سینماسینما، روحالله هاشمی
آخرین ساختهی گیرمو دل تورو براساس رمانی به همین نام اثر ویلیام لیندسی گرشام ساخته شده است. شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد که دل تورو از ساخت آثار فانتزی و ترسناک خسته شده است و سبک جدیدی را با فیلم کوچه کابوس (nightmare alley) تجربه میکند اما کم کم با دنبال کردن فیلم به وضوح متوجه میشویم که خالق هیولاهای فانتزی این بار آنها را نه به شکل عریان بلکه در پوشش و نقاب انسانی به نمایش میکشد. در همان نمای افتتاحیه اولین هیولای انسان نمای خود را معرفی میکند. استانتون کارلایل(بردلی کوپر) جنازه ای را کف خانه میکشد و بعد از مدفون کردن آن کل خانه را به آتش میکشد. این هیولای به ظاهر ساکت و آرام، گذشتهی خود را به نوعی پاک میکند و قدم به سفری مرموز و بدون بازگشت میگذارد. البته که در انتها استانتون متوجه تلاش عبث خود در دایرهی سرنوشتش میشود و به نقطه ای بر میگردد که خود آن را به نوعی خلق کرده بود.
کوچه کابوس یک نوآر دلهره آور و هراس انگیز است که برخلاف the shape of water یا pan’s labyrinth تنها روایت یک افسانه نیست بلکه در یک قالب کلاسیک و بسیار خوش رنگ و لعاب داستان انسان های بد و خوب را تعریف میکند. حتی پایبندی دل تورو به کلیشه های مرسوم فیلم های نوآر هم در کوچه کابوس دیده میشود. پول، شهرت، جاه طلبی، زن اغواگر و فضای تیره و تار همگی در این فیلم دیده میشود. بازی های خوب و قدرتمند، گریم بسیار عالی در کنار فیلمبرداری، طراحی صحنه، موسیقی متن و… کارناوالی از بهترین ها را در کنار هم قرار داده است. اساسا این فیلم بی اشکال نیست و داستانگویی به ویژه در پرده های اولیهی فیلم انگ میزند. گویی داستان وارد هزارتویی پر پیچ و خم میشود که انتهای آن هیچگاه پیدا نمیشود و در تاریکی به ناچار برخی از شخصیت ها را تنها میگذارد. هر جا استانتون به وجه شیطانی و مخوف خود نزدیک میشود نور چهرهی او کم فروغ تر میشود، در واقع زوال و سقوط شخصیت فیلم همانطور که در خلال داستان روایت میشود از جنبه ی بصری هم نابودی او را نمایش میدهد. در فصل های مربوط به ملاقات با دکتر لیلیث (کیت بلانشت) بیش از پیش معمای این سبک نورپردازی با سایه های پر کنتراست برای تماشاگر فاش میشود.
کوچه کابوس اگر بهترین و کم نقص ترین اثر فیلمساز صاحب سبکش نباشد ولی حتی با وجود زمان طولانی فیلم باز هم اثری سرگرم کننده و خوش فرم قلمداد میشود که با نمای پایانی (خنده های هیستریک و عاجزانهی استانسون) به شکلی مرموزانه و آگاهانه فیلم را تازه برای شما آغاز میکند!