سینماسینما، مژده بادران: هر چند که ژانر جنایی- پلیسی همیشه در سینمای جهان با اقبال رو به رو بوده و فیلمهای پرمخاطب و ماندگار زیادی در این ژانر ساخته شده؛ اما این ژانر اقبالی در سینمای این مرز و بوم نداشته است. قصهگویی ماهر در سینمای ایران نبوده که بتواند درام جنایی-پلیسی بسازد تا نفس مخاطبان را بند بیاورد و یا شاید قدرت ریسک سینماگران به اندازه ای نبوده که بتوانند دست از دنبال کردن گونههای آزموده شده بردارند و تنوع بیشتری به فیلمهای سینما ببخشند. در حالی که سریالهای موفق پلیسی نشان داده، اگر آثار درجه یکی در این زمینه ساخته شود مخاطبان علاقمند و پیگیری هم برای دیدن آنها وجود دارند. تنوع ژانری میتواند به رونق اقتصادی سینمای ایران کمک کند؛ اما چرا باز سینمای ما به دنبال جدی گرفتن این ژانر محبوب نیست؟ سوالی که برای یافتن پاسخش با مهدی فخیمزاده، طهماسب صلحجو، منتقد و رضا کاشانی اسدی، فیلمنامهنویس درباره آن صحبت کردیم.
همه پلیسها قدیس نیستند، بگذارند شخصیتپردازی کنیم
مهدی فخیمزاده، جزو معدود کارگردانانی است که همیشه به ساخت آثاری در گونه جنایی- پلیسی علاقمند بوده. او فیلم جنایی- پلیسی، «میراث من جنون» را در سال ۶۰ ساخت و بعد از آن به کارگردانی مجموعههای پلیسی روی آورد؛ «خواب و بیدار»(سال ۸۲)، «حس سوم» (سال ۸۴)، «بیصدا فریاد کن»(سال ۸۶)، «ساختمان ۸۵» (سال ۸۹) و «فوق سری»(سال ۹۳). فخیمزاده معتقد است در سینمای ما آنچنان حرف زدن از ژانر معنایی ندارد، او به «سینما سینما» میگوید: «مگر ما ژانر تاریخی داشته ایم یا مثلا ژانر وحشت که بخواهیم حالا درباره نبود ژانر جنایی- پلیسی در سینما صحبت کنیم؟! بیشتر فیلمهای سینمای ما در ملودرام محصور است که این موضوع هم دلایل زیادی دارد.» شاید ما تجربههای بسیار اندک و ناموفقی در ژانر وحشت داشته باشیم یا اصلا تجربهای در ژانر علمی- تخیلی به آن صورت نداشته باشیم. چون شرایط ساختش را نداریم؛ اما در مورد ژانر جنایی-پلیسی این طور به نظر نمیآید. با این حال فخیمزاده با این موضوع مخالف است؛ «ژانر پلیسی هزینههای زیادی دارد و مهمتر از آن ابزار و ادواتی لازم دارد که همه آنها در اختیار خود پلیس است. یعنی ناجی هنر، ارگانی است که باید ساخت فیلم پلیسی را تایید کند تا آن ساخته شود.»
او که تجربه کارگردانی مجموعههای پلیسی را دارد، میگوید در مورد تلویزیون این موضوع متفاوت است، چون تلویزیون و ناجی هنر با هم مشارکتها و همکاریهایی دارند که همین موضوع ساخت مجموعههای پلیسی را آسانتر از فیلمسینمایی میکند. آنطور که فخیمزاده اشاره میکند ناجی هنر ابزار ساخت فیلم را در صورتی در اختیار فیلمسازان میگذارد که بتواند اعمال نظری هم برروی کار آنها داشته باشد؛ «دست فیلمسازان خارجی در قصهپردازی بازتر است. قرار نیست همه پلیسها قدیس یا خوب باشند؛ این نگاه نه با واقعیت جور در میآید و نه با درام. شخصیتها باید خاکستری باشند، ولی ما نمیتوانیم در فیلمهایمان پلیس خطاکار را نشان دهیم چون ناجی هنر حساسیتهایی در اینباره دارد. به همین دلیل مضامین فیلمهای جنایی-پلیسی برای مردم خیلی قابل لمس نیستند. بنابراین درست است که این ژانر جذابیت زیادی دارد؛ اما به شرط آنکه اجازه شخصیت پردازی یا کار در ان داده شود.»
