در هفتمین «مستندات یکشنبه» مطرح شد؛ «پیمان آدریانا» یک مستند ترکیبی است/ روند سقوط یک انسان

هفتمین برنامه «مستندات یکشنبه» زیرمجموعه سینماتِک خانه هنرمندان ایران، غروب روز یکشنبه، ۱۴ اسفند ماه با اکران فیلم مستند «پیمان آدریانا» ساخته لی‌سِت اوروخکو برگزار شد؛ سامان بیات اجرای برنامه و رضا صائمی منتقد سینمایی نقد و بررسی اثر را بر عهده داشتند.

به گزارش سینماسینما، سامان بیات در ابتدای جلسه با اشاره به دیگر مستندات ساخته‌شده درباره دوران خفقان ژنرال پینوشه عنوان کرد: درباره وقایع شیلی، انقلاب و محاکمه عوامل دیکتاتوری شیلی چندین مستند ساخته شده که این از معروف‌ترین مستندها در این باره است. دیگر مستندها نتوانستند به این شکل برجسته شوند چون سوژه‌ها یا یک بازجوی ساده یا مصاحبه با پسرِ یکی از بازجوها بودند ولی این، موردی استثنایی به شمار می‌رود چون کارگردان، خودش از خانواده همان متهم است که این فیلم را ساخته و عمه این فیلمساز در آن حکومت، سمتِ مهمی داشته. این از اصلی‌ترین دلایل انتخاب این مستند بوده است.

رضا صائمی درباره ویژگی فرامتنی اثر بیان کرد: شاید اگر یک سال پیش، این مستند را می‌دیدیم، تاثیری را که الآن روی ما می‌گذارد، آن موقع نداشت. اساسا هر تجربه زیستی که نسبتی با متن یک اثر هنری داشته باشد، به مخاطب در درک بهتر و همذات‌پنداری با شخصیت‌های اصلی کمک می‌کند و فکر می‌کنم این عاملِ فرامتنی به دلیل حافظه زخمی شش ماهِ گذشته ما خیلی به این قصه پیوند می‌خورد و باعث جذاب‌تر شدن آن برای مخاطب می‌شود.

این منتقد سینمایی ویژگی ساختاری این مستند را اینگونه توصیف کرد: «پیمان آدریانا» یک ترکیب ژانری است؛ مستند پرتره است چون شخصیت‌محور است. یک شخصیت‌محوریِ دوگانه دارد چون از یک سو، می‌توان عمه چانی را شخصیت اصلی اثر قلمداد کنیم و هم خود کارگردان را که برادرزاده اوست، شخصیت اصلی در نظر بگیریم زیرا تغییر و تحول هر دو را به موازات یکدیگر می‌بینیم. در عین حال، این یک مستند خانوادگی است با اینکه فضای قصه، سیاسی و امنیتی است. در عین حال یک اثر تاریخی است یعنی به موازات رازگشایی از یک اتفاق خانوادگی و روایت سرگذشت عمه، برهه‌ای از تاریخ شیلی به تصویر کشیده می‌شود. این دو بر هم تطبیق پیدا می‌کنند و به لحاظ فُرمی، یک ترکیب ژانری را به وجود می‌آورد. ضمن اینکه یک مستند تحقیقی و افشاگرانه هم هست. برای این افشاگری می‌توان چند ویژگی لحاظ کرد: اول تعلیق؛ به دلیل اینکه قرار است یک رمزگشایی اتفاق بیافتد و با شخصیت حقیقی عمه آشنا شویم، خود این موضوع تعلیق ایجاد می‌کند و مخاطب را با خودش همراه می‌کند. گاهی، آنقدر این تعلیق دوگانه و دوقطبی است که دائم در طول مستند، آشنایی‌زدایی اتفاق می‌افتد. گاهی، مخاطب حرف عمه را باور می‌کند و با خودش می‌گوید بقیه دارند اشتباه می‌کنند سپس در ادامه، با رو شدن مدارکِ جدید، دوباره آنچه در اذهان شکل گرفته است، می‌شکند و این نوسان، هم تعلیق و هم التهاب را بیشتر می‌کند. این مستند، تحلیلش را هم در خودش دارد و آن هم چند جمله‌ای است که یک روانشناس آدم‌های مشابهِ عمه چانی را بررسی می‌کند و آنها را آدم‌های ضعیف‌النفسی برمی‌شمرد که عموما جذب این دستگاه‌های امنیتی مخوف مثل «دینا» می‌شوند. کارل مارکس در یک نقل قول می‌گوید که احتمال اینکه آدم‌های رمانتیک جذب فاشیست یا ایدئولوژی‌های فاشیستی بشوند، خیلی بیشتر از آدم‌های غیررمانتیک است چون اینها نمی‌توانند تعارض‌های فردی، ذهنی و اجتماعی خودشان را حل کنند، خودشان را به یک آدم قدرتمند سیاسی مثل آدولف هیتلر واگذار می‌کنند تا این تعارض‌ها را رفع کنند. این تصمیم‌گیری راجع به سرنوشت دیگران به آنها قدرت می‌دهد تا از فروپاشی درونی‌شان جلوگیری کنند. داعش هم چنین افرادی را جذب می‌کرد. با وجود اینکه شاید هولناک به نظر برسند، در درون آدم‌های به شدت ضعیفی هستند. تحلیل آخر فیلم خیلی مهم است و می‌توان راجع به آن فکر کرد. اگر این موضوع را از بُعد انتزاعی و روانشناسی در نظر بگیریم، می‌توان آن را روند سقوط یک انسان دانست. گاهی اوقات، آدم از خودش هم می‌ترسد که در چنین مواقعی تبدیل به همان هیولا شود.

