سینماسینما/ تلخ اما گیرا/ یادداشت هالیوودریپورتر بر فیلم «بتمن»

سینماسینما، نوشته: دیوید رونی، مترجم: ماریا تابع بردبار 

فیلم جدید مت ریوز، مبارز شنل‌پوش را به خیابان‌های پر جرم و جنایت شهر گاتهام ‌باز می‌گرداند، شهری که فساد در آن غوغا می‌کند. رابرت پتینسون، زویی کراویتز، پل دانو و کالین فارل در این فیلم نقش‌آفرینی می‌کنند.

مت ریوز در فیلم‌های سیاره‌ی میمون‌ها نشان داده که در فیلم‌های فرنچایز استودیویی بزرگ که بر اساس ویژگی‌های نمایشی نمادین ساخته می‌شوند، الزامی ‌برای کنار گذاشتن داستان‌پردازی هوشمندانه‌ و عاطفی وجود ندارد. همین امر در مورد بتمن نیز صدق می‌کند، قطعه‌ای غم‌انگیز که در آن تله‌های ابرقهرمانی شنل و کلاه، بت‌موبیل و تجهیزات خفن و معرکه در بافت‌ نوآر یک داستان پلیسی پیچیده قرار گرفته‌اند. این فیلم جدید جاه‌طلبانه مبتنی بر واقعیتی معاصر است که در آن بی‌اعتمادی نهادی و سیاسی، هوشیاری بی‌انتهایی را ایجاد می‌کند. 

این فیلم در مقایسه با جوکر(۲۰۱۹) در واقع‌گرایی اجتماعیِ تیره و تار خود متعادل‌تر است. بتمن نه از دیدگاه شخصیتی شرور، بلکه از دید قهرمانی درون ستیز شکل گرفته است که مسیر داستان او را از ابزار انتقام‌گیری به مبارزی علیه جنایت تبدیل می‌کند که با وجود احتمالات دلهره‌آور امیدش را برای ایجاد تغییر از دست نمی‌دهد.

منظره‌ی شبی پرشور و سرشار از فساد و هرج و مرج به نمایش گذاشته می‌شود و مخاطب به همان اندازه که مشتاق مواجهه با اندکی طنز است، در هیچ لحظه‌ای از مدت زمان طولانی سه ساعته، توجهش از فیلم منحرف نمی‌شود. اما گویی فیلم ریوز مکررا تاکید می‌کند که جایی در این مسیر، کسی – احتمالاً کریستوفر نولان – تصمیم گرفته که فیلم‌های بتمن دیگر سرگرم‌کننده نباشند.

اشتباه برداشت نکنید، این فیلم سراسر هیجان است و بس. به ویژه در تعقیب و گریز مبهوت‌کننده روی پلی که در آن بت‌موبیل مانند یک ماشین عضلانی زره‌پوش در برابر انفجارها و دیواری از آتش مقاومت می‌کند. تنش‌های جنسی زیادی در جاذبه و کشش خطرناک بین بتمن (پتینسون) و سلینا کایل (زویی کراویتز) وجود دارد، سلینا موجود مخفی‌کارِ شب‌ زنده‌داری با لباس‌های لاستیکی است که حرکات مهیب کیک بوکسینگ و برنامه‌ای تلافی‌جویانه او را در مسیر تبدیل شدن به کت‌ومن قرار می‌دهد. چیزی که زیاد به چشم نمی‌خورد، خنده است، مگر اینکه شوخ طبعی کم‌رمق ادوارد نشتون (پل دانو)، حسابدار طردشده‌ای را خنده‌دار تلقی کنید که بهتر است او را ریدلر فرض کنیم.

به نظر آن دسته از کسانی که با تکرارهای بی‌پایان مجموعه‌ی تلویزیونی بتمن دهه‌ی ۱۹۶۰ همراه با رژه‌ی مبتذل تبهکاران و صحنه‌های مبارزه‌های کارتونی آن بزرگ شده‌اند، پیشرفتی طبیعی در بازآفرینی‌های استودیویی تیم برتون به چشم می‌خورد. به‌ویژه در بازگشت بتمن (۱۹۹۲) که طرفداران زیادی دارد و تا حد زیادی به لطف چرخش‌های معرکه‌ی دنی دویتو در نقش پنگوئن و میشل فایفر در نقش کت‌ومن‌ی به معنی واقعی کلمه بی‌نظیر باقی ماند؛ البته این تعریف چیزی از شایستگی‌های کراویتز کم نمی‌کند.

