نقیبی با اشاره به اینکه برای صحبت درباره «روز ششم» هیچ ورودی دیگری جز قرار دادن فیلم در یک ژانر را نداریم، گفت: «روز ششم» شبیه هیچ کدام از فیلمهایی که در تمام این سالها در سینمای ایران دیدیم، نیست. معمولا وقتی ژانر نوآر را از سینمای آن طرف آب الهام میگیریم، حجم زیادی از ابزار پیاده سازی آن را در سینمای ایران نداریم؛ یعنی در تعریف کلاسیک نوآر باید قهرمانی داشته باشیم که در تنگنا قرار میگیرد و بابت یک زن معمولا رو به تباهی قدم برمیدارد.
وی افزود: معتقدم به جز این، آقای قاسم زاده، زیر ژانر (ساب ژانر) سرقت را در فیلم گنجانده که قصه شوخ و شنگ و قهرمان هدفمندتری دارد و قرار است پیروز شود. سرقتها رمز پیروزی حجت قاسم زاده در این فیلم است؛ چون هربار که در سینمای ایران سراغ نوآرها یا نئونوآرها رفتیم معمولا یا زن اثیری شکل نمیگرفت یا مجبور بودیم به سیستم باج بدهیم و بخش جذاب ماجرا این است که این فیلم اصلا اجتماعی نیست، اما در آن تهران را از تمام سینماهای مدعی «اجتماعی» بهتر میبینیم.
این منتقد ادامه داد: همین الان اگر به فیلمهای عربدهکش امروز که مدعی سینمای اجتماعی هستند، نگاه کنیم هیچ جغرافیایی از تهران در آن نمیتوانیم جز جنوب و شمال شهر پیدا کنیم و نبض زندگی در شهر را در آن نمیبینیم. فیلم «روز ششم» به ما این امکان را میدهد که در تمام شهر حرکت کنیم که اتفاقا به شدت پر لوکیشن است و قهرمان پرسه زن دارد.
وی با بیان اینکه معمولا مجبوریم به دلیل سانسور قهرمانمان به دام پلیس بیفتد یا با حاکمیت همکاری کند، افزود: این فیلم به قدری روی بخش سرقت متمرکز شده و وارد بازیهای همیشگی نمیشود که ما حتی سانسور را هم در آن نمیبینیم. بخشی از این موضوع را میتوانیم در قالب دوستی مصطفی زمانی (قهرمان) و افشین هاشمی (پلیس) بینیم که فیلمنامه لازم نمیبیند سابقهای از چگونگی دوستی این دو به ما بدهد. به همین دلیل جشنواره فجر فیلم را کنار میگذارد چون متوجه نمیشود از کجا ضربه میزند (خورده است)؛ یعنی میگوید این فیلم نباید باشد، اما در عین حال هم نمیداند که چرا نباید باشد.
ظرفیت فیلمنامه «روز ششم» برای ساخته شدن در تمام دنیا
نقیبی تصریح کرد: این فیلمنامه در هرجای دیگری از جهان مثل پاریس و لندن با کمترین تغییر ممکن میتواند ساخته شود و این خیلی نکته مهمی است. نمونه این سبک فیلمسازی را حتی میتوانیم در فیلمهای گای ریچی هم ببینیم، چون اصل بیان قصه است و شهر تبدیل به یک پس زمینه برای تعریف روابط میشود.
در ادامه، جلسه با پرسش حضار و پاسخ عوامل فیلمساز ادامه یافت. یکی از پرسشها درباره علل سرعت دیالوگها بود که قاسم زاده اصل با تأیید تند بودن سرعت بیان دیالوگها گفت: ما به دیدن فیلمهایی که به راحتی ۲۰ دقیقه آن قابل حذف است، عادت کردیم و معتقدم این حجم از دیالوگ درعین قابل فهم بودن، مانند دیگر فیلمها نیست و آرزو میکنم کاش فیلمهای دیگر این طور باشند، چون در ایران مشکل دیالوگ نویسی داریم.
