سینماسینما، عقیل قیومی
سهشنبه دوم آذرماه به مناسبت انتشار کتاب ««سینما هشت» که دربرگیرندۀ روایتهایی از سینمای آزاد اصفهان است، مراسمی در خانۀ هنرمندان تهران با حضور و سخنرانی ابراهیم حقیقی و امیرحسین سیادت و نمایش برخی از فیلمهای ساخته شده در سینمای آزاد اصفهان برگزار شد. به این بهانه، روایتی به دست دادهام از دورهمی و سخنان اعضای سینمای آزاد اصفهان در کتابخانۀ مرکزی شهرداری اصفهان.
«سینمای آزادِ اصفهان». نخستین بار چه زمانی این سه واژه را شنیدهاید و مقیمِ ذهنتان شده است و بعدها باز هر بار جایی این سه واژه را خوانده یا در گوشتان طنینانداز شده، دلتان خواسته است از روزگار دیروز و امروز مردانی که با حضورشان در سینمای آزاد اصفهان بخشی از تاریخ سینما و جریانهای سینماییِ معاصر را در شهرِ کاشیهای آبی رقم زدند، بیشتر بدانید؟ نگارنده که از نسل سینمادوستانی است که اوایل دهۀ پنجاه خورشیدی داشته خُردسالی میورزیده، نخستین بار در «ماهنامه سینمایی فیلم» در یکی از مطالب خواندنی و خاطرهمحور احمد طالبینژاد با این گروه سینمایی که دفتر و تشکیلاتی داشته در اصفهان آشنا شده است. احمد طالبینژاد از همنسلانم نیست ولی هر دو زادۀ محمدیۀ نائین هستیم. احمد در آن مطلبش نوشته بود که نخستین بار وقتی وارد دفتر سینمای آزاد اصفهان شده، شخصی عینکی و تپل را دیده که بعدها دانسته نامش زاون قوکاسیان است و رئیس سینمای آزاد اصفهان. زاون به او اعتماد میکند و هم ولایتیام با دوربین هشت میلیمتری به محمدیه میآید، فیلمی کوتاه میسازد که ظاهراً چیز به دردبخوری از کار درنمیآید ولی نخستین گامهای آزمون و خطا را در فیلمسازی برمیدارد و بعد دوباره به دیار زادگاهش میآید و «کامسورا» را میسازد. کامسورا به گویش محمدیهای یعنی کاروانسرا؛ کاروانسرایی متروک در محمدیه. البته «سوگ سیاوش» را هم میسازد که بیش از اینکه دغدغۀ دیار زادگاهش در آن باشد، بر مبنای دانش ادبی و دغدغههای سیاسی اجتماعیاش شکل میگیرد.
حالا در مجلسی حضور یافتهام که قرار است در آن از فیلمسازان سینمای آزاد اصفهان تجلیل شود و احمد طالبینژاد هم حضور دارد. در دالان ورودی عکس و نام مُردگان و زندگان سینمای آزاد اصفهان در قالبی چشمنواز حک شده روی یک قاب چوبین. از اعضای سینمای آزاد اصفهان آقایان حسن استقلالیان، رحیمعلی افشاری، اکبر خواجویی، حسن سلطانزاده و زاون قوکاسیان اکنون ساکن جهان مردگان هستند و قرار است با حضور آقایان ناصر غلامرضایی و امرالله احمدجو از احمد طالبینژاد، حسین سیاح، غلامرضا مهیمن، محمدعلی میاندار، مرتضی مسایلی، اکبر خامین، سیاوش امیریفر، پرویز حسنپور، محمدرضا عابدی، عباسعلی محجوب، رضا رضازاده و محمد حقیقت تجلیل شود. البته برخی حضور ندارند از جمله محمد حقیقت که اکنون ساکن فرانسه است و یکی از وزنههای معتمد جشنوارۀ فیلم کن.