خود جدی‌پنداشتن سرسختانه‌ای که با فیلم «بتمن آغاز می‌کند» (۲۰۰۵) به تریتمنت این دسته از فیلم‌ها نفوذ کرد، احتمالاً با دیدگاه اصلی خالقان کمیک دی‌سی یعنی باب کین و بیل فینگر و بازآفرینی فرانک میلر در سال ۱۹۸۶ سازگار‌تر است. اما هر قدر هم که نولان و اکنون ریوز بر آن بوده باشند که ارائه‌ی جذاب و هیجان‌انگیزی از موضوعات داشته باشند، باز هم ممکن است تمام آن ملاحظات به ضرر آن‌ها تمام شوند. 

گاهی متوجه می‌شوم که ناخودآگاه دارم مشتاقانه به آثار واقعا وحشتناک جوئل شوماخر در دهه‌ی ۹۰ فکر می‌کنم، زباله‌های نمایشی و بی‌ارزشی که دست کم تا این حد قابل اعتماد هستند که تصویرگر بزم پر زرق و برق شهر گاتهام باشند.

حتی زمانی که پتینسون لباس خفاشی را کنار می‌گذارد تا در نقش میلیاردری منزوی به نام بروس وین در انظار عمومی‌ظاهر شود، همچنان به آواره‌ای عرق کرده و عضو یک گروه موسیقی گرانج دهه‌‎ی ۹۰ شبیه است. گویا این تداعی‌ها عمدی است، زیرا ما زمزمه‌ی آوازهای کرت کوبین در آغاز سرود انزوا «چیزی در راه» را می‌شنویم. با توجه به وضعیت جهان، اکنون شاید کنار گذاشتن زرق و برق پلی بوی و در آغوش کشیدن اضطراب وجودی تنها راه موجود باشد.

ریوز حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. آیا غوطه‌ور شدن در داستانی که این‌گونه به بازتاب بدبینی سمی‌ای می‌پردازد که واقعیت قرن بیست و یکم ما را به تصویر می‌کشد، تعریف انزوای سیاسی را بسط می‌دهد؟ شاید. اما این مطالعه و بررسی ارزشمند درباره‌ی جنایت و مجازات با دقت و ظرافت ساخته و پرداخته و با داستانی واضح و دیدی منسجم و متفکرانه ارائه شده است و باعث سرگرمی‌ عضلانی می‌شود.

ریوز و پیتر کریگ، نویسنده‌ی همکار، تصمیم هوشمندانه‌ای می‌گیرند و داستان اصلی را برای چندمین بار تکرار نمی‌کنند و کار را با دنیای توسعه‌یافته‌ی دی سی ادامه می‌دهند که زک اسنایدر در آن کند و کاو کرده است. فیلم نمایشی انفرادی است و برای یک بار هم که شده، بتمن از نظر روانی شخصیتی جذاب‌تر از دشمنانش است. او حتی در حالی که از سایه‌ها بیرون می‌آید، متفاوت حرکت می‌کند. آهسته، هدف‌مند، مثل یک نعش‌کش بدون تابوت، قدم‌هایش مانند خود عذاب تالاپ تالاپ می‌تپند.

بیش از یک سال پس از اینکه او شروع به تعقیب و گریز در خیابان‌های گاتهام و نابود کردن جنایتکاران کرده است، اقدام شروع می‌شود. در حال حاضر سیگنال خفاش در آسمان شب برای درخواست کمک از او استفاده می‌شود، اما بتمن همچنان معمایی ترسناک در شهری است که پس از دو دهه جنایت خشونت آمیز در حال فروپاشی است. تنها متحد او در اجرای قانون، کمیسر آینده گوردون (جفری رایت) است که در این مرحله هنوز یک ستوان در نیروی پلیسی مملو از فساد است.

آهنگ آوه ماریا شروع خیره‌کننده‌ای را برای فیلم رقم می‌زند. شخصی که در فیلم نشان داده نمی‌شود با دوربینی دوچشمی ‌قدم زدن با طمانینه‌ی پسر جوان و همسر شهردار دان میچل جونیور (روپرت پنری-جونز) را در شب هالووین تعقیب می‌کند؛ در حالی که شهردار پشت سرشان می‌ماند، چسبیده به پوشش خبری رقابت فشرده‌ی انتخاباتی که در آن او در برابر کاندیدای پیشرو، بلا رئال (جیم لاوسون)، قرار دارد. یک مهاجم در اتاق با ماسکی جنگی بر صورت و لباس ارتشی بر تن، شهردار را با یک ابزار کُند به قتل می‌رساند. وقتی پلیس به صحنه می‌رسد، سیاستمدار مرده را در حالی می‌بیند که صورتش در نوار چسب پیچیده شده و روی آن نوشته شده بود: «دیگر خبری از دروغ نیست». یادداشتی که به جسد خطاب به بتمن چسبانده شده است، قاتل را ریدلر معرفی می‌کند که سرنخی مرموز از ترورهای آینده ارائه می‌دهد، که وحشتناک‌ترین آن‌ها مستقیماً از رمان ۱۹۸۴ جورج اورول اقتباس شده است.