وی افزود: گاهی، شخصیت اصلی در قالب عمه چانی و از بُعد عاطفی و خانوادگی دیده می‌شود. گاهی، شکنجه‌گر بودن او برجسته می‌شود که بُعد عقلانی ماجرا است. خود لی‌سِت در مقام کارگردان و برادرزاده سوژه که عمه چانی باشد، دچار این تعارضات احساسی هست و نمی‌داند باید این عمه را دوست داشته باشد یا به این جاسوس به دیده تنفر نگاه کند. گاهی هم مخاطب حس می‌کند شاید عمه چانی قربانیِ مکانی که در آن کار می‌کرده شده یا با کسِ دیگری اشتباه گرفته شده باشد.

این عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران، ساخت این مستند را جسورانه دانست و گفت: فرض کنید مثلا یکی از اقوام نزدیک شما، شکنجه‌گر یا ناقض حقوق‌بشر بوده است و شما در این باره فیلم می‌سازید؛ با علم به اینکه مناسبات خانوادگی در ایران را در نظر بگیرید و سوژه هم عمه شما باشد! خیلی کار جسورانه و سختی است چون هم ممکن است مناسبات خانوادگی سازنده اثر دچار آسیب شود و هم اینکه تعارضاتی به وجود بیاید. البته که مشابه این اتفاق در خانواده‌ها رخ داده است. یادم است، در سال ۸۸، سازمان ثبت احوال اعلام کرد که طلاق‌های ایدئولوژیک در ایران به شدت زیاد شده. در هر بزنگاه سیاسی، این جدال‌های عقیدتی و عاطفی که همیشه در هم تنیده شده‌اند، سر باز می‌کنند و گاهی، کار به جاهای باریک می‌کشد. همیشه برای من عجیب بوده که چگونه دو آدمی که به لحاظ عقیده با هم متفاوت هستند، به لحاظ عاطفی در کنار هم زندگی خوبی داشته باشند؟ من فکر می‌کنم گاهی عقیده قدرتش از عشق هم بیشتر است و فکر می‌کنم دو نفر که با هم اختلاف ایدئولوژیک دارند، دوام و پایدار نگه‌داشتن آن عشق خیلی سخت است. گاهی این فشار این ضرب‌المثلِ ایرانی که «خون، خون را می‌کِشد.» روی لی‌سِت کارگردان اثر مشهود بود و اینکه بیاید عمه‌اش را افشا کند، شاید در درونش این حس به وجود بیاید که دارد به خانواده خودش خیانت می‌کند و اگر این کار را نکند، به تاریخ، وطن و هموطنانش خیانت کرده است. تحمل این دو تضاد در کنار هم خیلی سخت است و گاهی باعث فروپاشی ذهنی و روانی آدم‌ها می‌شود. فیلمساز، قطعا بار روانی خیلی سنگینی را در طول ساخت فیلم تحمل کرده است.

سامان بیات در تکمیل سخنان صائمی گفت: لی‌سِت اوروخکو در مصاحبه‌ای با نشریه‌ای فرانسوی عنوان کرد که دلیل اینکه تصاویر بعضی اشخاص را تار کرده، این است که پنج سال صرف ساخت این مستند کرده و خانواده با ساخت آن خیلی مخالفت می‌کردند. می‌گوید؛ این باعث شد بعضی عموها و پسرعموهای من به طور کامل رابطه‌شان را با من قطع کنند بنابراین تصمیم گرفتم چهره آنها را بپوشانم. اینقدر این قضیه پیشرفت کرد که افسردگی گرفتم و باعث بعضی جنگ و جدل‌های خانوادگی هم شد. از طرف دیگر، من می‌خواستم از دولت برای تولید این مستند بودجه دریافت کنم که نمی‌توانستم چون می‌گفتند این شخص، عمه تو است و تو قصد تطهیرش را داری. بعد از اینکه مستند ساخته و در جشنواره‌ برلین پخش می‌شود، یک نهادی به او بودجه‌ای را پرداخت می‌کند، که می‌تواند برخی مخارج را جبران کند.

