سینماسینما، رویا فتحاللهزاده
اگر تماشای سریال «خاتون» را آغاز نکردهاید، این نوشته میتواند بخشهایی از داستان را لو دهد
سریال «خاتون» به کارگردانی تینا پاکروان، شرایط جامعه ایران را در دهه ۱۳۲۰ و در دوران جنگ جهانی دوم به تصویر میکشد. دورانی که کشور ایران توسط نیروهای متفقین اشغال شده بود و مردم در رنج و سختی روزگار سپری میکردند. سریال «خاتون» از زاویههای گوناگون به جامعه ایران در این دوره نگریسته است. فیلم از یکسو نگاهی کلان به اوضاع جامعهی ایران در دهه ۱۳۲۰ و از سوی دیگر نگاهی خُرد به زندگی سوژههایی که در متن این جامعه زندگی میکردهاند، دارد.
اهمیت و ارزش سریال، بیش از هر عنصری به دلیل به تصویر کشیدن فضای حاکم بر جامعهی ایران در دههی مذکور و در ابعاد گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. به این معنا که سریال، به صورت یکجانبه و تکبعدی، تاریخ ایران را بازنمایی نکرده است و مخاطب در بستری، چندساحتی، حوادث و نقشآفرینی سوژهها را به تماشا مینشیند.
در خاتون، شخصیتپردازی، نقش مهمی در باورپذیری حوادث و همذاتپنداری با کاراکترها دارد. تقابل میان کاراکترهای گوناگون، تشخص و تمایز هویتی هر یک از شخصیتها و تیپهای شخصیتی را بیشتر آشکار میکند. برای نمونه، تقابل میان فخرالنسا (با بازی شبنم مقدمی) با خاتون بختیاری (با بازی نگار جواهریان)، تقابل دو تیپ شخصیتی زن سنتی، کمسواد و ناآگاه به اوضاع زمانه خویش با زن مدرن، باسواد و آگاه به شرایط اجتماعی و سیاسی جامعهاش قلمداد میشود. همچنین زمانی که به این دو نوع کاراکتر و شخصیتهای نظیر آنها در سریال نگاه میکنیم، ورای روابط و مناسبات آنها، تقابل میان نظام مادرسالاری (که در آن دوره در برخی از خانوادههای ایرانی رایج بوده است) با جریان نوپای آزادیخواهی زنان در آن برههی تاریخی، قابل مشاهده است. اگر فخرالنسا تمام روز را در خانه سپری میکند و برایش اوضاع مردم که آنها را رعیت، خطاب میکند اهمیتی ندارد، خاتون، زنی فعال و اجتماعی محسوب میشود که نمیتواند نسبت به شرایط جامعه، بیتفاوت باشد. برای فخرالنسا، جهان به اندازهی همان عمارتی است که در آن زندگی میکند. برای او اوضاع مردم در بیرون از عمارت یا جنگ و قحطی، اهمیت چندانی ندارد. در مقابل، خاتون، نگاهی وسیع و انساندوستانه به جهان پیرامونش دارد و درد و مشکلات مردم را رنج خود میپندارد. در سکانسی از قسمت چهارم، زمانی که فخرالنسا متوجه میشود که به دستور خاتون، محصول برنج آن سال با کارگران نصف شده است، عصبانی میشود و به خاتون میگوید: «تو به چه حقی به چه اجازهای از سهم اربابی میبخشی به رعیت؟! اصلا تو کی هستی که تقسیم سهم کنی؟». خاتون اما به عنوان شخصیتی که مشکلات مردم جامعه برایش اهمیت دارد و خود را مسئول و متعهد میداند پاسخ میدهد: «جنگه خانوم جان! قحطیه این روزا با همیشه فرق داره!» و فخرالنسا با خشم و بیتفاوتی پاسخ میدهد: به من چه ربطی داره!
دو قطبی مهم دیگر، تقابل میان ارتشیهای وفادار و وطندوست مانند سرگرد شیرزاد (با بازی اشکان خطیبی)، سرتیپ آریا و ستوان نامجو با ارتشیهای خائن به سرزمین و مردم ایران مانند سرهنگ سنگری است. اگر برخی از ارتشیها در آن زمان، جان خود را برای استقلال وطنشان فدا کردند اما عدهای دیگر برای منافع خود، مردم را به قربانگاه فرستادند.
در قسمت چهارم سریال، جنگ و خونریزی جای خود را به مسامحه و سیاستورزی میدهد. در این قسمت به خوبی میبینیم که چگونه شرایط جامعه میتواند بر زندگی تک تک افراد تاثیر بگذارد. جنگ و اشغال یک کشور میتواند پیامدهایی چون فقر، قحطی و بیماری را در پی داشته باشد و زندگی و سرنوشت همه مردم جامعه را تحتتاثیر قرار دهد. همچنین در این قسمت، توانمندی و کنشگری زنان چه در عرصههای اجتماعی و سیاسی و چه در نهاد خانواده به جذابیت سریال میافزاید. حادثهای مهم، زندگی مشترک شیرزاد و خاتون را دستخوش چالش و تغییرات میکند و ما بیشتر با کاراکتر خاتون به عنوان زنی دارای استقلالرای و توانمند آشنا میشویم. در بخش چهارم سریال، همچنان، بازیهای قابل قبول و سنجیدهی نگار جواهریان، شبنم مقدمی و اشکان خطیبی بر باورپذیری رویدادهای تاریخی و جذابیت سریال، تاثیر بسیاری میگذارد. به ویژه که نگار جواهریان توانسته است نقش پیچیدهی کاراکتر زنی اصیل(دختری بختیاری) و در عین حال روشنفکر و مدرن را به خوبی بازی کند. همچنین از نقاط قوت سریال در این قسمت، علاوه بر فیلمبرداری حرفهای، میتوان به ضربآهنگ متناسب آن با مضمون سکانسها اشاره کرد که در برخی سکانسها، فیلم با هوشمندی، ریتمی، آهسته دارد تا دلنشینتر و تاثیرگذارتر باشد. موسیقی فیلم به ویژه در سکانسهای سوگواری و اندوه بر غنای هنری و ارزش موسیقایی سریال، افزوده است.
منبع: مجله نماوا