نگاه معنادار رد و بدل شده در اولین صحنه‌ی جنایت بین بتمن و پسر شهردار (آرچی بارنز) گذشته‌ی دردناکی را تداعی می‌کند: بروس وین والدین خود را در همین سن از دست داده است. اما اصول اخلاقی پدرش، توماس وین (لوک رابرتز)، بعداً در فیلم زیر سوال می‌رود: ریدلر پیوندهایی با گذشته را آشکار می‌کند که وسواس او را نسبت به بتمن توضیح می‌دهد. او حکم می‌کند که زمان قصاص «گناهان پدران» است. 

قاتل توجه بتمن و ستوان گوردون را به معشوقه‌ی شهردار، آنیکا (هانا هرزیچ)، پیشخدمتی در سالن آیسبرگ منحرف می‌کند. آن کلوپ شبانه – و مرکز توزیع مواد مخدر – متعلق به کارمین فالکون (جان تورتورو) سردسته‌ی اراذل و اوباش است و توسط دست نشانده‌ی نابکار او به نام اوز (کالین فارل) اداره می‌شود که به پنگوئن تبدیل می‌شود. افراد ثروتمند و قدرتمند گاتهام در آنجا در باشگاهی وی‌آی‌پی به نام زیر ۴۴ با هم ملاقات می‌کنند. آنجاست که بتمن برای اولین بار با سلینایی روبرو می‌شود، که باید مشکلات خود و پدرش را حل کند.

خط داستانی تمرکز کمتری بر پیروی از مدل استاندارد ابرقهرمانی دارد و به آب و تاب دادن به قصه‌ی کارآگاهی می‌پردازد: به دسیسه‌ای شاخ و برگ داده می‌شود که درباره‌ی هویت خبرچینی است که نقش مهمی ‌در سرنگونی رقیب اصلی فالکون در دنیای تبهکاران دارد و در عین حال سوالاتی را در مورد سوء استفاده از بودجه‌ی یک میلیارد دلاری، اعطاییِ توماس وین، مطرح می‌کند که برای بازسازی شهر در نظر گرفته شده بود. فیلمنامه گاهی اوقات کمی‌افراطی می‌شود، مانند زمانی که سلینا در مورد «احمق‌های ممتاز سفیدپوست» صحبت می‌کند. فرو رفتن عمیق در فساد نهادی بجا و به موقع به نظر می‌رسد و اشاره به مضمون پدر ایده‌ی بی‌اعتقادی به مقامات را تقویت می‌کند.

به همین ترتیب، سوء استفاده‌ی شیطانی ریدلر از نظریه‌پردازان توطئه‌ی آنلاین به منظور ایجاد پیروانی متعصب برای به زانو درآوردن گاتهام بسیار واقعی به نظر می‌رسد. ریوز در بهره برداری از خشم ناشی از حواشی غمزده آمریکای معاصر زیرکانه عمل می‌کند و دانو محرکی باورنکردنی برای شورشیان ایجاد می‌کند: عضوی پرهیجان با هوشمندی و مهارت‌های فنی برای ایجاد ویرانی. این‌که فساد ریدلر مشروع و قانونی تشخیص داده می‌شود، چیزی از گناه او کم نمی‌کند. تمام فناوری به کار گرفته شده‌ی قرن بیست و یکم به طرز شگفت انگیزی خودشان را خوب در چارچوب داستانی و درست خارج از کتاب نمایش‌نامه‌ی کلاسیک نوآر می‌گنجانند.

همان‌طور که به ویژه در جنگ برای سیاره میمون ها دیده می‌شود، ریوز در تغییر ژانرها مهارت دارد. این تغییرات فرصت تبدیل اکشن نهایی به اکشن فیلمی فاجعه آمیز را فراهم می‌کند: با تخریبی در مقیاس بزرگ که نه تنها تصمیم بتمن بلکه ادراک و شعور سیاسی را در افقی تاریک به چالش می‌کشد. 