صائمی به تشابهات بین این اثر و «آیشمن در اورشلیم» هانا آرنت پرداخت و گفت: آدریانا ریواس معروف به «عمه چانی» که شخصیت اصلی این فیلم است، سال ۲۰۰۶ بعد از پناهندگی به استرالیا و اعلام حکمِ استرداد او، با تغییر چهره به شیلی برمی‌گردد که بعد از مدتی، شناسایی و دستگیر می‌شود. مثل آنچه که راجع به آیشمن هم اتفاق افتاد. اشتراک بین این دو شخصیت این است که وقتی آدم به یک جاسوس و شکنجه‌گر در نهادهای امنیتی فکر می‌کند قبل از مواجهه با آنها، تصویری مخوف، خشن و هیولایی از آنها دارد و هنگامی که با آنها برخورد می‌کند، می‌بیند که انگار چنین اعمالی به آنها نمی‌آید. ممکن است حتی آدم‌هایی کم‌حرف، ماخوذ به حیا و حتی خوش‌برخورد باشند. برای همین، این موضوع خیلی فریب‌دهنده است. این موضوع راجع به عمه هم صدق می‌کند. به همین دلیل، تصورات ما از این شخصیت همواره در حال نوسان است حتی بعد از مصاحبه آن روزنامه‌نگار و شواهد دیگری که رو می‌شود که ما متوجه می‌شویم که دیگر این یک شکنجه‌گر بوده. وقتی عمه با برادرزاده کارگردانش صحبت می‌کند و با اطمینان از بی‌گناهی‌اش می‌گوید، مخاطب دوباره دچار تردید می‌شود. ما همان احساساتی را تجربه می‌کنیم که لی‌سِت به عنوان برادرزاده و همچنین، فیلمساز این مستند تجربه می‌کند. ما در اینجا فقط محصول یک مستندساز را نمی‌بینیم بلکه خود مستندساز را هم در درون اثر داریم و شاهد تغییر و تحولش هستیم. این از ویژگی‌های مثبت «پیمان آدریانا» است.

سامان بیات درباره سابقه فیلمسازی لی‌سِت اوروخکو گفت: لی‌سِت اوروخکو سه فیلم کوتاه دیگر بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ ساخته که همه آنها، اینقدر فیلم‌های کوچک و کم‌بودجه‌ای بودند که جایی ارائه نکرده و در IMDB هم ثبت نشده است. این کارگردان بدون هیچ سابقه حرفه‌ای چنین فیلمی را ساخته و در جشنواره‌های مختلف تحسین شده است.

رضا صائمی یادی از محسن جعفری‌راد منتقد تازه درگذشته سینما کرد و گفت: سال گذشته و در چنین ایامی، مستند «رنج زیرِ پوست» ساخته محسن جعفری‌راد در خانه هنرمندان ایران پخش شد که راجع به پدر و مادر او بود و الآن هم می‌توانید این مستند را در یکی از پلتفُرم‌ها تماشا کنید. آن مستند، سرگذشت تلخی را روایت می‌کرد. به او می‌گفتم فیلم ساختن راجع به اعضای خانواده خیلی جسارت می‌خواهد. بعد هم بیایی آن را به دیگران نشان بدهی. این فیلمساز راجع به عمه چانی جاسوس فیلم ساخته و جعفری‌راد درباره پدرش مستند تولید کرد. ممکن است زمانی که فیلمسازی با حقیقت هولناکی راجع به خانواده‌اش روبرو می‌شود، حتی با فیلم ساختن هم نتواند با آن آشتی برقرار کند و این رنج را دائم با خودش حمل کند. گرچه یکی از کارکردهای هنر، کاتارسیس و پالایش درونی است که اتفاق می‌افتد چون شوکِ سنگینی وارد می‌شود. کنار آمدن با چنین مسائلی از نظر ذهنی، خیلی ویران‌کننده است و حتی آدم‌ها ممکن است دست به خودویران‌گری بزنند. لی‌سِت اوروخکو در طول اثر، از خامی که دارد به یک پختگی می‌رسد و از در هم تنیدگی عاطفی و خانوادگی که به عمه چانی جاسوس داشته است، به مرور جدا می‌شود تا بتواند در نهایت هویت حقیقی عمه‌اش را قضاوت عقلانی کند چون خودش را بیشتر از اعضای خانواده‌اش، در برابر کشورش، تاریخش و مردمش متعهد می‌بیند. مهم‌ترین وظیفه ما به عنوان روزنامه‌نگار و فیلمساز روایت کردن است و نباید روایت کردن را دستِ کم گرفت چون مبارزه با گفتن و نوشتن شروع می‌شود. یک منتقد خارجی درباره این اثر نوشته بود که شکستِ سکوت و مقابله با فراموشی، مقدمه دادخواهی است و مستندهای اینچنینی، قیامی علیه فراموشی و تحریفِ تاریخ هستند. رسالتِ تاریخی که این کارگردانِ جوان انجام داده، این بوده که نخواسته است جلوی وجدان خودش و همچنین، وجدان تاریخ شرمنده باشد حتی اگر با اثری که ساخته، خانواده‌اش و اعتبار خودش را به قربانگاه بُرده باشد.