وی افزود: همه آدمهای این فیلم شاید شبیه مردم کوچه و خیابان صحبت نکنند، اما ادبیات آنها به کلی متفاوت است و فکر میکنم از این نوع دیالوگ -به دلیل اینکه قبلا سریال ساختم- مخاطب استقبال میکند.
قاسم زاده اصل با تأکید بر اینکه معتقدم سینما باید قصهگو باشد، عنوان کرد: سینما به ما تمرکز برای بهتر فهمیدن میدهد و متأسفانه تمرکز امروز ما را گرفتند؛ اما «روز ششم» طوری است که اگر کسی در میانه فیلم بخواهد به تلفن خود جواب بدهد، بخشی از فیلم را از دست میدهد. در این دو هفتهای که فیلم اکران شده، دو جمله ثابت خوشایند را شنیدم؛ یکی اینکه دوست داشتند فیلم را دوباره ببینند.؛ دوم اینکه گفتند شبیه فیلمهای خارجی است.
وی درباره فروش فیلم نیز گفت: اگر به سامانه سمفا مراجعه کنید، میبینید که ۲۸ تا سالن در کل کشور داریم و فیلمهایی مانند «روز ششم» به دلیل اینکه مورد پسند بعضی نیست، انگار نباید ساخته شود.
این کارگردان درباره مؤلفههای فروش صحبت کرد و افزود: ما به طور کلی دو مؤلفه برای فروش فیلم داریم؛ یکی تعداد مخاطب و دیگری میزان رضایت است. بالاخره خاصیت سینما این است که برای برخی جالب است و پلک نمیزنند و بعضی هم فیلم را دوست ندارند، اما معتقدم آن اتفاقی که بعد از پایان فیلم در ذهن مخاطب شکل میگیرد و با آن ادامه پیدا میکند، شروع واقعی فیلم است.
این کارگردان با اشاره به اینکه ژانرها در ۳۰ سال گذشته از بین رفته گفت: به دلیل سلیقه نادرست سینماگران ژانرهای سینما با یکسری کمدی خاص از بین رفته است.
اگر «روز ششم» دوباره ساخته شود، انتخاب اولم مصطفی زمانی است
وی درباره انتخاب مصطفی زمانی برای نقش اول «روز ششم» گفت: او بهترین انتخاب برای بازی در این نقش بود و ظرفیتهای بسیار زیادی دارد و یکی از مهمترین ویژگیهای او صدای خوب و فاصله سریع بین پاساژهای حسی است. اگر قرار باشد این فیلم دوباره ساخته شود، حتما اولین انتخابم مصطفی زمانی است.
قاسم زاده اصل درباره طراحی استوری برد و کمیک بوک در پایان فیلم نیز توضیح داد: پایان فیلم، از یک کمبود به وجود آمد و یک داستان داشتیم که ساختن آن امکان پذیر نشد و من تقریبا ۱۲ شب به تدوینگر زنگ زدم و خواستم که تا فردا صبح آن را آماده کند.
کشته شدن «ژانر» در سینمای ایران
خسرو نقیبی نیز در پایان با اشاره به فیلمهایی که امروز در سینمای ایران ساخته میشود، گفت: معضل اساسی این است که فیلمهای ایرانی تبدیل به گزارشی از اجتماع شدند و میتوانید گزارشی از حال بد خود را روی پرده هم ببینید و در حقیقت، قصه دیگر معنای اولیه خود را ندارد. بنابراین؛ سینمای امروز یا بدبختی یا کمدی (دلقک بازی) را تصویر میکند و ژانر به طور کلی کشته شده است.
وی با توجه به دیالوگهای فیلم گفت: نیمی از نقدهای وبلاگی و اینستاگرامی این است که چرا شخصیتهای داستان مثل روزمره حرف نمیزنند، اما دیالوگ قرار نیست حرف روزمره باشد و این دقیقا از کجفهمی است؛ چون نه تخصص و نه ویژگی وجود دارد و شما مجبورید با فیلمهای سطح پایین (نمایش نکبت) که آن طرف آبیها هم از آن استقبال میکنند، روبهرو شوید.
اجرای این نشست را کورش جاهد بر عهده داشت.