سینمای آزاد ایران به زودی از پنجاه سالگی گذر خواهد کرد. یک تشکیلات سینمایی که به همت آقای بصیر نصیبی و برادرش نصیب نصیبی شکل میگیرد و وزنهای معتبر در تلویزیون ملی ایران به نام فریدون رهنما از آن حمایت میکند. جلسات نمایش فیلم برگزار میکنند و بعدتر امکانات ساخت فیلمهای تجربی فراهم میآید و به تدریج در برخی شهرهای دیگر ایران از جمله اصفهان هم دفتر سینمای آزاد دایر میشود. نخستین بار زاون قوکاسیان و محمد حقیقت راهی تهران میشوند تا برای تأسیس سینمای آزاد در اصفهان رایزنی کنند. چندتایی از جوانان اصفهانی که اکنون گرد پیری بر چهرههاشان نشسته است و آن زمان بیشتر دغدغههای ادبی و مسایل سیاسی اجتماعی روزگار خود را دارند جذب این گروه سینمایی میشوند. فیلمسازان معتبری هم در ایران از جمله کیانوش عیاری، فریدون جیرانی، مهدی صباغزاده و بهروز افخمی در دامن چنین سینمایی پرورش یافتند.
رنگ و طعم غمناکی دارد وقتی در فیلمِ «رفیقان هشت میلیمتری» ساختۀ ابوذر مسایلی فرزند یکی از فعالین سینمای آزاد اصفهان را میبینی که یکی از فیلمسازان پُرشور سینمای آزاد که دلش میخواسته با فیلمهایش جهان را تغییر دهد، دارد در میدان نقش جهان با دوربینی که به گردنش آویخته تلاش میکند تا مردم روبروی دوربیناش بایستند و عکس یادگاری بگیرند. این عکاس دورهگرد آقای رحیمعلی افشاری است که نخستین فیلمهای تجربی که در سینمای آزاد اصفهان ساخت با استقبال تماشاگران آن روزگار مواجه شدند. در صحنهای در یک داروخانه مرد داروفروش از فیلم «۲۰۱۲» سخن میگوید و مرد آن روزگارِ سینما چنین فیلمی را به جا نمیآوَرَد و این نکتهای در خود دارد: تعدادی از جوانان آن روز که سینماشیدایانی پا به رکاب بودند، دیگر چنان هوای حوصلهشان ابری شده که شوقی برای رصد کردن جریانهای سینمایی معاصر جهان ندارند.
آنان در مقطعی تاریخ ساختهاند و سکان سینما را به نسلی نوپاتر و شادابتر سپردند. یادمان باشد که پس از انقلاب یکی از فیلمسازان معاصر جهانی هم کارش را با ساختن فیلمهای تجربی هشت میلیمتری در اصفهان آغاز کرد اصغر فرهادی بود.
فیلمسازان سینمای آزاد هر یک به هنگام دریافت هدیههایی که برایشان در نظر گرفته شده پشت تریبون میروند و هریک سخنی ساز میکنند. از بازماندگانِ از دست رفتهها هم برای دریافت هدیه میآیند، از جمله عموی محترم زاون قوکاسیان. غمانگیز اینکه مسئولان برگزاری جلسه موفق نشدهاند اثری از خانوادۀ زندهیاد حسن سلطانزاده در اصفهان بیابند. هر یک دلگویهاش را بر زبان جاری میکند. ناصر غلامرضایی چراغ نخست مجلس را با سخنانش میافروزَد. از این میگوید که بعد از چهلوپنج سال باز به اصفهان بازگشته و اینبار هم باز بهانۀ حضور به سینمای آزاد اصفهان ربط دارد. ناصر غلامرضایی در سال ۱۳۵۲ فیلمی ساخته است با عنوان «زمستان در پیش است» که فیلمش در سال ۱۳۵۳ به عنوان فیلم برگزیده در جشنوارۀ سینمای آزاد اصفهان انتخاب میشود و جایزه میگیرد. غلامرضایی از این میگوید که پس از این همه سال لوح سپاس آن جشنواره را هم یافته است. او از تأثیر شگرف زاون قوکاسیان بر سینمای اصفهان میگوید و اینکه نخستین بار در یک کتابفروشی در تهران کتابی دیده با عنوان «دربارۀ چشمه» که نخستین تکنگاری سینمایی بوده دربارۀ یک فیلم؛ کتابی