«ماجرای نیمروز». بسیاری از روزنامههای سراسری این جمله را با عکسی از یکی از خبرگزاریهای کشور تیتر رسمی خودشان از حادثه تروریستی روز چهارشنبه تهران کردند. سینماسینما، علی نعیمی: تیتری که برگرفته از نام فیلمی با همین عنوان است و به حوادث تروریستی شهر تهران در سال ۱۳۶۰ میپردازد. حادثهای که از خرداد سال ۶۰ و با ترور بزرگان کشور در هفتم تیر و هشتم شهریور آغاز و با ترورهای خیابانی مردم بیدفاع تهران تا بهمن همان سال ادامه پیدا کرد و وحشت سراسری در کالبد پایتخت شکل گرفت.
زبان هنر همواره در توصیف جایگاه اجتماعی و سیاسی یک جامعه به عنوان یک موتور محرک پیشرو توانسته است نقش بسزایی در ثبت تاریخی مقاطعی از زندگی مردم را داشته باشد که تا پیش از آن تنها به روایتهای روزمره کفایت شده است.
اگرچه سینمای ایران امروز توانسته است با فیلم «ماجرای نیمروز» تصویری واقعی از التهاب شهر در سال ۶۰ نشان بدهد اما پیش از آن نیز تجربه فیلمسازان ما برای تصویر کردن فیلمهایی با موضوع ترور شهری با نمونههای موفقی روبهرو بوده است.
ابراهیم حاتمیکیا با فیلم «به رنگ ارغوان» روایت تعقیب و مراقبت به منظور دستگیری یکی از سران گروهک تروریستی منافقین با نام شفق را به تصویر میکشد که پس از سالها دوری میخواهد در یکی از شهرهای مرزی ایران با دخترش دیدار کند. دیداری که منجر به حضور عوامل امنیتی در ماجرا میشود و در نهایت مامور امنیتی در دوراهی عشق و وظیفه گرفتار میشود. فیلمی جسورانه از فیلمسازی که با آثار دفاع مقدسی خود کمتر به موضوعاتی از این دست پرداخته است و تماشای «به رنگ ارغوان» به ما یادآوری میکند حضور و نفوذ تیمهای تروریستی در کشور تا چه میزان میتواند آسیب زننده باشد.
سینمای ایران از دهه شصت تلاش کرده به موضوع فعالیتهای تروریستی سازمان مجاهدین (منافقین) واکنش هایی نشان دهد. خیلی از شخصیتهای منفی در این فیلمها معلوم نیست وابسته به کدام گروه و نیروی مخالف نظام هستند و بیشترشان فرض را بر این میگذارند که نیروهای مخالف کشور همگی، به یک شیوه در داخل عملیات انجام میدهند و قصد و هدف شان هم یکی است. بنابراین گاهی تنها از ظاهر شخصیتها یا جنس حرفها میشود گرایش بدمنها را فهمید و فکر کرد که شخصیت منفی به چه نحلهای وابستگی دارد. مرور این فیلمها سمت و سوی سینما را نسبت به این موضوع نشان میدهد.
فیلم سینمایی «امکان مینا» ساخته کمال تبریزی دیگر فیلمی است که در سالهای اخیر با موضوع گروهک منافقین ساخته شده است. موضوع و اساس قصه «امکان مینا» که قصهای عاشقانه است به درستی از کار درآمده است. فیلمساز از یک سو زندگی مشترکی را روایت میکند که در دهه ۶۰ شکل میگیرد اما از وقایع جامعه و اتفاقاتی که در این دهه رخ داده غافل نشده است. مسائل آن روز به درستی روایت میشود جامعه درگیر دفاع است و این مسئله بدون شعارزدگی با ارائه تصاویر کوتاه و موجز از پدافند هوایی و موشکباران و صحبتهای مردم درون تاکسی به این موضوع بسنده میکند و از موضوع اصلی خود که حرکت هدفمند گروههای تروریستی است غافل نمیشود و فعالیت این گروهها و مراقبت ماموران امنیتی را به درستی روایت میکند.
