سینماسینما- علی نعیمی: یک اصل در بازخوانی سینمای مذهبی و به ویژه بازسازی واقعه دراماتیک عاشورا و قصص مختلف پیرامون آن در سینمای ایران را میشود مهم و نابارور دانست؛ و آن هم اینکه منهای ریشهدار بودن حماسه عاشورا و پیامدهای پیش و پس از آن در زندگی و بافت دینی و سنتی جامعه ایرانی، حال به دلیل کمبود امکانات و فقر ساختار تکنیکی سینما یا به دلیل عدم مطالعه و درک صحیح فیلمسازان، سینمای مذهبی ما نتوانست آنچنان که باید و شاید مبلغ نوعی از وقایعنگاری بزرگترین رخداد بشری باشد. عاشورا و سیر حوادث کربلا یک قصه حماسی و تراژیک است که عناصر داستانی لازم برای طرح و تولید یک اثر نمایشی را دارد؛ وجود قهرمان و ضدقهرمان، فراز و فرودهای قصه، شکست و پیروزی، گفتارها و دیالوگهای قدرتمند و لوکیشن و موقعیتمندی داستان و… مولفههایی هستند که در یک چیدمان داستانی به آفرینش یک اثر ماندگار کمک میکنند. در میان ژانرهای گوناگون هنری شاید سینما کمترین نسبت را با این حادثه تاریخی دارد و شاید یکی از دلایل مهم آن تاخیر زمانی هنر هفتم در تعامل با این حادثه نسبت به هنرهای دیگر است، وگرنه در حوزه نمایش و شعر و ادبیات، آثار متعددی تحت تاثیر این واقعه و مسائل انسانی آن خلق شده است.
سفیر (فریبرز صالح)
امتحان واژهها
در شرایطی که تجربه سینمای ایران در تهیه و تولید فیلمهای تاریخی از آثار پیشپا افتاده «پارس فیلم» فراتر نمیرفت، یک نهاد دولتی تصمیم گرفت، فیلمی عظیم و حماسی درباره یکی از مهمترین رخدادهای شیعه بسازد؛ فیلمی درباره قیسابن مسهر یکی از یاران نزدیک به امام حسین (ع). فریبرز صالح که در تلویزیون تجربه کارهای متعددی را در کارنامه خود داشت، برای کارگردانی این فیلم انتخاب شد و با آنکه تجربه کار تاریخی نداشت، کوشید تا اثری استاندارد و خوشساخت بسازد. برای همین تمامی عوامل صحنه و پشتصحنه را از حرفهایهای سینما انتخاب کرد تا هم حضور نعمت حقیقی در پشت دوربین و فرامرز قریبیان که هم شهرت داشت و هم قدرت بازیگریاش در «گوزنها» برای تماشاگر ثابت شده بود در جلوی دوربین، حساب منطقیتری پیدا کند. «سفیر» با امکاناتی که در سینمای بیدر و پیکر آن سالها داشت، فیلم قابل تاملی بود. فیلمی که قرار بود الگوی ساخت فیلمهای تاریخی – مذهبی را در اول انقلاب مشق کند که با تثبیت فروشش درون گیشه و نمایش چند دهبارهاش از تلویزیون این امر را تایید میکند. پرداخت هالیوودی فریبرز صالح، هیجان و خشونت غیرمتعارف در برخی صحنهها در جذب مخاطب سفیر بیتاثیر نبود. تماشاگر در صحنهای که قریبیان سوار بر اسب، یکی از سربازان ابنزیاد را تعقیب و سرش را از بدنش جدا میکرد، کف میزد و در صحنه پایانی که قیس را از بالای عمارت به زمین میانداختند، متاثر میشد. منهای وجود تاثیرهای مثبت ساخت فیلمی همچون سفیر در جامعه آن دوران، سفیر را باید فیلم مهمی دانست که فیلمسازش دیگر فیلمسازی را بطور جدی ادامه نداد. هر چند سفیر در مقطع زمانی خود آن تاثیر الگوبرداریای که قرار بود در سینمای ایران پیرامون فیلمهای مذهبی شکلبگیرد، بهجا گذاشت اما روند کند تولید چنین فیلمهایی عملا ساخت آن را به نزدیک به یک دهه با ساخت فیلم «روز واقعه» به تاخیر انداخت.