دربارۀ فیلم «چشمه» اثر آربی آوانسیان: « قوکاسیان تنها کسی هم بود در اصفهان که با فیلمی که ساخت تصویر درستی از اصفهان ارائه داد. اصفهانی که تا آن زمان تماشاگران در فیلمها به ملاحت لهجه اصفهانی درون فیلم میخندیدند ولی زاون قوکاسیان جامعۀ اصفهانی را آنگونه که شایسته بود در همان فیلمهای تجربیاش معرفی کرد.» اکبر خامین به درستی اشاره میکند که سینمای آزاد هم از جریانها و محیط پیرامونش تأثیر گرفت و هم تأثیر گذاشت: «سینمای آزاد اصفهان واقعاً بیننده تربیت کرد و این چیز کمی نیست.» حسین سیاح قدرشناسانه معتقد است همین که به یاد اعضای سینمای آزاد اصفهان بودهاید کافیست و از اینکه این سینما و تاریخچهاش به فراموشی سپرده نشده ابراز خوشحالی میکند. غلامرضا مهیمن عصارۀ پیدایش پدیدهای به نام سینمای آزاد را در جسارت کار تجربی کردن میداند: « البته اینکه بعد از چهلوپنج سال نسل جوان تصمیم میگیرد ما را ببیند چه بسا ارزشش بیش از جسارت ماست.» او به نکتۀ مهمی اشاره میکند و آن اینکه در تاریخ فرهنگ این مملکت با احترام از خالقان اثر یاد میشود. همانطور که نسل پیشین همیشه قدردان خالقان آثار برتر هنری بوده، نسل جوان امروز هم که به سینما و ادبیات گرایش دارد، آثار پیشینیان را ارج مینهد. ما در اصفهان هم عبدالحسین سپنتا را داریم، هم برخی از بازیگران سینما اصفهانی هستند و هم تاریخچهای سینمایی داریم، پس چرا این شهر باید فاقد یک موزۀ سینمایی باشد؟! در ادامه احمد طالبینژاد با شوخطبعی خاص خود اعلام میکند که با توجه به خصلت اصفهانیها که به قول معروف «یکیشون کمه دوتاشون زیاد!» و اختلافنظرها و دو دستگیهایی که در فعالیتهای جمعی به چشم میخورَد ممکن است چندان امیدی به عملی شدن پیشنهاد تأسیس موزه سینما در اصفهان نباشد! طالبینژاد دلش میخواهد اعترافی هم بکند: «البته ما اشتباهاتی هم مرتکب شدیم و در سینمای آزاد تندرویهایی کردیم. خود من هم با ساختن «سوگ سیاوش» که توقیف شد باعث شدم تا زاون قوکاسیان به راستی انذار دهد و بگوید کاری نکنید که سانسور را به سینمای آزاد هم بیاورید!» طالبینژاد در ادامه از تأثیرپذیری فیلمسازان سینمای آزاد از سبک سهراب شهیدثالث میگوید. تجربهاندوزیهایی با دوربین ساکت و پلانهای طولانی. جلسه با نمایش فیلم «رفیقان هشت میلیمتری» به پایان میرسد.
فیلمی که در آن مرحوم رحیمعلی افشاری اشاره میکند با انتصاب یک مسیحی از سوی بصیر نصیبی به عنوان رئیس سینمای آزاد اصفهان مخالف بوده است و این خلاف یک انتخاب دموکراتیک بوده. پُر واضح است که منظورش از مسیحی زاون قوکاسیان است. در آستانۀ خروج از سالن میشنوم که احمد طالبینژاد خطاب به کارگردان فیلم میگوید: «تاریخ آن چیزی نیست که تو دوست داری باشد، آن چیزیست که اتفاق افتاده است!»
یکی از دریغهای فیلمسازهای جوانِ دیروز این است که حالا دیگر از بسیاری از این فیلمهای هشت میلیمتری هیچ اثری نیست و چه حیف! جلسه تمام شده، پایههای آن تختههای چوبین بر زمین افتاده و نگارههای سینماگران سینمای آزاد در گوشهای روی هم چیده شده. برخی نگارۀ حک شدهشان را با خود میبرند به یادگار. عمر این مردان که سینما را با عشق زیستهاند دراز باد با آرزوی رنج کمتر برای ادامه دادن به بازیِ زیستن.
عکسها: لیلا ابراهیمی