اقبال فیلمهای کمدی در سینمای ایران
طهماسب صلحجو، منتقد سینما و تلویزیون به طور کلی با ساخت فیلمهای جنایی-پلیسی در ایران مخالف است. چرا که به نظر او تماشاگر ایرانی چنین توقعی از فیلمهای ایرانی ندارد؛ «تماشاگر ایرانی دوست دارد فیلم کمدی ایرانی ببیند و به فیلمهای کمدی سینمای خودمان بیشتر از همه میخندد. ملودرامهای ایرانی همیشه موفق بوده اند، مگر آنکه فیلم جنایی-پلیسی ساخته شود که رنگمایههای کمدی یا ملودارم دارد.» «مارمولک» به کارگردانی کمال تبریزی، یکی از بهترین نمونههای جنایی-پلیسی است که رنگمایههای کمدی دارد و با استقبال خوبی رو به رو شده. او هم مانند فخیمزاده معتقد است تصویری که از نظام پلیسی در فیلمهای ایرانی نشان داده میشود با واقعیت تطابق زیادی ندارد؛ «تصوری که تماشاگر ایرانی از نظام پلیسی دارد با فیلمهای خارجی متفاوت است. فیلمهای ایرانی درباره تجسم تصویر واقعی پلیس دروغ میگویند. برای همین او چیزی نمیبیند که با باور خودش تناسب داشته باشد.» بنابراین صلحجو می گوید شاید اگر فیلمهای «جیمز باند» در ایران اکران شوند،خوب بفروشند؛ اما تماشاگران از سینمای ایران توقع ساخت چنین فیلمهایی را ندارند.
ساختار صنعتی باید در سینمای ما حاکم شود
اما مهران کاشانی، فیلمنامهنویس کلا با مقوله ژانرنگری در سینمای ایران مخالف است. او توضیح میدهد: «سینمای ژانری در سینمایی اتفاق میافتد که مناسبات تولید صنعتی در آن حاکم است. به این مفهوم که هدفگیری و مخاطب شناسی برای به دست آوردن بازار در آن انجام میشود. نه در سینمایی همچون ما که همه چیز وابسته به کمکهای دولتی است. با وجود اینکه همه ما این کمکهای دولتی را برای سینما بد میدانیم.» در حالی که به نظر کاشانی سوبسید های دولتی و رانتها دست و پای فیلمهای ایرانی را بستهاند و سینما به طور کلی آزاد نیست که بخواهد ژانر داشته باشد.
او همین صنعتی نبودن سینمای ایران را عاملی میداند که باعث شده ژانرهایی شبیه به جنایی-پلیسی در آن شکل نگیرد؛ «تهیهکنندگان هیچوقت به دنبال این نیستند که فیلمنامهای را سفارش دهند. به همین خاطر خود فیلمنامهنویسان بدون هیچ پشتوانه مالی شروع به نوشتن میکنند و این موضوع عاملی است که باعث میشود فیلمنامهها بدون تحقیقات لازم و در زمان کم نوشته شوند.» همه این اتفاقات چرا میافتند یا چرا تهیهکنندگان به فکر این نیستند که فیلمنامه بهتری برای ساخت داشته باشند؟ کاشانی در پاسخ به این سوال میگوید: «چون آنها نگران فروش فیلم نیستند. سود فیلمها در اکران آنها نیست، بلکه سود در مرحله تولید است. زمانی که منبع مالی تمام هزینههای ساخت فیلم را تامین میکند.» بنابراین به گفته او زمانی در سینمایی ژانر شکل میگیرد که ساختار صنعتی در آن حاکم شده باشد.
کاشانی معتقد است سینمای ایران با مردم ارتباط چندانی ندارد. شاید همین عامل است که باعث شده ژانر جذاب و سرگرم کننده ای همچون جنایی-پلیسی آنچنان جدی گرفته نشود. فیلمهایی همچون «سگ کشی» بهرام بیضایی، «آژانس شیشه ای» و «به رنگ ارغوان» ابراهیم حاتمی کیا، «روانی» و «قرمز» فریدون جیرانی، «روز شیطان» و «جهان پهلوان تختی» بهروز افخمی، «پرده آخر» واروژ کریم مسیحی، «قیصر» و «سرب» مسعود کیمیایی، «شبح کژدم» کیانوش عیاری و… از بهترین نمونههای جنایی-پلیسی سینمایی هستند که تاکنون ساخته شده و نشان میدهد میتوانیم به ساخت فیلمهای موفقی از این دست امیدوار باشیم.