سینماسینما، نوشتهی استفن فاربر، مترجم: ماریا تابعبردبار
ویل اسمیت نقش پدر مصمم ونوس و سرنا ویلیامز را در نگاهی عمیق به سالهای نخستین زندگی این دو فوق ستارهی تنیس به کارگردانی رینالدو مارکوس گرین بازی میکند.
ساخته شدن و بیرون آمدن فیلم شاه ریچارد اثر رینالدو مارکوس گرین- که نمایش جهانی خود را برای اولین بار در چهل و هشتمین جشنوارهی فیلم تلوراید در دوم سپتامبر ۲۰۲۱ شروع کرد- از یک استودیوی بزرگ کمی غیرعادی به نظر میرسد. اگرچه برادران وارنر فیلمهای ورزشی الهامبخش دیگری از جمله درام ساندرا بولاک به نام نقطهی کور را نیز ساخته است، این فیلم جدید دربردارندهی نکات ظریف و پیچیدگیهایی است که احتمالاً بیشتر در نسخههای سینمای مستقل یافت میشوند. فیلم مطمئناً با تأکید بر بازی ویل اسمیتِ برندهی اسکار فروش خوبی خواهد داشت، اما این بازیگر شخصیتی مبهمتر از آنچه انتظار داریم در داستانی که موفقیت و پیروزی یک خانوادهی سیاهپوست را دربردارد، خلق میکند.
ریچارد ویلیامز پدر ونوس و سرنا ویلیامز است که با بر عهده گرفتن نقش مربی و تعلیم دادن به دو دخترش در زمین تنیس، آنها را به موفقیت بیسابقهای میرساند. اگرچه ریچارد آن والد دیوصفتی نیست که در فیلمهایی مانند کولی دیدهایم که اتفاقاً، یکی دیگر از ساختههای برادران وارنر است، او ویژگیهای مشترکی با ماما رز وسواسی دارد که ناامیدیهای خودش را در زندگی فرزندانش ریخت. کولی در نهایت با یک نکتهی مثبت به پایان میرسد و این فیلم هم همینطور. نکتهی خیرهکنندهی فیلم اما تمایل فیلمساز به ایجاد احساس ناراحتی در مخاطب با دیدن تصویر مردی است که به همان اندازه از ناامیدی خودش انگیزه میگیرد که از عشق به فرزندانش. فیلمنامهی زک بیلین به خوبی این نکات ظریف را در خود جای میدهد.
داستان بر موفقیت اولیه ونوس ویلیامز متمرکز است، سرنا بیشتر در پس زمینه قرار دارد و با توجه به اینکه این دو خواهر پس از تقریباً ۳۰ سال حضور در کانون توجهات همچنان بسیار موفق عمل میکنند، فیلم باید جذابیت انکارناپذیری برای تماشاگران داشته باشد. این فیلم فاصلهی زیادی با یک فیلم کامل و بینقص دارد؛ اما موضوع قوی و شخصیتپردازیهای زیرکانه و بازیهای درخشان اشتیاق بیننده را برای دیدن فیلم بیشتر و بیشتر میکند.
ما با ریچارد ویلیامز به عنوان مردی مصمم و کنترلگر آشنا میشویم که برای به رسمیت شناساندن دو دختر جوانش میجنگد، چیزی که او هم برای خودش و هم برای دخترها میخواهد. ویلیامز بارها و بارها در مورد تحقیرهای خود به عنوان مرد سیاهپوستی که در جنوب بزرگ شده صحبت میکند، در حالی که کو کلوکس کلان همچنان یک تهدید به شمار میرود. او که اکنون با همسر و پنج دخترش در کامپتون، کالیفرنیا زندگی میکند، در حالی که برای موفقیت فرزندانش مبارزه میکند، بار سنگینی را روی شانههای خود دارد. شروع فیلم با تصویر ویلیامز در حال مبارزه با شک و تردید سازمان تنیس سفیدپوستان مغرور، سرشار از طنز است، اما با جریانی آشکار از ناامیدی غم انگیز ترکیب میشود. اسمیت برخی از بهترین نقشآفرینیهای خودش را در این صحنههای اولیه انجام میدهد، که ترکیبی از ناامیدی ریچارد، خشم شدید و عشق واقعی به خانوادهاش است.
اگرچه بازی برجسته اسمیت در کل فیلم غالب است، اما او تمام نمایش نیست. آنجانو الیس نیز در نقش مادر دانای دختران میدرخشد، او قدرت و شهامت سرپیچی از همسرش را در زمانهایی مییابد که ریچارد در حال غرق شدن در سفر نفسانیاش است. نقش او به اندازهی نقش اسمیت پر زرق و برق نیست؛ اما او را با گرمی و خرد شایانتوجهی متعادل میکند. جان برنتال هم در نقش مربی باهوش ونوس عالی بازی میکند. او طنز و ترکیبی باورنکردنی از خشم و تسلیم را به نبردهای ناامیدکنندهی خود با ریچارد ویلیامز میآورد که البته تقریباً همیشه در آنها شکست میخورد. سانیه سیدنی در نقش ونوس هم محکم و در عین حال با لطافت بازی میکند؛ اما گاهی اوقات در پس زمینه محو میشود.
فیلم به آرامی ساخته شده است، اما تکراری و طولانی هم هست. گاهی اوقات به نظر میرسد که درگیریهای ریچارد با سازمان تنیس سفیدها تکرار میشود و عناصری در فیلم وجود دارند که با وجود طولانی بودنشان با بیتوجهی وباری به هر جهت با آنها برخورد میشود: مانند نبردهای ریچارد با عناصر جنایتکار در کامپتون.
این فیلم براساس ورود ونوس به تنیس حرفهای در سن ۱۴ سالگی شکل میگیرد و مبارزهی او برای قهرمانی با روشی کلیشهای خاتمه نمییابد. (لازم به یادآوری است که اولین فیلم مجموعهی راکی با شکست راکی بالبوآ در مبارزه خود به پایان رسید و در عین حال در سطح عمیقتری پیروز شد.) شاه ریچارد به برخی از قواعد فیلمهای ورزشی پایبند است، اما زمانی که برخلاف انتظارات بازی کند، خاطرهانگیزتر میشود.
منبع: هالیوود ریپورتر
https://www.hollywoodreporter.com/movies/movie-reviews/king-richard-telluride-2021-1235008117/amp/