با وجود تمام تلاش جدی فیلم در به تصویر کشیدن خطری که متوجه دموکراسی قانونی است، لحظات صمیمانه‌ی ‌فیلم تاثیرگذارتر هستند. میان‌پرده‌های بین بتمن و سلینا از جذابیت متقابل محتاطانه فراتر می‌رود تا هم تفاوت‌ها و هم برخورد‌ها در ایده‌های مربوط به عدالت‌طلبی هر یک از آن‌ها واکاوی شود، حتی موتورسیکلت‌های آن‌ها نیز متصل به هم به نظر می‌رسند. پیشخدمت و مشاور ارشد وفادار بروس وین، آلفرد (اندی سرکیس)، در نقش پدرخوانده‌ی او پس از مجروح شدن بروس وین در یک حمله، راهی بیمارستان می‌شود.

طرفداران پروپاقرص بتمن ممکن است احساس کنند کمی‌ فریب خورده‌اند زیرا شروران معروف، کت‌ومن و پنگوئن، تنها در مراحل اولیه‌ی تکوین نشان داده می‌شوند. اما درباره‌ی کراویتز سرسخت اما بدون شک انسان، به ویژه، توجه به ابعاد شخصیت او ارزشمند و تامل برانگیز است. از بخش پیکسی و مانیکور پنجه سفید نیز لذت ببرید. احتمالاً فارل کارهای بیشتری را در قسمت‌های آینده انجام خواهد داد، زمانی که دیگر موانع کمتری برای قدرت گرفتن اوز وجود دارد. یکی دیگر از سوپراستارهای حتمیِ تالار بدنامی ‌بتمن در نزدیکی‌های پایان فیلم در صحنه‌ای تاریک و زودگذر معرفی می‌شود که نشان دهنده‌ی نقش اصلی در فیلم بعدی است.

بزرگترین سود رویکرد ریوز به خود بتمن/بروس می‌رسد، با بازی پتینسون در نقش مردی غمگین و تقریباً مستاصل، بی‌تفاوت نسبت به ثروت نجومی ‌خود و کاملاً آگاه به این موضوع که او فقط می‌تواند کارهای زیادی انجام دهد تا مسیر جامعه‌ی تا مغز استخوان فاسد را اصلاح کند. آن همه تاب‌آوری اخلاقی و فیزیکی او در اوج کار، تصویر تکان‌دهنده‌تری از او ارائه می‌دهد. دیدن بتمنی که در ظاهر حتی خراشی هم بر تنش نمی‌افتد، اما در واقع ضربه‌ها را به جان می‌خرد و صدمه می‌بیند، روح‌افزا و انرژی‌بخش است، حتی آن لحظه‌ی انسان‌ساز سراسر ترسی که بتمن وینگ‌سوت خود را فعال می‌کند و سراسر تمرکز و خودآگاهی، آماده‌ی پریدن از سقف مقر پلیس گاتهام می‌شود، در خود شور و هیجانی نهفته دارد.

به تقلید از اثر دیدنی گریگ فریزر، فیلم  تل ماسه، فیلم‌بردار به فیلم ظاهری بی‌روح و آرام می‌بخشد تا با گودال شکنجه‌شده‌ی روح بتمن مطابقت داشته باشد و طراحی جهانی جیمز چینلوند، طراح تولید، درجه یک است و عناصری از شهرهای واقعی را در هم می‌بافد و گاتهامی‌ را می‌سازد که شبیه نیویورک است و در عین حال هویت گوتیکی مملو از تهدید و رمز و راز خودش را تثبیت می‌کند.

بهره‌گیری عاطفی و صمیمانه از صدا برای جلوه‌ی غوطه‌ور فیلم کلیدی است، اما نت تاثیرگذار موسیقی مایکل جیاکینو از این هم فراتر است. شاید لایه‌ی زیرین سمفونیک بیش از حد به نظر برسد؛ اما ترکیب زیبای تم‌های خاص برای بتمن و سلینا، و همچنین موسیقی از قبل موجود از قطعات کلاسیک تا نیروانا، تنوع لحنی را فراهم می‌کند تا این اطمینان را به وجود آورد که بتمن هرگز به یک تجربه‌ی غم‌انگیز و طاقت‌فرسا تبدیل نمی‌شود.

منبع: هالیوود ریپورتر/ ۲۸ فوریه ۲۰۲۲

https://www.hollywoodreporter.com/movies/movie-reviews/batman-robert-pattinson-1235100390/

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 172564 و در روز دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۱ ساعت 18:30:10
2024 copyright.