روز واقعه (شهرام اسدی)
تابلوی ظهر عاشورا
شاید تنها برش مناسب سینمای ایران در بیان تاریخ سال ۶۲ هجری را بتوان «روز واقعه» نامید. هنوز هم حافظه تاریخی مردمان سینمارو و فیلمبین را با چنین تصاویر کارت پستالی که اگر هم رده آثار مینیاتور استاد فرشچیان نباشد اما در قالب تصویری چیزی شبیه به تابلوی «عصر عاشورا»ی استاد فرشچیان است، به تأمل وامیدارد. تصاویر ترکیبی عصر عاشورا به همراه چهره خاص و منحصربهفرد علیرضا شجاعنوری هنوز هم دستمایه کلیپهای مذهبی تلویزیون میشود تا ترتیب اثر چنین فیلمی در عمق پیامرسانی تاریخی واقعه عاشورا را ثابت کند. بهرام بیضایی در اوایل دهه ۶۰ فیلمنامه روز واقعه را نوشت اما به دلیل حساسیتها نابجای مدیران سینمایی وقت روی تفکرات بیضایی اجازه ساخت آن را به کسی غیر از او دادند. هر چند هیچگاه دلیل آن معلوم نشد اما هیچکس هم به این سوال پاسخ نداد که چطور میشود کسی در قلماش اینهمه ارادت و ذوق به اهلبیت داشته باشد ولی وقتی پشت دوربین قرار است بایستد تبدیل به یک انسان رادیکال و خدای ناکرده لائیک میشود؟؟! روز واقعه تولید دشواری داشت، چنانکه یک بار توسط شهرام اسدی در سال ۱۳۶۸ مقابل دوربین رفت و دچار توقف شد. چند سال بعد تولید روز واقعه به بخش خصوصی واگذر شد و بار دیگر شهرام اسدی آن را با حضور گروهی حرفهای مقابل دوربین برد. فیلم یکی از بهترین آثار سینمایی در بیان واقعه عاشوراست و قطع به یقین هنوز هم آن خیمههای سوخته و آن نیزههای فرو رفته بر دشت خشک و داغ درون فیلم، نزدیکترین تصویری است که میتواند موقعیت آن روز را شرح دهد.
عصر روز دهم (مجتبی راعی)
سفر نیمه کاره رسول
رسول ملاقلیپور به کربلا رفته بود تا لوکیشنهای فیلم را از نزدیک ببیند. با رسول احدی هم رفته بود تا قاب دوربین این «رسول» همان چیزی باشد که آن «رسول» میخواهد. اما اجل مهلت نداد به دو رسول سینمای ایران و در فاصله کمتر از یکسال هر دو بدون تمام کردن پروژه عصر روز دهم چشم از جهان بستند. «عصر روز دهم» مبنای تحقیقی زیادی داشته و از لحاظ طرح قصه قرار بود متفاوت با بقیه آثار زندهیاد ملاقلیپور ساخته شود. اما وقتی مجتبی راعی به عنوان یکی از نزدیکترین دوستان ملاقلیپور قرار شد کار را به اتمام برساند تغییراتی را بر مبنای ساختار ذهنی خود انجام داد و فیلم به تهیهکنندگی منوچهر محمدی در کربلا کلید خورد. کمبود بودجه و اعتبارات مالی که از سوی نهاد دولتی وعده داده شده بود، باعث شد چندین و چند مرحله فیلم متوقف باقی بماند تا اینکه در یک وقفه دوساله فیلم آماده نمایش شد. حضور و گریم متفاوت هانیه توسلی در کنار احمد مهرانفر و سلیمه رنگزن و وجود لوکیشنهای متعدد در ایران و عراق و خط و ربط داستانی قصه که در بستر جریانات دفاع ۸ساله ایران میگذرد؛ «عصر روز دهم» را فیلمی با مضمون پنهانی فرهنگ عاشورایی و بیشتر متعلق به ژانر دفاع مقدس کرد. هرچند بارها راعی عنوان کرده است که تنها چیزی که از رسول ملاقلیپور در فیلم به جا مانده است نام فیلم و یاد فیلمساز فقید سینمای ایران است و راعی روایت و قصه خودش را به تصویر کشیده است.
ادامه دارد