«سیانور» دومین فیلم سینمایی بهروز شعیبی به تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین در سال ۵۴ میپردازد و نشان میدهد که رهبران مذهبی گروه چقدر تلاش میکنند تا از این اقدام انحرافی جلوگیری کنند اما قربانی خشونت و ترور میشوند. فیلم وجه تاریخی قابل استنادی دارد و شخصیتها کاملا مطابق نمونههای اصلی هستند. اگرچه وجه دراماتیک آن کم رنگ است و شاید قصه آنچنان برای تماشاگران قابل فهم نباشد.
«نفوذی» ساخته احمد کاوری و مهدی فیوضی یکی از فیلمهای مهم در این ژانر به حساب میآید. فیلم داستان جذابی دارد: فریدون کیان به همراه چند نفر از اسیران جنگ به کشور بر میگردد اما بلافاصله بازداشت میشود چون در زمان جنگ به منافقین پیوسته و برای آنها کار کرده. زمان بازجویی کم کم موضوع عوض میشود و معلوم میشود یک نفوذی در سیستم اطلاعاتی کشور هست. این فیلم از معدود آثاری است که به واقعه حضور منافقین در جنگ و جذب نیرو و شکل برخورد با رزمندهها میپردازد و اتفاقا وجه کمیک ندارد و کاملا جدی و خشن، رویکرد آنها را نشان میدهد.
«تعقیب سایه ها» دومین فیلم علی شاه حاتمی درباره بمبگذاری در تهران بود. کاری که گروه منافقین در دهه شصت انجام میدادند. شاه حاتمی که قبل از این، فیلم «گودال» را درباره برخورد ساواک با نیروهای انقلابی ساخته بود، سال ۱۳۶۹ داستانی درباره گروههای معارض کشور را مد نظر قرار داد. فیلم از جایی شروع میشود که ماشینی منفجر میشود و نیروهای امنیتی هویت و شماره خودروی عامل اصلی بمبگذاری را شناسایی میکنند. بمبگذاری دوم در خودروی دیگر باعث شهادت دو تن از ماموران خنثیسازی میشود. پرونده بمبگذاری با شهادت یکی دیگر از ماموران و کشته شدن بمبگذار بسته میشود. در این فیلم جعفر دهقان، جواد هاشمی و رضا توکلی بازی میکردند.
«دست نوشته ها» تنها فیلم مهرزاد مینویی است. او تدوین گر بسیار مشهور و چیره دستی بود که فیلم هایی مثل «وصل نیکان» و «شوکران» را مونتاژ کرده بود. سال ۱۳۶۵ او تصمیم گرفت بر اساس فیلمنامهای از بهروز افخمی «دست نوشته ها» را بسازد. داستان فیلم درباره حسین معتمد بود که به دلیل نقض مقررات از کمیته اخراج و راننده تاکسی شده بود. یک روز که به خانه بر میگشت جوانی سراغش آمد و به او گفت که چند نفر قصد دارند او را ترور کنند.
فیلم فضایی به شدت هیچکاکی داشت و با تعلیق و جستوجو و سوءتفاهم جلو میرفت. فیلمنامه مهندسی شده بود و اجرای مینویی دقیق و دلنشین و البته حرفهای بود. در دهه شصت که فیلمهای اکشن هنوز بروبیایی داشتند، این فیلم نمایش داده شد که بد هم نفروخت اما متاسفانه چندان جدی گرفته نشد در حالی که هنوز فیلم گرم و زندهای است و داستان خانه امن و فعالیت گروهک منافقین در آن به خوبی نشان داده شده است. سکانس پایانی فیلم «امکان مینا» به شدت یادآور سکانس آخر همین فیلم است.
تلویزیون نیز در سالهای اخیر با موضوعات گروهک منافقین بار دیگر به موضوع ترورهای شهری پرداخته است. سریالهای «ارمغان تاریکی» و «پروانه» ساخته جلیل سامان تلاشهای موفقی در ارائه تصویری متفاوت از گروهک منافقین و فعالیتهای آنان است.