سینماسینما، مهگان فرهنگ
روبرتو روسلینی فیلمساز ایتالیایی مطرح از جمله افرادی است که پس از جنگ جهانی دوم به همراه چندتن دیگر از سینماگران آن دوران چون فدریکو فلینی، ویسکونتی، ویتوریو دسیکا، پازولینی، و میکل آنجلو آنتونیونی سینمای ایتالیا را وارد دوران جدیدی کرده و نئورئالیسم را پایهگذاری کردند. آن ها نه تنها در ایتالیا که بر جهان فیلمسازی تاثیر گذاشتند.
منظور از سینمای اعتراضی اشاره به نوعی از فیلم و یا نگاه در سینما دارد که از شرایط سخت می گوید و علیه آن حرکت میکند ، تا صدایی باشد در کنار دیگر صداهایی که از انواع اعتراض ها بلند می شود. بدون شک می توان روسلینی را یکی از فیلمسازانی دانست، که هوشمندانه دست به انتقاد و اعتراض میزند.
رم شهر بی دفاع( ۱۹۴۵)، از خودیها یا پاییزا(۱۹۴۶) و آلمان سال صفر (۱۹۴۸) سه گانه ی معروف روسلینی است که در سال های پس از جنگ ساخته شده است و همه در نقد و اعتراض به فجایع جنگ و فاشیسم است. ویژگی های هر سه فیلم متفاوت وقابل تامل است اما روسلینی در آلمان سال صفر به دنیایی متفاوت وارد می شود. او نقادانه در آلمان سال صفر تصاویری از فروپاشی و اضمحلال قدرتی را نشان میدهد، که خود را یگانه قدرت برتر دنیا می دانست. ادموند وهلر آلمانی شخصیت اصلی فیلم، کودکی است که نماد نابودی یک جامعه است. روسلینی نقادانه با محوریت یک کودک در فیلم به بیان هر آنچه که دیکتاتوری ها و حکومت های تمامیت خواه انجام می دهند، می پردازد. کودکان قربانی و در نهایت اجتماع قربانی که اصلی ترین رویداد هرجنگ و نا آرامی است. روسلینی در سومین کار خود از سه گانه ی بعد از جنگ، به ایتالیا و فجایع باقی مانده از جنگ نمی پردازد، که این بار به سراغ خود آلمان می رود. او نشان می دهد که خودکامگی و تمامیت خواهی چگونه جامعه و حتی فردیت افراد را نیز از بین می برد.
جاناتان روزنبام منتقد بزرگ آمریکایی در باره ی این فیلم می گوید: عنوان فیلم آنقدر که خوانشی ذهنی از یک واقعیت مستند است، که بیانگر آن واقعیت مستند نیست، شهر و جمعیتی که به سمت هرج و مرج کاهش یافته و سرزمینی که از نظر معنوی و اخلاقی هم ویران شده است. ( ۱)
روسلینی، در فیلم رم شهر بی دفاع و فیلم شش اپیزودی پاییزا را به ایتالیا اختصاص می دهد. در نوشتن هر دو فیلم فلینی با او همکاری داشته است. پس از این دو فیلم به ساخت فیلم آلمان، سال صفر مشغول می شود. که به همراه دو فیلم قبلی سه گانهی جنگ او را تشکیل میدهند. این سه فیلم را در دسته بندی هایی چون اجتماعی، جنگ، تاریخی ، سیاسی و… می توان قرار داد.
در آلمان سال صفر که با تصاویر مخروبه هایی از آلمان(برلین) آغاز می شود و با محور قراردان ادموند به ساختار خانوادگی وارد می شود و به راحتی تضاد های پس از یک ویرانی ناشی از فاشیسم و خودکامگی را نشان می دهد. جوانانی که هنوز در فکر ایدیولوژی های هیتلر هستند، پدر که ضد فاشیسم است و کشمکش هایی که در میان آن هاست. فیلم، مردمی را نشان میدهد که با مشکل کمبود غذا، شغل ، هرج ومرج، وجود بازار سیاه و رواج فحشا مواجه هستند. اقتصاد و صنعتی که در حالت رکود قرار دارد و به دلیل خوش بینی های اولیه به جنگ هیچ برنامه ای برای این روزها وجود ندارد. مردم گرسنه برای بدست آوردن تکه ای از گوشت یک اسب مرده تجمع می کنند و با هم می جنگند. در نهایت خودکشی ادموند نوجوان که کاملا از هم پاشیدگی اقتصادی و افول اجتماعی جامعه را نشان می دهد.
واقعیت عریان نئورئالیسم ها و نشان دادن هر آنچه در جهان واقعی جریان دارد، شیوه ای موفق و جهانی بود و توانست بر بسیاری از فیلمسازان بعدی نیز تاثیر بگذارد. نئورئالیستهایی که از بیان واقعیت وحشتی نداشتند و آن را بی واسطه بیان می کردند و بدین وسیله دست به انتقاد و اعتراض می زدند. نگاه تلخ روسلینی در این فیلم و پایانبندی تراژیک آن، به نوعی بیانگر دیدگاه معترضانه و نقادانه ی او درباره پدیده جنگ و فاشیسم است.
آلمان سال صفر را می توان تصویری عینی و وفادار به هر آنچه که رخ داده است، دانست. تصویری که آلمان را هم مانند دیگر کشورها متضرر می داند. آلمان سال صفر نه دفاع میکند، نه حمله و توهین، بلکه واقعیتی است که به خوبی نشان داده می شود. حتی به واسطه ی قهرمان فیلم که کودک است، به نوعی کودکی به فنا رفته ویا بهتر بگوییم کودکی قربانی اشاره می کند. کودکان قربانی جنگ، کودکانی هستند،که اگر زنده بمانند قرار است نسل بعدی باشند. فیلمهای روسلینی همیشه، جزو مهمترین آثار تاریخ سینما هستند.
Jonathan Rosenbaum
منبع :
- www.criterion.com/current/posts/1358-germany-year-zero-the-humanity-of-the-defeated