صائمی گفت: آنچه در این مستند اهمیت دارد این است که ما نسبت به تاریخ، آیندگان، مردم، کشور رسالتی داریم و آن این است که اگر قرار باشد آینده روشنی داشته باشیم، باید تاریخِ تاریکِ گذشته را روایت کنیم حتی اگر بخشی از این تاریخِ تاریکِ گذشته را خانواده و دوستان ما شکل داده باشند.

این روزنامه‌نگار سینمایی با ارجاع به لغزش‌های زبانی زیگموند فروید و ارتباط آن با ناخودآگاه آدمی گفت: در حرف‌های عمه چانی تناقض‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد دارد چیزی را پنهان می‌کند که برخلاف ادعای بی‌گناهی او است. چون نمی‌خواهد تصویر زیبایی که خانواده‌اش از او در ذهن دارند، فرو بپاشد و برای جلوگیری از این موضوع تقلا می‌کند. در موضوعی که مرز بین عاطفه و عقیده در هم تنیده است، تبدیل به یک موضوع پیچیده روانشناختی می‌شود که به سادگی قابلِ قضاوت نیست.

سامان بیات راجع به بی‌طرف بودن لی‌ست اوروخکو در مقام کارگردان منهای اینکه رابطه خونی با عمه چانی دارد، عنوان کرد: اوروخکو در مصاحبه دیگری گفت که من قصد قضاوت در این فیلم را نداشتم بلکه قصد داشتم تکه‌های پازل را کنار هم قرار بدهم تا مخاطب قضاوت کند ولی اکثر کسانی که فیلمِ من را دیدند، این برداشت را داشتند که عمه من گناهکار است. حتی بچه‌های برخی قربانیان که عمه چانی در شکنجه آشنایان آنها نقش داشت، من را بغل می‌کردند و می‌گفتند ممنون که این خانم را رسوا کردید.

یکی از حضار از تاثیر فقر و تمایل به دیده شدن در یک خانواده پرجمعیت در گرایش عمه چانی به همکاری با «دینا» سخن گفت که برای عمه چانی، امکان بهره‌مندی از غذای خوب، سفرهای خوب و هم‌نشینی با رئیس‌جمهور و مقام‌های عالی‌رتبه شیلی را در کنار سفرای کشورهای خارجی فراهم می‌کرد.

رضا صائمی در سخنان پایانی راجع به رابطه فقر و شرارت عنوان کرد: فقر حتما تاثیر دارد ولی نباید این قاطعیت را به فقر داد که حتما هر جا فقر بود پس شرارت هم ایجاد می‌شود که اتفاقا در این مواقع اخلاق می‌تواند به عنوان عامل بازدارنده نقش داشته باشد و بین شرارت و شرافت مرزگذاری کند. بسیاری از قهرمان‌ها با اینکه در موقعیت شرارت قرار داشتند، زندگی شرافتمندانه را انتخاب کردند. اینکه هر شکنجه‌گر، جانی و قاتل را با فقر توجیه کنیم، قابلِ قبول نیست چون فقر فقط موقعیت آن شخص را توضیح می‌دهد ولی قادر به توجیهِ منطقی آن نیست. این مستندها همچنان اهمیت سینمای مستند را یادآور می‌شوند و اینکه نقش رسانه در شفاف‌سازی لایه‌های پنهانِ قدرت را آشکار می‌کنند به ویژه در جهانِ امروز که جهانِ رسانه‌ها و اطلاعات است چون رسانه‌ها به عنوان حافظه‌هایی علیه فراموشی هستند و این مستندها مصداقی از همین نوع حافظه‌ها هستند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 185064 و در روز دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ ساعت 09:42:10
2024 copyright.